eitaa logo
{محفل شهدا}
6 دنبال‌کننده
79 عکس
9 ویدیو
2 فایل
{شرط شهادت،شهیدبودن است}_{باولایت تاشهادت}
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 کمک به خ ! 🌸 💌 به فقرا و حاشیه‌نشین‌های قرچک و ورامین خیلی کمک می‌کرد. ظرف و ظروف و روغن و خوار و بار ( ارزاق ) را بسته‌بندی می‌کرد و پشت نیسانش می‌گذاشت و شب‌ها به خانه فقرا و ایتام می‌برد و به آنها می‌داد. 🔸 مقدار از درآمدش را بدون اینکه کسی بداند به خیریه کمک می‌کرد. 🔹 بعد از شهادت تماس گرفتند که فلانی هرماه مبلغی کمک می‌کردند، اما این ماه پولی واریز نشده که پدرش گفت پسرم شهید شده است. 🔸 عادت نداشت کارهای خیری را می‌کند را برای کسی توضیح دهد. فقط یک بار آجیل عید را از هر چیز دو بسته خریده بود و داخل سری دوم یک کاغذ انداخته و نوشته بود«خ» وقتی تعجب مرا دید ، گفت : « این‌ها برای خیریه است .» 🔹 سه روز بعد هز شهادتش از آسایشگاه کهریزک تماس گرفتند و جویای حال مهدی شدند وقتی گفتیم شهید شده با ناراحتی گفتند که ماهی ۶۰۰ هزار تومن به آسایشگاه کمک می‌کرد. به نقل از همسر و مادر شهید :کتاب؛بابا مهدی ❣❣❣❣❣
*﷽* در مکتب شهادت درمحضرشهدا شهید مهندس مصطفی ابراهیمی مجد🌷 فرازی از وصیت💌 شما برادران و خواهرانم! فرزندانتان را به عشق مهدی ( عج ) آشنا سازید و آنان را برای جهاد در راه آن حضرت همیشه آماده نگهدارید. متن نوشته شده بر روی سنگ قبر شهید مصطفی ابراهیمی مجد: اینجا خانه شهیدی است که به انتظار قیام مولایش ( عج ) آرام گرفته است.
تجربھ‌بهم‌یا‌دداده‌ڪہ... براےاینڪھ‌طلب‌شهادت‌ڪنی‌نبایدبھ‌گذشتھ‌خودت‌نگاھ‌ڪنۍ...! ࢪاحت‌باش! نگران‌هیچی‌نباش! فقط‌مواظب‌این‌باش‌ڪھ شیطون‌بهت‌نگھ‌تولیاقت‌شهادت‌ندارے...! -استا‌دپناهیان🌱'
در مکتب شهادت در محضر شهدا 📩 ◄ 🍁شهــید هادی ذوالفــقاری: از برادرانم‌ میخواهم که غیر حرف حرف کس دیگری را گوش ندهند جهان در حال تحـــول است دنیا دیگـــر در حال طبیعی نیست الان‌دو در پیش داریم اول جهادنفس که واحب تر است زیرا همه چیز لحظه ی معلوم می شود که اهل جهـنم هستیم یا بهـــشت.
*﷽* به بچه ها می گفت: اول نماز را بخوانید، و بعد هر کجا می خواهید بروید، بروید. گاه که در زیر گلوله بودیم و با اینکه معلوم نبود که تا چند لحظه دیگر کدام یک از بچه ها به شهادت می‌رسند یا اینکه مجروح می‌شوند، نمازمان را اول وقت می خواندیم. ایشان همچنین عطش زیارت امام حسین (ع) و زیارت حضرت رقیه(س) را در دل بچه ها برافروخته بود. می گفت: بروید به زیارت حضرت رقیه (س) و به ایشان بگویید: رقیه جان آمده ایم زخم‌های شلاق های یزدیان را التیام ببخشیم. 📚: سه مزار برای یک شهید
﷽ در مکتب شهادت در محضر مدافعان حرم او در جنگ چریکی متخصص بود، اما آن چه دشمن را در مقابلش شکست می‌داد، تعلق خاطری به چیزی بالاتر بود که اگر خبر شهادت به او بدهند، لبخند می‌زد. رمز استقامت در میدان بر همین فلسفه ی تعلق برمی‌گردد و موضوعی که عماد مغنیه را از بقیه برجسته‌تر می‌کرد و مانند خورشیدی می‌درخشید، تفاوت او در آرزوها و تعلق خاطرهایش بود. چرا که او آرزویی ماورای خاک داشت و هیچ موضوع زمینی او را مشغول به خود نمی‌کرد. آرزو و تعلق او، ماورای مادیات بود. هیچ لحظه و صحنه دنیوی عماد مغنیه را متعلق به خود نکرد. او علم و عقل و شجاعتش را در کنترل ایمان قرار داده بود. 🎤روای: سردار سلیمانی
🌷🕊🥀🌺🥀🕊🌷 یکی از بچه ها به شوخی پتویش را پرت کرد طرفم . اسلحه از دوشم افتاد و خورد توی سر . کم مانده بود سکته کنم سر شکسته بود و داشت می آمد . با خودم گفتم : الان است که یک برخورد با من بکند . چون خودم را بی می دانستم ، آماده شدم که اگر حرفی ، چیزی گفت ، جوابش را بدهم . او یک از تو جیبش در آورد ، گذاشت رو و بعد از سالن رفت بیرون . این برخورد از تا توگوشی برایم سخت تر بود . در حالی که دلم می سوخت ، با ناراحتی گفتم : آخه یه بزن همانطور که گفت : مگه چی شده؟ گفتم : من زدم رو شکستم ، تو حتی نکردی ببینی کار کی بوده همان طور که را پاک می کرد ، گفت : این جا کردستانه ، از این باید ریخته بشه ، این که چیزی نیست . چنان مرا خودش کرد که بعدها اگر می گفت ، می مردم . ❣❣❣❣❣
اسطوره های ماندگار سردار شهید حاج حسین خرازی🌷 نشسته بود زانوهاشو گرفته بود توی بغلش... . هیچ وقت این طوری ندیده بودمش ساکت شده بود ناراحت بودمـ دلمـ میخواست مثل همیشه باشه شاد و رو ... وقتی میدیدیمش غصه هامـ از یادمـ میرفت... . گفتم : چقدر مظلومـ شدی حاجی! سرش رو برگردوند و مثل قبل فقط زد... فهمیدمـ داشت راجع به شهادتش فکر میکرد... . شبیه رفتار کنیمـ . از اعمالمون نباشیمـ به کارهامون برسیمـ قبل اینکه به حسابمون برسن ... کنیمـ . . یاد عزیزش با صلوات
*﷽* در محضر شهدا نمازش را اول وقت می خواند و حتی تا لحظه شهادت نافله اش ترک نشد. در سلام کردن کسی نمی توانست از او سبقت بگیرد. حتی به کوچکترها نیز سلام می کرد. رهنمون های مقام معظم رهبری را به طور کامل گوش و عمل می کرد و تابع محض ولایت فقیه بود. با مردم به مهربانی رفتار می نمود و به کودکان علاقه ی خاصی داشت. به پدر و مادرش خیلی احترام می گذاشت و با آنها به نرمی حرف می زد. به فقیران و نیازمندان واقعا توجه ی خاصی داشت و به آنها کمک می نمود. 📚: شهدای غدیر
در مکتب سردار سلیمانی یاران حاج قاسم مدافعان حرم آنقدر کم توقع و مظلوم بود که حتی روی صندلی هم نمینشست، صبح ها با سرویس لشکر می رفتیم پادگان ؛ محمد تقی هم با روحیه و شاد هم سفر هر روزمون بود، همیشه حواسش جمـع بود وقتی که همه صندلی‌ها پر میشد میرفت قسمت آخر ماشین که شبیه پله بود روی زمین مینشست تا یه صندلی هم که شده برای بقیه پاسدارهایی که میان باز بشه، رفقایی که تازه میرسیدن و میدیدن محمد روی زمین نشسته، میگفتن محمد تو بیا سر جات بشین ما هم یکاریش میکنیم، محمد هم با همون لبخند همیشگیش و با زبون شیرین محلی جواب میداد، همین جا نشستم ...ببین!! من نشستم داداش تا رسیدن به پادگان با شوخ طبعی و خوش اخلاقی صحبت میکرد؛ با اینکه روی زمین نشسته بود و خاکی شده بود اصلا به روی خودش نمی آورد. * 🌷 یاد عزیزش با صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در مکتب شهادت در محضر شهدا باب الحوائج گلزار شهدای کرمان *سردار شهید حاج عبدالمهدی مغفوری* 🌷 پنجم دی ماه سالروز شهادت اسطوره اخلاص ، معلم اخلاق ، عارف بالله، عاشق و دوستدار مکتب اهل بیت ، تندیس ایمان ، ایثار ، عشق ، محبت، معرفت ، تقوا ، فداکاری ، شجاعت ، شهامت ، شهادت و ذوب در ولایت ، باب الحوائج گلزار شهدای کرمان سردار سرافراز سپاه اسلام و قرآن 🌷 شهید والامقام *حاج عبدالمهدی مغفوری* گرامی باد یاد و نامش تا ابد آکنده از عطر گل های بهشتی باد شادی روح مطهرش ۵ صلوات
بهش گفتم آقا ابراهیم چرا جبهه رو ول نمیکنی بیای دیدار امام خمینی ؟ گفت : ما رهبری رو برای .... 💫 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠دختری که به برکت وجود مزار شهید محجبه شد. ☑️روایتی از همسر شهید مدافع حرم "جواد جهانی " 🕊هنگام تشییع پیکر شهدای غواص در هاشمیه، آقا جواد از مسئولان مراسم پرسید که آیا این شهدا در پارک خورشید دفن می‌شوند یا خیر که جواب منفی دادند. آن زمان بسیار تاسف خوردند که چرا برای پیشبرد اوضاع فرهنگی و عقیدتی در شهر از حضور شهدا بهره‌ نمی‌برند و آنها را از مردم دور می‌کنند به همین علت وصیت کرده بود خودش در پارک خورشید دفن شود و معتقد بود حتی اگر بتواند یک جوان را تحت تاثیر قرار دهد برایش کافی است... چندماه بعد از دفن همسر شهیدم دختر جوانی در حالی که ‌اشک می‌ریخت نزد من آمد و گفت اتفاقی به همراه دوستش سر مزار او رفته و شروع به درد دل کرده است که شب خواب شهید را می‌بیند و بعد از آن به کلی تغییر می‌کند و محجبه می‌شود. 💐شادی روح پر فتوح شهید صلوات ❣❣❣❣❣
💢امام خمینی(ره) : زن یک انسان است. آن هم یک انسان بزرگ. زن مربی جامعه است. و شقاوت بسته به وجود زن است. مبدا همه سعادت ها از دامن زن بلند می شود. زن مظهر تحقق آمال بشر است. از دامن زن مرد به معراج می رود. دامن زن محل تربیت بزرگ زنان و بزرگ مردان است. زن در نظام اسلامی همان حقوقی را دارد که مرد دارد. حق تحصیل، حق کار، حق مالکیت، حق رای دادن و حق رای گرفتن. 📘دختران آفتاب، ص ١٥٠
⇢⏳⇠ اسیــرشماشدن‌ خوب‌اسـت...√🌸 اسیرشھداشدن‌را‌میگویم. خوبے‌اش‌به‌این‌است‌کہ…↡⇣ ازاسـارت‌دنیا آزادمیشوے...(: 📿 〖آیہ هاۍدݪ❥〗
*﷽* در مکتب شهادت در محضر شهدا اكبر از پاكسازی ميادين مين به دفاع از حرم رسيد؛ رزمنده تخریبچی تیپ نبی اکرم (ص) کرمانشاه در دوران دفاع مقدس؛ شهيد به قدری در پاكسازی ميدان مين تبحر داشت كه اين كار را با چشم بسته هم می توانست به خوبی انجام دهد. ايشان سال‌ها مين‌هايی را كه با كمك اسرائيل و امريكا در خاك كشور تله گذاری شده بود پاكسازی كرده بود. برای همين وقتی شنيد بار ديگر اسرائيل مين و تله‌های انفجاری در اختيار داعش قرار داده تاب نياورد. از طرفی وقتی خبر شهادت جوانان ۲۰ تا ۲۵ ساله مدافع حرم را بر اثر انفجار مين‌ها و تله‌های انفجاری می شنيد بسيار ناراحت می شد. بارها و بارها به مسئولان مربوطه نامه زد كه من و امثال من كه جنگ را ديده و تخصص لازم را داريم بايد راهی شويم. اما چون نامه‌هايش بی پاسخ ماند برای همين ابتدا استعفا كرد و بعد راهی شد. اكبر آقا به عنوان تك تيرانداز رفت. در اين امر هم تبحر ويژه‌ای داشت به طوری كه لقب چشم عقاب را به ايشان داده بودند. همسرم در منطقه مسئول تخريب بود. به روایت همسر محترمه شهادت: ۲۸ آذرماه ۱۳۹۴ ،سوريه
🌹 گاهی عشق می‌کند و بی‌سیم‌چی گردان ، آشنای غریب می شود. . امیر حاج امینی ، ی ساده ی گردان که حال و هوای هر را با به جاماندگان خبر می‌داد. . ♥️ فرمانده قلبش شد و و مناجاتش برای خدا . آنقدر دعا کرد تا عاشق ، مخلص و شد. . 📸 عکاس ِجنگ، با دوربینی که از زیر خاک پیدا کرد ، بی‌سیم‌چیِ عاشق را ثبت کرد و این برگی شد از دفتر ، که این روزها دل هر آدم را می لرزاند😣 . ♥️سربندش،چشم هایش که از خستگی آرام گرفته است و لب های خونینش، که گویی هنوز هم می‌گویند.این‌ها هرکدام روضه ای است برای آنان که دنیا شده‌اند💔 . ♥️ او با و گریه‌هایش خالص شد برای خدا و خدا عزت نصیبش کرد و شد برای دنیا و آدم‌هایش . . ♥️ کاش می‌شد عکس او را بر سر در قلب هایمان بیاویزیم، تا در دنیای و کمی بندگی کنیم و او با بی‌سیم‌اش از عشق به محبوب بگوید😢 . . . 📆 تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۴۰ ، ساوه . 📆 تاریخ شهادت: ۱۰ اسفند ۱۳۶۵ ، شلمچه، کربلای۵ مرقد مطهر: بهشت زهرای تهران
*﷽* حاج قاسم می‌خواست مثل چه کسی شهید شود؟ «محمود خالقی» از دوستان نزدیک حاج قاسم: در یکی از دیدارهایمان حاج قاسم می‌گفت دوست دارم طوری شهید شوم که همه ذرات بدن من را متاثر کند و چیزی از من باقی نماند و بعد آقای حکیم را مثال زد و گفت دوست دارم مثل او شهید شوم. شهید محراب، آیت الله سید محمدباقر حکیم در هفتم شهریور ۱۳۸۲ وقتی در حال خروج از صحن مبارک حضرت امیرالمومنین علی (ع) بود، بر اثر یک انفجار تروریستی به شهادت رسید.
در مکتب شهادت در محضر شهدا سردار شهید علی اصغر خنکدار🌷 اصغر در روز عروسیش حتی يک دست لباس نو هم نخريد. كاپشنی هم که پوشیده بود، برای رفيقش بود. كفشش هم اصلاً معلوم نبود برای كیه. به هيچ وجه لباس نو نمی پوشيد. مثلاً: اگر يک پيراهن نو می خريد، می داد به خواهرش بپو شه و یکبار بشوره تا لباس دست دوم بشه و بپوشه. کجایند مردان خوب خدا کجایند مردان بی ادعا دریغ از فراموشی لاله ها 👇👇👇👇👇 مسابقه شهدایی بعدی در بهمن ماه و دهه فجر همزمان با سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی از زندگی نامه امام خمینی ره برگزار خواهد شد
در یکی از ماموریت‌ها در ساختمانی مستقر بودیم و دختر سرایدار مجموعه که هشت یا نه سال بیشتر نداشت درخواستی داشت و نامه‌ای نوشته بود تا آن را به یکی از نهادهای کشور بدهیم، بلکه مشکلات پدرش حل شود، شهید کریمی بچه‌ها را جمع کرد و گفت: این نامه تا به آن نهاد برسد ممکن است در فرایند اداری به فراموشی سپرده شود اگر موافق باشید خودمان مبلغی را تهیه کنیم و به آن‌‌ها هدیه بدهیم و بگویم از همان مکانی که آن‌‌ها خواسته‌اند این مبلغ هدیه شده است، خودش بیشترین پول را گذاشت و بقیه رفقا هم پول دادند و مبلغ را به سرایدار ساختمان دادیم اشک در چشمان پدرش جمع شده بود. مدافع حرم شهید امین کریمی🌷
🍃 ♥️ ‌الگوی من در زندگیم پدرم، بعد از پدرم ابومهدی المهندس و سید هاشم الحیدری را الگو میدانم این افراد را بیشتر دوست دارم. به خانواده ام وصیت میکنم آیت الله سیستانی را تنها نگذارند همینطور ابومهدی المهندس و سید هاشم الحیدری را ترک نکنند. افرادی که در دلم بیشترین اثر را گذاشتند: ابومهدی المهندس، آیت الله سید علی سیستانی، سید هاشم الحیدری، امام خامنه‌ ای، سید حسن نصرالله، حضرت امام خمینی از خانواده‌ام میخواهم این افراد بزرگ که نام بردم یادشان نرود، اگر خانواده ام این شخصیت های عظیم یادشان برود، نمیخواهم کسی برای زیارتم بیاید!
در مکتب شهادت اسطوره های ایمان به‌ خاطر این که شغلش عکاسی بود هر زمانی که می‌خواست از خانمها عکاسی کند و به تاریکخانه برود من یا مادرم را صدا می‌کرد تا در کنارش حضور داشته باشیم. یک بار زمانی که به تاریکخانه رفتم به او گفتم این جا که تاریک است و به اصطلاح چشم چشم را نمی بینید چرا ما باید حضور داشته باشیم و او در جواب گفت: شیطان در تاریکی هم حضور دارد و انسان باید مراقب باشد و عکسهای مربوط به خانمها را شما ظاهر کنید. موقع برش هم به خود اجازه نمی‌داد عکسهای خانمها را برش بزند و این موضوع برای من خیلی تعجب آور بود که مردی با این سن کم تا این حد این مسائل را رعایت کند. یاد عزیزش با صلوات
تازه کانال یا گروه زدی😻 ممبرات کمه 😔😔😔😔؟ میخای ممبرات زیاد کنی ولی نمیدونی چیکار کنی؟😜😜😜 خوب اینکه ناراحتی نداره😍😍 این کانال رایگان ممبر میزنه به کانال یا گروهت😳👇👇👇😳 https://eitaa.com/joinchat/414384215C597bee3633 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ممبر رایگان برای کانالت میخای بیا😻👇 https://eitaa.com/joinchat/414384215C597bee3633 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ممبر رایگان برای گروهت میخای بیا😻👇 https://eitaa.com/joinchat/414384215C597bee3633 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 (لینکدونی نیست❌لینکدونی نیست❌)کانال افزایش ممبر کانال و گروه👇😍 https://eitaa.com/joinchat/414384215C597bee3633 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ممبر رایگان 😻👇ممبر رایگان😻👇اگه نبود لف بده😻👇 https://eitaa.com/joinchat/414384215C597bee3633 صاحب بنر👇 @jmn1234
*﷽* در مکتب شهادت درمحضر شهدا تا وارد اتاق شدم از خواب پرید... رو پیشونی اش عرق نشسته بود ، گفتم :چی شده داداش؟! گفت : یک ساعت بود با حضرت زهرا (س)حرف میزدم. ادامه داد: فقط از خدا میخوام که روز شهادت بی بی شهید شم... روز شهادت حضرت زهرا (س) بود ،قنوت نماز صبح بود که ترکش خورد به پهلوش...💔🕊
*﷽* یک روز کیفم را تازه برداشته بودم تا به مدرسه بروم،یک دفعه در حیاط را زدند. در را باز کردم، همسایه یمان که زردتشی بود دست پسرش را گرفته بود و پشت در رجز می خواند: برو بگو پدرت بیاد دم در کارش دارم، این چه وضع بچه تربیت کردن است! فهمیدم محمد دسته گل به آب داده است. پدر با عجله آمد. همسایه با اوقات تلخی گفت: آقا یک چیزی به بچه تان بگویید، این طوری نمی شود! پدر گفت: اینها با هم دوست بودن، نمی دانم چرا دعوا کردن با همدیگر! حرف پدر را قطع کرد و گفت: دعوا چیه آقا! این پسر شما بچه ی ما را از راه به در می کند. صبح بلند شدم دیدم دارد نماز می خواند! همه اش تقصیر پسر نیم وجبی شماست. پدر معذرت خواست و همه تقصیرها را گردن بچگی اش انداخت. در صورتی که ما می دانستیم محمد با این که کم سن و سال است، اما بچه نیست. 📚: لبخند ماندگار