خورشید،
از شیار چشم هایت چکّه می کند!
حل می شوم در صدایِ شیرینِ لبخندت!
ساعت چند دقیقه مانده به صبح
در صفحه ی مات آغوشت شناورم!
عشق، زندگی را
به صفحه ی دلم می کشاند
روز داستان کوتاه و بلندی است،
که در ادامه ی دوست داشتن تو
اتّفاق می افتد ...
#عرفان_یزدانی
﹝ @Jomlax ﹞
تکلیف تو را
حروف آغوشم می نویسد؛
تکلیف مرا،
عشق نشسته در چشمان تو ...
#عرفان_یزدانی
﹝ @Jomlax ﹞
☆
می گویم شب به خیر
یادت نرود
فراموش کنی چه قدر تو را
بیشتر از عطر شب بوها، دوست دارم
وقتی داری با چشمانت،
سپید سپید بند می زنی
جانم را به جانت ...
#عرفان_یزدانی
.
﹝ @Jomlax ﹞
از پشت پنجره ی نگاهت،
آفتاب طلوع می کند!
چه قدردل انگیز است؛
صبح ازنگاه تو..
#عرفان_یزدانی
﹝ @Jomlax ﹞
.
عطر بهار نارنج...
از فنجان تو، بیرون می زند!
و صبح از لابه لای پرده سر می زند ...
کنار دلتنگی اتاق! آفتاب که داغ می شود،
با خنده ای شیرین عشق را با فنجانت سر می کشم
#عرفان_یزدانی
﹝ @Jomlax ﹞
شغل جدیدی دارم!
شب ها پایِ دارِ احساست می نشینم
با ستاره ها قصّه ی دلتنگی را می بافم
و روزها روی ریل های خوشبختی راه می روم!
مسافری می شوم،
که به تمام تو دست یافته!
با تو تمام شهر را زیر پا می گذارم
شاید شاعری شده ام،
که عاشقانه تو را می سراید
غرق در انقلابِ زیبایِ چشمانِ تو ...
#عرفان_یزدانی
﹝ @Jomlax ﹞
پنج شنبہ ها،
حرف هاے نگفتہ دارد!
یک جمعہ از نیامدنت؛
تا پایان دلتنگی هاے بی انتها ...
#عرفان_یزدانی
﹝ @Jomlax ﹞
من عاشقانه ی توام!
هر صبح در آغوش باد
مرا، فریاد بزن!
بیدار می شوم،
با یک بغل از تو، در جانم ...
#عرفان_یزدانی
﹝ @Jomlax ﹞
.
آسمان چشمانت که مهتابی می شود؛
شب آرام آرام، از راه می رسد!
آرامش می بارد از نگاهت
به وقت مهتاب
ستاره ها، گل لبخند را روی لبانت
نقش می زنند، نقره فام
و من آرامش را می نوشم
از زمزمه مهتابی چشمانت ...
#عرفان_یزدانی
﹝ @Jomlax ﹞
میشود
جهان را
در آغوش کشید
هر صبح که عشق
از زیباییِ خورشید گونهی رُخت
جان می گیرد...
#عرفان_یزدانی
﹝ @Jomlax ﹞
عشق باش
بپيچ در تنم
خورشيد باش و مرا بسوزان
بيداد لبخندهای توام
آغوش صبحت را
به رويم بگشا
می خواهم در ييلاق
گرمسيری چشمانت اُتراق کنم...!
#عرفان_یزدانی
❣
﹝ @Jomlax ﹞
خورشید،
از شیار چشم هایت چکّه می کند!
حل می شوم در صدایِ شیرینِ لبخندت!
ساعت چند دقیقه مانده به صبح
در صفحه ی مات آغوشت شناورم!
عشق، زندگی را
به صفحه ی دلم می کشاند
روز داستان کوتاه و بلندی است،
که در ادامه ی دوست داشتن تو
اتّفاق می افتد ...
#عرفان_یزدانی
﹝ @Jomlax ﹞