eitaa logo
کانال پشتیبان پژوهشگاه فقه نظام
5 دنبال‌کننده
2 عکس
2 ویدیو
9 فایل
در این کانال، منابع و محتوای پشتیبان کانال اصلی پژوهشگاه فقه نظام بارگزاری می شود.
مشاهده در ایتا
دانلود
.1 .روایت آموزش ال اله الّا الله از ادله ای که برای اثبات وظیفه ی الزامی والدین در تربیت ایمانی بر آن تمسک شده است، روایتی است که به والدین دستور می دهد که در کودکی الفاظ "ال اله الّا الل " و "محمد رسول الل " را به فرزندان خود بیاموزند .)42 :1395 ،اعرافی) این روایت عبارت است از: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِیلَوَيْهِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْیَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْیَى بْنِ عِمْرَانَ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْبَغْدَادِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنْ بُنْدَارَ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ فَضَالَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَوْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِذَا بَلَغَ الْغُلَامُ ثَلَاثَ سِنِینَ يُقَالُ لَهُ سَبْعَ مَرَّاتٍ قُلْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ ثُمَّ يُتْرَكُ حَتَّى يَتِمَّ لَهُ ثَلَاثُ سِنِینَ وَ سَبْعَةُ أَشْهُرٍ وَ عِشْرُونَ يَوْماً فَیُقَالُ لَهُ قُلْ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ سَبْعَ مَرَّاتٍ وَ يُتْرَكُ حَتَّى يَتِمَّ لَهُ أَرْبَعُ سِنِینَ ثُمَّ يُقَالُ لَهُ سَبْعَ مَرَّاتٍ قُلْ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه... )ابن بابويه، 1376 :391 .) البته این روایت در من الیحضرالفقیه نیز با سند دیگری آمده است: وَ رَوَى عَبْدُ اللَّهِ بْنُ فَضَالَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ وَ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ... )ابن بابويه، 1413 :1 ،281
بررسی سندی: سند این روایت بدلیل مجهول بودن علی بن معبد، بندار بن حماد و عبداهلل بن فضاله که در طریق هردو روایت می باشند، ضعیف است، همچنین است علی بن الحسین السعدآبادی که در سند من الیحضر می باشد؛ هرچند که ظاهراً محقق خویی قایل به اعتماد بر روایات ایشان شده است )خویی، 1390 :16 ،161و266 .) در هر صورت بعد از بررسی دو سند مشخص گردید که سند روایت ضعیف است.
بررسی داللی: فراز مورد نظر در این روایت "إِذَا بَلَغَ الْغُلَامُ ثَلَاثَ سِنِینَ يُقَالُ لَهُ سَبْعَ مَرَّاتٍ قُلْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ" است که تعبیر "یقال له" اخبار در مقام انشاء بوده و بر وجوب آموزش کلمه ی توحید به کودکان توسط والدین از سن سه سالگی دلالت دارد )اعرافی، 1395 :45 .) نتیجه گیری: هرچند که دلالت روایت فوق بر وجوب تمام است، ولی از آنجا که دچار ضعف سندی است لذا تنها کارکرد تأییدی بر وجوب تربیت ایمانی فرزندان بر والدین را داشته و می تواند در نهایت از باب انباشت مؤیدها راه گشا باشد و وجوب تربیت ایمانی، اثبات نمی شود )موسوی، 1392 :62 .
البته روایات دیگری نیز در این باب از اهل سنت وارد شده است که همگی دچار ضعف سند بوده و از باب تتمیم بحث و کثرت مؤیدات ذکر می گردند: عنه ]رسول الله[ صلى الله علیه و آله عن طریق أهل السنّة قال: »افتحوا علي صبیانكم أوّل كلمة ال إله إلّا اللّه، و لقّنوهم عند الموت ال إله إلّا اللّه« )متقي، 1419 :16 ،441 .) و يؤيّده قوله صلى الل علیه و آله: »من ربّى صغیراً حتّى يقول ال إله إلّا اللّه لم يحاسبه اللّه« )الطبراني، 1415 :5 ،130 ) و همچنین از رسول الل صلي الل علیه و آله: إذا أفصَحَ أوالدُكُم فَعَلِّموهُم »ال إلهَ إالَّ اللّه ُ«، ثُمَّ ال تُبالوا مَتى ماتوا، وَإذا اثَّغَروا فَمُروهُم بِالصَّالةِ )متقي، 16:1416 ،440 .) همانطور که دیده می شود روایت اول و سوم از باب ظهور امر در وجوب، بطور مستقیم بر وجوب آموزش کلمه ی توحید داللت دارد و روایت دوم نیز به نوعی ترغیب این مسأله بشمار می آید )اعرافی، 1395 :45
روایات وظیفه مندی والدین نسبت به تعلیم قرآن به فرزندان روایاتی وجود دارد که امر به تعلیم قرآن به فرزندان می نماید؛ از جمله ی این روایات، می توان به موارد زیر اشاره نمود:
روایت اول: »وَ بِإِسْنَادِهِ ]عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ يَسَار[ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّهُ يَأْتِي يَوْمَ الْقِیَامَةِ صَاحِبَهُ فِي صُورَةِ شَابٍّ جَمِیلٍ شَاحِبِ اللَّوْنِ فَیَقُولُ لَهُ الْقُرْآنُ أَنَا الَّذِي كُنْتُ أَسْهَرْتُ لَیْلَكَ وَ أَظْمَأْتُ هَوَاجِرَكَ وَ أَجْفَفْتُ رِيقَكَ وَ أَسَلْتُ دَمْعَتَكَ أَئُولُ مَعَكَ حَیْثُمَا أُلْتَ وَ كُلُّ تَاجِرٍ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَتِهِ وَ أَنَا الْیَوْمَ لَكَ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَةِ كُلِّ تَاجِرٍ وَ سَیَأْتِیكَ كَرَامَةٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَبْشِرْ فَیُؤْتَى بِتَاجٍ فَیُوضَعُ عَلَى رَأْسِهِ وَ يُعْطَى الْأَمَانَ بِیَمِینِهِ وَ الْخُلْدَ فِي الْجِنَانِ بِیَسَارِهِ وَ يُكْسَى حُلَّتَیْنِ ثُمَّ يُقَالُ لَهُ اقْرَأْ وَ ارْقَهْ فَكُلَّمَا قَرَأَ آيَةً صَعِدَ دَرَجَةً وَ يُكْسَى أَبَوَاهُ حُلَّتَیْنِ إِنْ كَانَا مُؤْمِنَیْنِ ثُمَّ يُقَالُ لَهُمَا هَذَا لِمَا عَلَّمْتُمَاهُ الْقُرْآنَ.« )كلیني، 1407 :2 ،603
در این روایت تصریح شده است که به بعضی والدین دو جامه ی بهشتی پوشانده می شود و دلیل این امر نیز این است که به فرزند خود قرآن آموخته اند.
ز جهت سندی، تنها نکته ی آن سهل بن زیاد است که بنا بر تحقیق، ایشان ثقه می باشند؛ در نتیجه سند این روایت صحیح می باشد.
روایت دوم: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ شَرِيفِ بْنِ سَابِقٍ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ أَبِي قُرَّةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ قَبَّلَ وَلَدَهُ كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ حَسَنَةً وَ مَنْ فَرَّحَهُ فَرَّحَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ مَنْ عَلَّمَهُ الْقُرْآنَ دُعِيَ بِالْأَبَوَيْنِ فَیُكْسَیَانِ حُلَّتَیْنِ يُضِيءُ مِنْ نُورِهِمَا وُجُوهُ أَهْلِ الْجَنَّةِ. )كلیني، 1407 :6 ،49 )
در این روایت به والدینی که به فرزندان خود قرآن آموزش دهند، لباس بهشتی وعده داده شده است.
سند این روایت بدلیل "شَرِیفِ بْنِ سَابِقٍ" و همچنین "الْفَضْلِ بْنِ أَبِی قُرَّةَ" ضعیف می باشد.
روایت سوم: الْفَضْلُ بْنُ الْحَسَنِ الطَّبْرِسِيُّ فِي مَجْمَعِ الْبَیَانِ عَنْ مُعَاذٍ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ مَا مِنْ رَجُلٍ عَلَّمَ وَلَدَهُ الْقُرْآنَ- إِلَّا تَوَّجَ اللَّهُ أَبَوَيْهِ يَوْمَ الْقِیَامَةِ تَاجَ الْمُلْكِ وَ كُسِیَا حُلَّتَیْنِ لَمْ يَرَ النَّاسُ مِثْلَهُمَا.« )شیخ حر عاملي، 1409 :6 ،168 )
طبق این روایت نتیجه ی تعلیم قرآن به فرزندان این است که تاج پادشاهی بر سر والدین گذاشته می شود و لباسهای بهشتی پوشانده می شوند. همچنانکه معلوم است، این روایت مرسله است.
روایت چهارم: 4613 -مُحَمَّدُ بْنُ شَهْرَآشُوبَ فِي الْمَنَاقِبِ، مُرْسَلًا: أَنَّ عَبْدَ الرَّحْمَنِ السُّلَمِيَّ عَلَّمَ وَلَدَ الْحُسَیْنِ ع الْحَمْدَ فَلَمَّا قَرَأَهَا عَلَى أَبِیهِ أَعْطَاهُ أَلْفَ دِينَارٍ وَ أَلْفَ حُلَّةٍ وَ حَشَا فَاهُ دُرّاً فَقِیلَ لَهُ فِي ذَلِكَ فَقَالَ ع وَ أَيْنَ يَقَعُ هَذَا مِنْ عَطَائِهِ يَعْنِي تَعْلِیمَه. )247 ،4 :1408 ،نوري)
طبق این روایت امام حسین علیه السالم، در قبال تعلیم سوره ی حمد به فرزندشان، به استاد قرآن فرزندشان، هزار دینار اعطاء کردند و دهان او را از سکه پر کردند. این روایت از جهت سندی، مرسله است.
حال با تمسک به این روایات دو تقریر در باب وظیفه مندی والدین در قبال تربیت ایمانی فرزندان بیان شده است: تقریر اول: اولویت یا مقدمیت تربیت ایمانی فرزندان بر تعلیم قرآن و حدیث در شماری از روایات، وظیفه ی آموزش قرآن به فرزندان بر عهده ی والدین نهاده است که به طریق اولویت، تکلیف تربیت ایمانی فرزندان را بر والدین اثبات می نماید )اعرافی، 1395 :46 . ) ولی در بررسی داللت این روایات بر مدّعا باید گفت که همچنانکه گذشت غیر از روایت اول، سه روایت دیگر دچار ضعف سندی هستند و از جهت داللی نیز این روایات تنها اشاره به اجر واالی اخروی و دنیوی والدین نسبت به تعلیم قرآن به فرزندان دارد که ظهوری بر وجوب تعلیم قرآن فرزندان بر والدین ندارد، بلکه نهایت داللت بر استحباب مؤکد این امر دارد. در نتیجه نمی توان به این روایات جهت استدالل بر وجوب تربیت ایمانی فرزندان بر والدین از طریق مقدمیت یا اولویت نسبت به وجوب تربیت تعلیم قرآن استفاده نمود؛ هرچند که می توان بر استحباب تربیت ایمانی فرزندان توسط والدین از جهت اولویت یا مقدمیّت آن بر تعلیم قرآن حکم نمود. تقریر دوم: تحقق تربیت ایمانی، علت دستورات به وظیفه مندی والدین نسبت به تعلیم قرآن به فرزندان برخی از فقها )شیرازی، 1429 :3 ،447 )با تمسک به روایات وظیفه مندی والدین نسبت به تعلیم قرآن به فرزندان، اینگونه تقریر نموده اند که: مقدمه اول: تعلیم قرآن به دو گونه موجب تربیت ایمانی می گردد: اول اینکه با توجه به اینکه قرآن دارای معارف مختلف اعتقادی، اخالقی، احکام است، یک نحوه ی تربیت ایمانی فرزندان توسط قرآن، از طریق تعلیم همین معارف ایمانی و اعتقادی ای است که در قرآن وجود دارد. دوم آنکه قرآن گاهی عقل را مورد خطاب قرار می دهد و گاهی قلب و احساس را. و آنجایی که قلب و احساس را مورد توجه قرار می دهد، مستقیما موجب تقویت ایمان فرد می گردند؛ همچنانکه از رسول اهلل صلی الله علیه و آله روایت است که: 20 ]الزمخشري )ربیع الابرار([: وَ عَنْ أَنَسٍ، قَالَ: قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ )صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ(: »يَا بُنَيَّ، لَا تَغْفُلْ عَنْ قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ- إِذَا أَصْبَحْتَ، وَ إِذَا أَمْسَیْتَ - فَإِنَّ الْقُرْآنَ يُحْیِي الْقَلْبَ الْمَیِّتَ، وَ يَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْكَرِ« )بحراني، 1415 : .)19 ،1 مقدمه دوم: روایاتی دالّ بر وجوب تعلیم قرآن توسط والدین بر فرزندان وارد شده است. مقدمه سوم: علت وجوب وظیفه مندی والدین نسبت به تعلیم قرآن، تحقّق تربیت ایمانی حاصل از این تعلیم است. نتیجه: تربیت ایمانی والدین بر فرزندان واجب است. در نقد این استدلال همانطور که در تقریب اول ذکر شد از آنجا که این روایات دچار ضعف سندی و در بعضی موارد دچار ضعف دلالی می باشند، لذا در نهایت می توان حکم به استحباب تعلیم قرآن بر فرزندان داد نه بیشتر.
2 .سیره ی انبیاء و ائمه علیهم السالم در تربیت ایمانی فرزندا ن سیره ی انبیاء و ائمه علیهم السالم، یکی از ادله ی دیگری است که برای اثبات سنگینی مسؤولیت تربیت ایمانی بر والدین می توان آورد، ولی بدلیلی که خواهد آمد این دلیل نمی تواند وجوب تربیت ایمانی را اثبات نماید بلکه تنها در نهایت می تواند مستحب بودن تربیت ایمانی فرزندان توسط والدین را اثبات نماید )اعرافی، 1395 :46
الف. سیره ی انبیاء صلوات اهلل علیهم از جمله ی سیره ی انبیاء می توان به موارد زیر اشاره نمود: وَ إِذْ قَالَ لُقْمَانُ الِبْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يَابُنَ يَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِیم)لقمان/ 13 ) يَابُنَيَّ إِنَّهَا إِن تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَكُن فىِ صَخْرَةٍ أَوْ فىِ السَّمَاوَاتِ أَوْ فىِ الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیر)لقمان/16 ) يَابُنَيَّ أَقِمِ الصَّلَوةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ اصْبِرْ عَلىَ مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُور)لقمان/17 ) وَ هِىَ تَجرِى بِهِمْ فىِ مَوْجٍ كاَلْجِبَالِ وَ نَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَ كَانَ فىِ مَعْزِلٍ يَبُنىَّ اِرْكَب مَّعَنَا وَ لَا تَكُن مَّعَ الْكَافِرِينَ )هود/42 ) وَ وَصَّى بِهَا إِبْرَاهِیمُ بَنِیهِ وَ يَعْقُوبُ يَابَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنتُم مُّسْلِمُونَ * أَمْ كُنتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُإِذْ قَالَ لِبَنِیهِ مَا تَعْبُدُونَ مِن بَعْدِى قَالُواْ نَعْبُدُ إِلَاهَكَ وَ إِلَاهَ ءَابَائكَ إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ إِلَاهًا وَاحِدًا وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ)بقره/133،132 ) همانطور که مشخص است در همگی این آیات، سفارش به اموری است که از مصادیق امور ایمانی و اعتقادی می باشند. در وزان این آیات روایاتی هم در مورد سیرة انبیاء مطرح شده است. در حدیث بلندی که شیخ مفید از اوزارعی نقل می کنند، حضرت لقمان در خالل سفارشاتی به فرزندش می فرمایند: »عَنِ الْأَوْزَاعِيِ أَنَّ لُقْمَانَ الْحَكِیمَ رَحِمَهُ اللَّهُ لَمَّا خَرَجَ مِنْ بِلَادِهِ نَزَلَ بِقَرْيَةٍ بِالْمَوْصِلِ يُقَالُ لَهَا كُومَلِیسُ قَالَ فَلَمَّا ضَاقَ بِهَا ذَرْعُهُ وَ اشْتَدَّ بِهَا غَمُّهُ وَ لَمْ يَكُنْ بِهَا أَحَدٌ يُعِینُهُ عَلَى أَمْرِهِ أَغْلَقَ الْبَابَ وَ أَدْخَلَ ابْنَهُ يَعِظُهُ فَقَال ُ فَقَالَ يَا بُنَيَّ إِنَّ الدُّنْیَا بَحْرٌ عَمِیقٌ هَلَكَ فِیهَا بَشَرٌ كَثِیرٌ تَزَوَّدْ مِنْ عَمَلِهَا وَ اتَّخِذْ سَفِینَةً حَشْوُهَا تَقْوَى اللَّهِ ثُمَّ ارْكَبْ لُجَجَ الْفُلْكِ تَنْجُو وَ إِنِّي لَخَائِفٌ أَنْ لَا تَنْجُوَ يَا بُنَيَّ السَّفِینَةُ إِيمَانٌ وَ شِرَاعُهَا التَّوَكُّلُ وَ سُكَّانُهَا الصَّبْر.... َ يَا بُنَيَّ أَقِلَّ الْكَلَامَ وَ اذْكُرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كُلِّ مَكَانٍ فَإِنَّهُ قَدْ أَنْذَرَكَ وَ حَذَّرَكَ وَ بَصَّرَكَ وَ عَلَّمَك.... َ يَا بُنَيَّ اجْعَلِ الدُّنْیَا سِجْنَكَ فَتَكُونَ الْآخِرَةُ جَنَّتَك يَا بُنَيَّ مَنْ ذَا الَّذِي عَبَدَ اللَّهَ فَخَذَلَهُ وَ مَنْ ذَا الَّذِي ابْتَغَاهُ فَلَمْ يَجِدْهُ يَا بُنَيَّ وَ مَنْ ذَا الَّذِي ذَكَرَهُ فَلَمْ يَذْكُرْهُ وَ مَنْ ذَا الَّذِي تَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ فَوَكَلَهُ إِلَى غَیْرِهِ وَ مَنْ ذَا الَّذِي تَضَرَّعَ إِلَیْهِ جَلَّ ذِكْرُهُ فَلَمْ يَرْحَمْه .... يَا بُنَيَّ خَفِ اللَّهَ مَخَافَةً لَا تَیْأَسُ مِنْ رَحْمَتِه...« )مفید، 1413 :336 ) همچنین در روایتی دیگر: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِی رَةِ أَوْ أَبِیهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا كَانَ فِي وَصِیَّةِ لُقْمَانَ قَالَ كَانَ فِیهَا الْأَعَاجِیبُ وَ كَانَ أَعْجَبَ مَا كَانَ فِیهَا أَنْ قَالَ لِابْنِهِ خَفِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خِیفَةً لَوْ جِئْتَهُ بِبِرِّ الثَّقَلَیْنِ لَعَذَّبَكَ وَ ارْجُ اللَّهَ رَجَاءً لَوْ جِئْتَهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَیْنِ لَرَحِمَكَ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع كَانَ أَبِي يَقُولُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ إِلَّا ]وَ[ فِي قَلْبِهِ نُورَانِ نُورُ خِیفَةٍ وَ نُورُ رَجَاءٍ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا وَ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا. )كلیني، 1407 :2 ،67
ب. سیره معصومین علیهم السلام: و اما روایاتی که دالّ بر سیره ی تربیتی ایمانی ائمه علیهم السالم دارد، می توان به موارد زیر اشاره نمود
روایت اول: توصیة امیرمومنان علی علیه السالم به امام حسن مجتبی سالم اهلل علیه أَيْ بُنَيَّ أَنَّ أَحَبَّ مَا أَنْتَ آخِذٌ بِهِ إِلَيَّ مِنْ وَصِیَّتِي تَقْوَى اللَّهِ وَ الِاقْتِصَارُ عَلَى مَا افْتَرَضَ عَلَیْك وَ الْأَخْذُ بِمَا مَضَى عَلَیْهِ الْأَوَّلُونَ مِنْ آبَائِكَ وَ الصَّالِحُونَ مِنْ أَهْلِ مِلَّتِك...... وَ اعْلَمْ يَا بُنَيَّ أَنَّهُ لَوْ كَانَ لِرَبِّكَ شَرِيكٌ لَأَتَتْكَ رُسُلُهُ وَ لَرَأَيْتَ آثَارَ مُلْكِهِ وَ سُلْطَانِهِ وَ لَعَرَفْتَ صِفَتَهُ وَ فِعَالَهُ وَ لَكِنَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ كَمَا وَصَفَ نَفْسَهُ لَا يُضَادُّهُ فِي ذَلِكَ أَحَدٌ وَ لَا يُحَاجُّهُ وَ أَنَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَ أَنَّهُ أَجَلُّ مِنْ أَنْ يُثْبِتَ لِرُبُوبِیَّتِهِ بِالْإِحَاطَةِ قَلْبٌ أَوْ بَصَرٌ وَ إِذَا أَنْتَ عَرَفْتَ ذَلِكَ فَافْعَلْ كَمَا يَنْبَغِي لِمِثْلِكَ فِي صِغَرِ خَطَرِكَ وَ قِلَّةِ مَقْدُرَتِكَ وَ عِظَمِ حَاجَتِكَ إِلَیْهِ أَنْ يَفْعَلَ مِثْلَهُ فِي طَلَبِ طَاعَتِهِ وَ الرَّهْبَةِ لَهُ وَ الشَّفَقَةِ مِنْ سُخْطِهِ فَإِنَّهُ لَمْ يَأْمُرْكَ إِلَّا بِحَسَنٍ وَ لَمْ يَنْهَكَ إِلَّا عَنْ قَبِیح
روایت دوم: توصیه ی امیرالمؤمنین علی علیه السالم به فرزندش امام حسین علیه السالم يَا بُنَيَّ أُوصِیكَ بِتَقْوَى اللَّهِ فِي الْغِنَى وَ الْفَقْرِ وَ كَلِمَةِ الْحَقِّ فِي الرِّضَا وَ الْغَضَبِ..... أي بنيّ العجب ممّن يخاف العقابَ فلم يكفّ، و رجا الثوابَ فلم يتب
روایت سوم: توصیه ی امیرالمؤمنین علی علیه السالم به فرزندش محمد بن الحنفیة وَ- قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فِي وَصِیَّتِهِ لِابْنِهِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِیَّةِ يَا بُنَيَّ إِذَا قَوِيتَ فَاقْوَ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ إِذَا ضَعُفْتَ فَاضْعُفْ عَنْ مَعْصِیَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل....
روایت چهارم: توصیة امام کاظم علیه السالم به بعضی از فرزندانشان مُحَمَّدُ بْنُ يَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِي خَلَفٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى علیه السلام قَالَ قَالَ لِبَعْضِ وُلْدِهِ يَا بُنَيَّ عَلَیْكَ بِالْجِدِّ لَا تُخْرِجَنَّ نَفْسَكَ مِنَ حَدِّ التَّقْصِیرِ فِي عِبَادَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ طَاعَتِهِ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُعْبَدُ حَقَّ عِبَادَتِهِ.
جمع بندی سیره ی انبیاء و اولیاء علیهم السلام: در مجموع می توان گفت با توجه به این آیات و روایات در خصوص سیره ی پیامبران و ائمه علیهم السلام چند نکته روشن می گردد: نکته اول: توصیه هایی که در این آیات از کالم انبیاء علیهم السالم نقل شده توصیه های تربیتی است و آیه درصدد تبیین یک محتوای تربیتی است. در برخی از آیات تعبیر »یَعِظُه« نیز آمده بود که نشانگر تربیتی بودن نکات است. محقق طبرس ی در ذیل آیة 13 سورة لقمان می فرماید: »»وَ هُوَ يَعِظُهُ« أي يؤدبه و يذكره أي في حال ما يعظه نکتة دوم: ظاهر این آیات با توجه به قیوداتی مانند "یا بنیّ"، "لِبَنِیهِ"، "البنه"، نشان می دهد که انبیاء علیهم الاسلام همچنانکه عنایت خاصی به تربیت مردم داشته اند، وظیفه و عنایت خاصی نیز نسبت به تربیت خصوص فرزندان خویش داشته اند؛ همچنانکه اصل "اصالة الموضوعیه" بودن نیز دلیل دیگری بر این مدّعا است که وقتی به "بنیّ " خطاب می کند، این واژه، دخالتی در هدف او دارد و این تکلیف، یک تکلیف خاصی است و در مقام پدر و فرزندی صادر شده است، نه اینکه این توصیه ها، تکلیف عامی است که توصیه به فرزندان انبیاء، مصداقی از آن تکلیف عام باشد. نکته سوم: هرچند این تکلیف و وظیفه نسبت به انبیاء در قرآن وارد شده است، ولی از باب قرینه ی مقامیه، مناسبت حکم و موضوع و تنقیح مناط، این حکم، یک حکم خاص انبیاء نبوده و قابل تعمیم به دیگران نیز است. نکته چهارم: دقت در عملکرد انبیاء و معصومین علیهم السلام نشانگر شدت اهتمام و دغدغه ایشان در امر فرزندان است نه اینکه به یک سفارش وهله ای کفایت کرده باشند. نکته پنجم: هرچند شکی در سیره ی انبیاء بر تربیت ایمانی فرزندانشان نیست، ولی در اینکه این سیره در دوران کودکی و پیش از بلوغ نیز بوده باشد، نیاز به دقت و قراین و مؤیداتی دارد نکته ششم: از نظر فقهی، سیره به تنهایی مفید رجحان یا جواز بالمعنی الاعم است و افاده ی وجوب نمی کند؛ زیرا می تواند آن عمل مستحب و حتی مباح باشد .
3 .اولویت وظیفه ی تربیت ایمانی فرزندان نسبت به وظیفه ی تربیت عبادی فرزندان سومین دلیل بر وجوب تربیت ایمانی فرزندان بر والدین این است که بعد از اینکه پذیرفتیم که بر والدین تربیت عبادی فرزندان واجب است و ادله ای شرعی در این زمینه وجود دارد که تکالیف الزامی و استحبابی را نسبت به فرزندان، پیش از دوران بلوغ و حتی از سن تمییز، متوجه والدین کرده است، به طریق اولی برای تربیت ایمانی فرزندان نیز وظیفه ی الزامی بر عهده ی والدین گذاشته است. در توجیه این دلیل شاید آنچه باعث شده است که این طریق اولویت به ذهن آید این است که آن اثری که امور اعتقادی در سعادت انسان دارند بسیار بیشتر از اثر امور عبادی است؛ بطوریکه همانطور که آمد اگر عمل عبادی ای صورت پذیرد ولی همراه با ایمان صحیحی نباشد، این عملش فایده ای ندارد، برخلاف اینکه اگر شخص ایمان صحیحی داشته باشد ولی عمل عبادی متناسب با آنرا نداشته باشد، هرچند تقصیری متوجه او می باشد لیکن ایمان این شخص در سعادتش مؤثر خواهد بود و این شخص تنها در حدّ ترک عملدر توجیه این دلیل شاید آنچه باعث شده است که این طریق اولویت به ذهن آید این است که آن اثری که امور اعتقادی در سعادت انسان دارند بسیار بیشتر از اثر امور عبادی است؛ بطوریکه همانطور که آمد اگر عمل عبادی ای صورت پذیرد ولی همراه با ایمان صحیحی نباشد، این عملش فایده ای ندارد، برخالف اینکه اگر شخص ایمان صحیحی داشته باشد ولی عمل عبادی متناسب با آنرا نداشته باشد، هرچند تقصیری متوجه او می باشد لیکن ایمان این شخص در سعادتش مؤثر خواهد بود و این شخص تنها در حدّ ترک عمل عبادی عقاب می گردد