eitaa logo
⸤جُملــکس" شعر" تم " پروفایل" والپیپر " ⸣ ⸤🇵🇸🇮🇷
22.4هزار دنبال‌کننده
84.3هزار عکس
10.1هزار ویدیو
255 فایل
⸤﷽⸣ • - جنابِـ‌سعدی‌مۍفرمان‌؛ بَرخیز‌کھـــ‌شعر‌ِمن‹طُ›‌را‌میخواهَد💛˘˘! - خَط‌خطۍ‌های‌ِیک‌پریشان🌸( .. . .. تَبلیغات‌ِپُربازدھ🌿↓' https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab . انتقاد پیشنهاد↓' eitaa.com/niai73 . • ارسال مطالب : @Admin_mas
مشاهده در ایتا
دانلود
من تشنه صدای تو بودم که می‌سرود در گوشم آن کلام خوش دلنواز را چون کودکان که رفته ز خود گوش می‌کنند افسانه‌های کهنه لبریز راز را... 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
تموم میشه قرنطینه غم و آشوبِ تو سینه دوباره کوچه‌ها صدها قرارِ تازه می‌بینه توی اردیبهشت عشق درختای بهارنارنج خیابونای دلتنگ و من و تو کافه‌های دنج دوباره وامیشه از نو حصار و مرز آغوشو شکوفه میزنه لبخند روی لبهای خاموشو نوازش می‌کنه خورشید دوباره تارِ موهامون جوونه می زنه امّید تو باغ آرزوهامون سکوت و نغمه‌ی بارون گلای تازه ی گلدون صدای بچه های شاد دویدنهای تو ایوون توی میدونِ آبادی میگیریم جشنِ آزادی می رقصیم تو خیابونا می خونیم نغمه ی شادی دل من خوش به این رویا تحمل می کنه دردو غمِ ویروسِ تنهایی هوای خسته و سردو اگرچه سایه‌ی تردید میگیره حس پروازم یه وقتایی تو این اوضاع خودم رو زود می بازم‌ ولی میگم خدا شاید دوباره ساز و ورداره با آهنگای پرمهرش بگه که دوسمون داره بگه رسوا میشه ظالم همه چی برملا می‌شه فقط تو قصه‌ها نیس که همه چیز روبه را میشه دل من خوش به این رویا تحمل می‌کنه دردو غمِ ویروسِ تنهایی هوای خسته و سردو ولی میگم خدا شاید دوباره ناجی ما شه با دستای پر از مهرش گره از کار ما وا شه 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
آدم یک وقت هایی! یک جاهایی، خودش را جا می گذارد. آن نیمه از خودش را که در مقابل فراموشی مقاومت می کند، می اندازد همان گوشه کنار وبرای همیشه می رود... 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
خواست تنهایی مارا به رخ ما بکشد تنه ای بر در این خانه تنها زد و رفت... 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
عمرم -اگر که خوب، اگر بد- گذشته‌است یک رودخانه است که از سد گذشته‌است دیگر به عقل کار ندارم، که مدتی‌ست کار من از نباید و باید گذشته‌است "هشتاد ضربه" حکمِ حقیری‌ست، محتسب! دارم بزن که مستی‌ام از "حد" گذشته‌است عشق تو نیتی‌ست که هرگز نکرده‌ای عشق من از تشهد و اشهد گذشته‌است من دلخوشم که عاقبتم خیر می‌شود عمرم -اگر که خوب، اگر بد- گذشته‌است... 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
من خمارم ساقیا! پیمانه می‌خواهد دلم استکان پر کن، مِیِ جانانه می‌خواهد دلم هِق‌هِقی امشب گلویم را نوازش می‌دهد گریه دارد چشمهایم، شانه می‌خواهد دلم شمعِ من! جرات بده تا لحظه‌ای پر، وا کنم باز بی پرواییِ پروانه می‌خواهد دلم شهرزادِ قصه و لیلای مجنون، حرف بود داستان‌هایی بجز افسانه می‌خواهد دلم نذر نازت می‌شوم، آغوش وا کن زودتر یک بغل معشوقه‌ی فتانه می‌خواهد دلم از لبانت وحی نازل می‌شود؛ قدری بخند آیه‌ای هم رنگ با حنانه می‌خواهد دلم آخر فرمانبری از عقل، سرگردانی است مثل عاکف حالتی دیوانه می خواهد دلم 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
همه مستیم ولی کیست که عاشق باشد؟ با دل گم شده از خویش موافق باشد؟ بستر باغچه گرم است که مریم شده‌ایم کیست در داخل مرداب ، شقایق باشد ؟ وقت شادی همه لبخند تو را میبوسند خوشتر آن دوست که همشانه‌ی هق هق باشد فرصت آینه سنگ است بزن تا شاید پشت آیینه خداوند حقایق باشد عشق،دریای جنون است و خطر، می‌بایست دل در این ورطه‌ی پر حادثه قایق باشد گوهرت را به کسی بخش که لایق باشد نه که دل دل زدنت، آینه‌ی دق باشد 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
جان من بیرون نیا در شهر غوغا می شود ماه رویت را ببیند غرق حاشا می شود بس که نرخ ناز خود را دم به دم کردی حراج شاخصت در بورس هی پایین و بالا می شود کم قدم بگذار در صحن خیابانهای شهر از صدای پای تو هر کور بینا می شود شب که شد مگذار رویت را ببیند آسمان چون ستاره پیش چشمان تو رسوا می شود بس که از روی سر خود روسری پس میکشی قامت هر گل ز بوی موی تو تا می شود لامروت عطر تو یک کوچه را در بر گرفت بی گمان آغوش تو یک باغ گل، جا می شود هر چه چیدم پشت هم قافیه کم آورده ام با تو این تک واژه ها یک شعر زیبا می شود. 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
هر شام ز ماه صبح امیدی است هر روز ازین ماه مبارک شب عیدی است هر آه جگرسوز که از سینه برآید در دامن صحرای جزا سایه بیدی است هر نوع شکستی که ترا روی نماید چون موج درین بحر پر و بال جدیدی است تا خلوت یوسف که صبا راه ندارد از دیده یعقوب عجب راه سفیدی است در دامن دشتی که تو می می کشی امروز هر لاله او شمع سر خاک شهیدی است صائب اگرت دیده بیدار نخفته است در پرده شبگیر عجب صبح امیدی است 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
گاهی فقط یک ابر می ‌فهمد هوایم را یک روح سرگردان، سرای ناکجایم را یک باغبان در خشکسالی‌های پی ‌در ‌پی یک گوش کر، فریادهای بی‌صدایم را دردم شبیه دردهای پیش از اینم نیست گم کرده‌ام انگار در قلبم خدایم را می‌ترسم ازتصویر آیینه که در چشمش دیوانه ‌ای دیگر بگیرد باز جایم را مثل خوره این زخم ها بر روحم افتاده درهم تنیده تار رخوت انزوایم را من گرم رویای خودم بودم نمی‌دیدم کابوس‌های منتظر در خوابهایم را رفتم به سمت آرزوهای مه‌ آلودم آن قدر که دیگر ندیدم رد‌پایم را 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
بـــه خودم آمدم انگار تویـــی در من بود این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود آن به هر لحظه‌ی تب‌دار تو پیوند منم آنقدر داغ به جانـــم کـــه دماوند منم و زمینی که قسم خورد شکستم بدهد و زمـــان چنبـــره زد کار به دستم بدهد من تورا دیدم و آرام به خاک افتادم و از آن روز کـــه در بند تـــوام آزادم بی تو بی کار و کسم وسعت پشتم خالیست گل تــو باشی من مفلوک،دو مشتم خالیست تو نباشی من از اعماق غرورم دورم زیـــر بی‌رحم ترین زاویـه‌ی ساطورم با توام ای شعر ، به من گوش کن نقشه نکش حرف نزن گــوش کن ریشه به خونابه و خـــون می‌رسد میوه که شد بمبِ جنون می‌رسد محضِ خودت بمب منم،دورتر می‌ترکـــم چند قدم دورتـــر حضرتِ تنهـــای بـــه هم ریخته خون و عطش را به هم آمیخته دست خراب است،چرا سَر کنم آس نشانـــم بده بـــــاور کنــــم دست کسی نیست زمین گیری‌ام عاشقِ این آدمِ زنجیــــری‌ام شعله بکِش بر شبِ تکراری‌ام مُرده‌ی این گونــه خود آزاری‌ام خانه خرابیِ من از دست توست آخــرِ هر راه به بن بستِ توست از همــه‌ی کودکیَم درد ماند نیم وجب بچه‌ی ولگرد ماند من که منم جای کسی نیستم میــــوه‌ی طوبای کسی نیستم گیــجِ تماشای کسی نیستم مزه‌ی لب‌های کسی نیستم مثل خودت دردِ خیابانی‌ام مثل خودت دردِ خیابانی‌ام 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
دلم تنهاست اما بعدِ تو همدم نمی خواهد! برایم سرنوشت انگار غیر از غم نمی خواهد! مفاتیح الجنان را خوانده ام صد بار بی حاصل... خدا هم شک‌ نکن ما را کنارِ هم نمی خواهد! خودم با گریه پر دادم تو را از این قفس روزی... زیادت سهم اغیار است، عاشق کم نمی خواهد! ندارم بعد از این سودای سیبی سرخ را در سر... که این دنیا مرا حوا، تو را آدم نمی خواهد! اگر از دوست نیشی هم رسد نوش است عاشق را... پر از زخم است جان اما دگر مرهم نمی خواهد! به جز تو‌ سِرِّ عشقم را امانت دار خوبی نیست... فراوان راز دارد دل ولی محرم نمی خواهد! کسی جای تو را در روزگارم پر نخواهد کرد... دلم تنهاست اما غیرِ تو همدم نمی خواهد! 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸