💠 علامه حسن زاده: اگر واقعا تشنه شدی ، برایت آب می فرستند. صابر باش که اگر دیر شود، دروغ نخواهد شد. آن هایی که دیرتر گرفتند، پخته تر شده اند. #اللهم_ارزقنا_شهاده_فی‌سبیلک @jomalat_talaei_olama_shohada

🎥 فوتوکلیپ #دانلود_ڪنید_و_بشنوید 💞این شعر عاشقانه رو تقدیم میڪنم به همه‌ی همسران شهدای مدافع حرم ... @jomalat_talaei_olama_shohada

|🌸❤️| به شدت حال و هواے شلمچه رو رو سرم خراب میکنه! #بیکلام شهدا خیلی خیلی خیلی التماس دعا داریم @jomalat_talaei_olama_shohada

ستارگانِ شب... از نورِ نگاهَت مُنَور اند... تو آن چراغِ راهی در یک دُنیاے تاریک! با تو بودن عینِ سر به راهیست ❤️ @jomalat_talaei_olama_shohada

● #بی_هوا | اعتکاف به روایت #حاج_حسین_یکتا @jomalat_talaei_olama_shohada

قرار روزهاے بےقراری ام! ڪجاے آسمان ببینمت؟ من از جست و جوے زمین خستہ‌ام... #کجایی_بابا😔 شبتون مهدوی🌺 @jomalat_talaei_olama_shohada

صبح خودرا باسلام به ۱۴ معصوم آغاز میکنیم @jomalat_talaei_olama_shohada

صبح خودرا باسلام به ۱۴ معصوم آغاز میکنیم. #صوتی @jomalat_talaei_olama_shohada

لبخند خدا در نفس صبح عیان است بگذار خدا دست بہ قلبت بگذارد امروز برایش پُر لبخند و امید است هر ڪس ڪہ خودش رابہ خدایش بسپارد #شهید_امین_کریمی #سلام 🌸 صبحتون شهدایی 🌸 @jomalat_talaei_olama_shohada

💐 زیارت آل یاسین به نیابت از علماء وشهداء 🎙 با صدای استاد فرهمند #التماس_دعا @jomalat_talaei_olama_shohada

🔶علامه حسن زاده آملی؛ 🔸اعمال شما بذرهایي است ڪہ درمزرعہ ی جانتان مي افشانید. 🔸آنچه دراحوال و اطوار سالڪ درخواب وبیدارے عایدش میشود میوه هایي است که از کمون شجره ی وجودش بروز ميکند. @jomalat_talaei_olama_shohada

✅منظوراز دائم الذکربودن این نیست که فقط تسبیح به دست بگیری و یا الله کنی ✳️ بلکه باید تمامی اندام خود را باحق عجین سازی. 🔸حق ببینی، 🔸حق بشنوی 🔸حق بروی #علامه_حسن_زاده @jomalat_talaei_olama_shohada

#کلام_شهید 🔸 همیشه میگفت:من پیرو خط #ولایت هستم ، آقا اگر دستور به سکوت بدن من سکوت میکنم 🔹 اگر دستور به جهاد بده هر جای دنیا باشه، من برای جهاد میرم همیشه تو زندگی حرفهای آقا رو در نظر بگیرید. #شهید_سیدمهدی_حسینی #ولایت_فقیه @jomalat_talaei_olama_shohada

🎙سزای دل شکستن! 🔴 #استاد_عالی @jomalat_talaei_olama_shohada

ما از سوختن نمیترسیم💫✨ که پروانه های عاشق نوریم🌅💜 وهر جا که نور ولایت است 🍃🍁 گرد آن حلقه میزنیم💫💥 پیام ما استقامت است[🌹] #شهیدآوینی @jomalat_talaei_olama_shohada

بـــه رســم هــر شــب عشــ❤️ـق و عـــاشقــے میخـــوانیــــم😍 #دعاے_اِلهی_عَظُمَ_البلاء... سلامتی و فرج مولا صاحب الزمان(عج) 14مرتبه #صلــــوات ✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم @jomalat_talaei_olama_shohada

☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥 قسمت نوزدهم : تأثير کلام ✔️راوی: مهدي فريدوند 🔸چند ماه از پيروزي انقلاب گذشت. يکي از دوستان به من گفت: فردا با ابراهيم برويد سازمان تربيت بدني، آقاي داودي با شما کار دارند! فردا صبح آدرس گرفتيم و رفتيم سازمان. آقاي داودي که معلم دوران #دبيرستان ابراهيم بود خيلي ما را تحويل گرفت. 🔸بعد به همراه چند نفر ديگر وارد سالن شديم. ايشان براي ما صحبت کرد و گفت: شما که افرادي #ورزشکار و انقلابي هستيد، بيائيد در سازمان و مسئوليت قبول کنيد و... ايشان به من و ابراهيم گفت: مسئوليت بازرسي سازمان را براي شما گذاشت هايم. 🔸ما هم پس از کمي صحبت قبول کرديم. از فرداي آن روزکار ما شروع شد. هر جا که به مشکل برم يخورديم با آقاي داودي هماهنگ ميکرديم. فراموش نميكنم، صبح يک روز ابراهيم وارد دفتر بازرسي شد و سؤال کرد: چيکار ميکني؟ گفتم: هيچي، دارم حکم انفصال از خدمت ميزنم. پرسيد: براي کي!؟ 🔸ادامه دادم: گزارش رسيده رئيس يکي از فدراسيونها با قيافه خيلي زننده به محل كار مياد. برخوردهاي خيلي نامناسب با کارمندها خصوصاً خانمها داره. حتي گفته اند مواضعي مخالف حرکت انقلاب داره. تازه همسرش هم #حجاب نداره! 🔸داشتم گزارش را مينوشتم. گفتم: حتماً يك رونوشت براي شوراي انقلاب ميفرستيم. ابراهيم پرسيد: ميتونم گزارش رو ببينم؟ گفتم: بيا اين گزارش، اين هم حكم انفصال از خدمت! گزارش را بادقت نگاه کرد. بعد پرسيد: خودت با اين آقا صحبت کردي؟ 🔸گفتم: نه، لازم نيست، همه ميدونند چه جورآدميه! جواب داد: نشد ديگه، مگه نشنيدي: فقط انسان دروغگو، هر چه که ميشنود را تأييد ميکند! گفتم: آخه بچه هاي همان فدراسيون خبر دادند... پريد تو حرفم و گفت: آدرس منزل اين آقا رو داري؟ گفتم: بله هست. ابراهيم ادامه داد: بيا امروز عصر بريم در خون هاش، ببينيم اين آقا كيه، حرفش چيه! من هم بعد چند لحظه سکوت گفتم: باشه. 🔸عصر بعد از اتمام کار آدرس را برداشتم و با موتور رفتيم. آدرس او بالاتر از پل سيد خندان بود. داخل کوچه ها دنبال منزلش ميگشتيم. همان موقع آن آقا از راه رسيد. از روي عکسي که به گزارش چسبيده بود او را شناختم. اتومبيل #بنز جلوي خانه اي ايستاد. خانمي که تقريباً بي حجاب بود پياده شد و در را باز کرد. بعد همان شخص با ماشين وارد شد. گفتم: ديدي آقا ابرام! ديدي اين بابا مشکل داره. گفت: بايد صحبت كنيم. بعد #قضاوت کن. موتور را بردم جلوي خانه و گذاشتم روي جک. ابراهيم زنگ خانه را زد. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم @jomalat_talaei_olama_shohada