😂 #طنز_جبهه 🎧 کاربرد مهم خرج توپ در پشت جبهه و جشن پتو 😂🤣🤣 فقط بخند😂😂😂 ✋😅 @jok_donii

#طنز_جبهه 😂 #دلتان_شاد فقط بخند😂🤣🤣 🎧داستان دعا خواندن یک شهید از زبان حجت الاسلام انجوی نژاد ✋😅 @jok_donii

#طنز_جبهه 😂 🎥مصاحبه شیرین و دیدنی شهید بیطرفان(معروف به دائی محمد) از گردان کوثر لشکر ۱۷علی بن ابی طالب قم بالهجه شیرین قمی😁 ✋😅 @jok_donii

#طنز_جبهه 😂 سال 61 پادگان 21 حضرت حمزه؛ آقای «فخر الدین حجازی» آمده بود منطقه برای دیدار دوستان. طی سخنانی خطاب به بسیجیان و از روی ارادت و اخلاصی که داشتند، گفتند: «من #بند_کفش شما بسیجیان هستم.» یکی از برادران نفهمیدم. خواب بود یا عبارت را درست متوجه نشد. از آن ته مجلس با صدای بلند و رسا در تایید و پشتیبانی از این جمله #تکبیر گفت. جمعیت هم با تمام توان الله اکبر گفتند و بند کفش بودن او را تایید کردند! 😂😂😂😂😂 ✋😅 @jok_donii

#طنز_جبهه ترکش ریزی، آمبــ🚑ــولانس تیزی... وقتی عملیات نمی‌شد و جابجایی صورت نمی‌گرفت نیروها از بیکاری حوصله‌شان کم می‌شد🙁،‌ نه تیر و ترکشی نه شهید و مجروحی و نه سرو صدایی، منطقه یکنواخت و آرام بود آن موقع بود که صدای همه درمی‌آمد و بعضی‌ها برای روحیه دادن به رزمنده ها، دست به سوی آسمان بلند کرده و می‌گفتند: «اللهم ارزقنا ترکش ریزی😁، آمبولانس تیزی😅، بیمارستان تمیزی🤣، و غذاها و کمپوتهای لذیذی...😂😂» ... و همینطور قافیه سر هم می کرد و بقیه آمین می‌گفتند.😅 ادامه : حالایه روزیکی ازاون بچه هایی که دعامیکردیهویی مجروح شد😰 چیکارکرداقا☹️ گریه میکرد😭ومیگفت اللهم غلط کردیمابه مجروحی ما😖 آمبولانس نخواهی ما🤢 کامپوت نخواهی ما....😅 یکی ازبچه هاوسط دعاش پریدوگفت اللهم شفاعش بدها🤕 وگرنه مارامیکشدها😶 دیگه ازاون روزبه بعدهیچکی دعای بدنمیکردهمه وقتی حوصلشون سرمیرفت میگفتند🤐 اللهم غلط نمیکنیم ما😆😝😝 ✋😅 @jok_donii