eitaa logo
⸤جُملــکس" شعر" تم " پروفایل" والپیپر " ⸣ ⸤🇵🇸
23.6هزار دنبال‌کننده
76.4هزار عکس
8.7هزار ویدیو
248 فایل
⸤﷽⸣ • - جنابِـ‌سعدی‌مۍفرمان‌؛ بَرخیز‌کھـــ‌شعر‌ِمن‹طُ›‌را‌میخواهَد💛˘˘! - خَط‌خطۍ‌های‌ِیک‌پریشان🌸( .. . .. تَبلیغات‌ِپُربازدھ🌿↓' https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab . انتقاد پیشنهاد↓' eitaa.com/niai73 . • ارسال مطالب : @Admin_mas
مشاهده در ایتا
دانلود
در صدایت مستی بی حد و ممتد ریخته در نگاهت الکل هشتاد در صد ریخته گیسوانت فکر جنگی تازه در سر دارد و چشمها طرح شبیخونی مجدد ریخته شاعران از موی صاف و لَخت کمتر گفته اند بس که مضمون در دل موی مجعد ریخته مویِ از صد دولت آزادِ تو، بانو! سالهاست فتنه ها در دامن قشر مقیّد ریخته شیطنت هایت به شیطان هم سرایت کرده است در نگاه تو خدا آنچه نباید... ریخته 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
یاد چشمش ، همه ی عمر سیه پوشم کرد...! 🎭 🖊 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
گرچه نزدیکند این دلبندهای بانمک دورم از تو دورم از لبخندهای بانمک عشق اصلا چیز خوبی نیست ،این را درک کن خنده ام می گیرد از این پندهای بانمک هرچه شیرینیِ لبهایت نمک گیرم کند عاقلانه نیست ترک قندهای بانمک چون پدرها مهربانی ، مثل مادرها عزیز دلنشین و ناز چون فرزندهای بانمک در خم هر تار مویت چندصد گردن به بند سخت پاگیرند گردنبندهای بانمک روی آتش با ادا بالا و پایین می پرند پیش پایت مثل من اسپندهای بانمک 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
گر بوسه می خواهی بیا، یک نه دو صد بستان برو این جا تن بی جان بیا، زین جا سراپا جان برو صد بوسهٔ تر بَخْشَمَت، از بوسه بهتر بَخْشَمَت اما ز چشم دشمنان، پنهان بیا، پنهان برو هرگز مپرس از راز من، زین ره مشو دمساز من گر مهربان خواهی مرا، حیران بیا حیران برو در پای عشقم جان بده، جان چیست، بیش از آن بده گر بندهٔ فرمانبری، از جان پی فرمان برو امشب چو شمع روشنم، سر می کشد جان از تنم جان ِ برون از تن منم، خامُش بیا سوزان برو امشب سراپا مستیم، جام شراب هستیم سرکش مرا وَزْکوی من افتان برو، خیزان برو بنگر که نور حق شدم، زیبایی ی مطلق شدم در چهرهٔ سیمین نگر، با جلوهٔ جانان برو. 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
نفس اش بند دلش تنگ چه باید می کرد شیشه ای در به در سنگ چه باید می کرد از طلا بود و طلا زاده ولی این آخر آهنی بود پُر از زنگ چه باید می کرد سازی از کوک بیفتد دل استادش آخ ساز ناکوک و بد آهنگ چه باید می کرد اسبی از خسته ترین راه عطش آمده بود مانده تا آب دو فرسنگ چه باید می کرد روح چنگیزی یک مرد شبیخون خورده بجز آشوب بجز جنگ چه باید می کرد مثل آن رند که حافظ سخن از او می راند بین این مردم صد رنگ چه باید می کرد همه ی هم و غمش بر سر این بود که تا نپذیرد رغم ننگ چه باید می کرد- درد در رگ رگ اعضای تنش می جوشید درد می گفت مگر بنگ چه باید می کرد نفسی بود و دلی بود و سوالی موهوم نفسش بند دلش تنگ چه باید می کرد 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
وقتی به دوش خاطره ها می نشانی ام ، تا انزوای تلخِ غزل می کشانی ام خود را به سطر سطر نگاهت سروده ام حتی اگر مچاله کنیّ و نخوانی ام من اهل چشم های توام ای جهان من ! گریه نکن که از وطن خود برانی ام برگی خزان گرفته و پژمرده ام که تو با بادِ بی تفاوتیت می تکانی ام "فرهاد" و "قیس" ، مردنشان شرط عشق بود یاری کن ای اجل ! که به یاران رسانی ام ... 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
‍ بی سر و سامان تو شد شانه ی سر خورده من رنگ بزن بر لب این خنده ی دل مرده ی من ساکت تنهایی من حرف بزن با شب من شور تماشایی من شعر بخوان با لب من بغض منی آه منی حسرت دلخواه منی دوری و دلتنگ توام زخمی و همراه منی من غم پنهان توام حال پریشان توام پلک بزن تا بپرم مستی چشمان توام جان منو جهان من فقط تو هستی قرار بی زمان من فقط تو هستی شروع ناگهان من فقط تو هستی دلیل گریه ی منی عذاب من نه پر از شنیدن منی جواب من نه تو روی دیگر منی نقاب من نه نیست در اقلیم کسی این همه بی هم نفسی بی همگان منتظرم تا تو به دادم برسی عصر غم انگیز توام حوصله کن ابر مرا عاشق یک ریز توام معجزه کن صبر مرا بنده زده پای مرا گیسوی زنجیری تو میکشدم میکشدم لحظه دلگیری تو 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
وصفِ تو در قالبِ این یک غزل مقدور نیست ماه هم اندازه یِ زیبائی ات مشهور نیست معدنِ فیروزه دارد چشم هایت نازنین آبیِ فیروزه ای هم این قَدَر پرنور نیست با لبانت رویِ رنگِ لاله را کم کرده ای شیره یِ شیرینِ آن در شهدِ هیچ انگور نیست صورتت مجموعه ای از رنگهای دل رباست این همه زیبائی ات با سر به زیری جور نیست سرخ آبی زرد نارنجی کمی هم نقره ای این تنوع های رنگارنگ در منشور نیست کشته هایی را که لبخندت به ما تحمیل کرد در تمامِ طولِ تاریخِ بشر در گور نیست باز هم این آخرین حرفم فقط یک جمله است وصفِ تو در قالب این یک غزل مقدور نیست 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
چقدر خوب است که همیشه در زندگیتان کسی را داشته باشید که حتی در نبودنش هم باعث لبخندتان شود! 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
ای رفته ز دل، راست بگو بهر چه امشب ،، با خاطره ها آمده ای باز به سویم... 🖊 🎨 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانه‌ام آتش گرفته‌ست، آتشی جانسوز هر طرف می‌سوزد این آتش... من به هر سو می‌دوم گریان از این بیداد می‌کنم فریاد، ای فریاد! ای فریاد... دلم می‌سوزد و کاری ز دستم برنمی‌آید... 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
ناگهان آمد و دلشوره به دلها انداخت عشق، اینگونه جهان را به تقلا انداخت قطره از ابر جدا شد که به دریا برسد تشنگی دام به اندازه‌ی صحرا انداخت ترس در جامه‌ی صبر آمد و دستم را بست کار امروز مرا باز به فردا انداخت عقل چون در قلمم جوهر معنا می ریخت عشق در دفتر خود نام مرا جا انداخت آنقدر در طلب هیچ دویدم که سراب کودک شوق مرا عاقبت از پا انداخت هیچ جز تکیه به خوش عهدی ایام نبود اشتباهی که دلم گردن دنیا انداخت مثل سهراب دلم از همه عالم که گرفت قایقی ساخت و یک روز به دریا انداخت... 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
همين كه نعش درختي به باغ مي افتد بهانه باز به دست اجاق مي افتد حكايت من و دنيایتان حكايت آن پرنده ايست كه به باتلاق مي افتد عجب عدالت تلخي كه شادماني ها فقط براي شما اتفاق مي افتد تمام سهم من از روشني همان نوريست كه از چراغ شما در اتاق مي افتد به زور جاذبه سيب از درخت چيده زمين چه ميوه اي ز سر اشتياق مي افتد هميشه همره هابيل بوده قابيلي ميان ما و شما كي فراق مي افتد؟ 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
آدرین برودی: من دیگه احساسی ندارم که تو بخوای جریحه دارش کنی... 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
در سکوت تن این خانه تو را می خواهم روی آرامش یک شانه تو را می خواهم شعرم از جنس غروب است و پر از تنهایی کنج آن کلبه ی ویرانه تو را می خواهم سوختم آب شدم ریختم از داغ خودم مثل رقصیدن پروانه تو را میخواهم توی این شهر اگر مست نباشم چه کنم مثل هر عاشق دیوانه تو را میخواهم غم به روی سر من سایه کشیده ست ولی دام بردار که بی دانه تو را می خواهم روز و شب در تن تنهایی خود می رقصم توی این شهر غریبانه تو را می خواهم از من خسته گریزان شده حتی دل من با "پرستش" شده بیگانه تو را می خواهم 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
مرگ را صد دفعه نه ! یکبار طراحی کنید حالت شلیک را رگبار طراحی کنید خسته‌ایم از حبس‌ها، از سقف‌ها، از میله‌ها خانه‌ها را بی در و دیوار طراحی کنید بی‌گناهانیم ! مجرم‌های محکوم ِ ابد بر سکوت تلخمان اقرار طراحی کنید حجم زندان را وصیت‌نامه‌ها پر کرده‌اند گوشه‌ی سلولمان انبار طراحی کنید وحشت کابوس‌ها ، سردردها همزاد ماست بر لب اجسادمان سیگار طراحی کنید فرق چندانی ندارد مرگ با این زندگی بر تن ِ تاریخ ، نقش ِ دار طراحی کنید 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
مانده ام تا وسط معرکه گیری چه کنم؟ نشود پاره اگر بند اسیری چه کنم؟ عاشقی خواسته ام بود ولی حیرانم بپذیری چه کنم! یا نپذیری چه کنم! تن تو شعله‌ی عشق است که گُر می‌گیرد پس بگو با تنم این جسم حریری چه کنم! تو زلیخایی و آخر تو جوان خواهی شد من بیچاره ولی با غم پیری چه کنم؟ کاسه‌های چه کنم را تو به دستم دادی! بی تو با درد نداری و فقیری چه کنم؟ 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
دختر کنار پنجره تنها نشست و گفت ای دختر بهار حسد می برم به تو عطر و گل و ترانه و سر مستی ترا با هر چه طالبی بخدا می خرم ز تو بر شاخ نوجوان درختی شکوفه ای با ناز می گشود دو چشمان بسته را میشست کاکلی به لب آب تقره فام آن بال های نازک زیبای خسته را خورشید خنده کرد و ز امواج خنده اش بر چهر روز روشنی دلکشی دوید موجی سبک خزید و نسیمی به گوش او رازی سرود و موج بنرمی از او رمید خندید باغبان که سرانجام شد بهار دیگر شکوفه کرده درختی که کاشتم دختر شنید و گفت چه حاصل از این بهار ای بس بهارها که بهاری نداشتم 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
برای تو و خویشتن چشمانی آرزو می کنم که چراغ ها و نشانه ها را در ظلماتمان ببیند گوشی که صداها و شناسه ها را در بیهوشیمان بشنود برای تو و خویش روحی که این همه را در خود گیرد و بپذیرد و زبانی که در صداقت خود ما را از خاموشی خویش بیرون بکشد و بگذارد از آن چیزها که دربندمان کشیده است سخن بگوییم... 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خواهرم با ساده ترین مرد روی زمین که بهترین مرد زندگی ش بوده ازدواج کرده.... شوهرش لکنت زبون داره.... خواهرمو صدا می کنه "م م م م ماری" خواهرم همیشه میگه زمان تولدش اسمش رو اشتباه نوشتن و تلفظ دقيق اسمش اینه : "م م م م ماری" 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
ای چشم خمارین که کشد سرمه خوابت وی جام بلورین که خورد باده نابت خواهم همه شب خلق به نالیدن شبگیر از خواب برآرم که نبینند به خوابت ای شمع که با شعله دل غرقه به اشگی یارب توچه آتش که بشویند به آبت ای کاخ همایون که در اقلیم عقابی یارب نفتد ولوله وای غرابت در پیچ و خم و تابم از آن زلف خدا را ای زلف که داد اینهمه پیچ و خم و تابت 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
برای دیدن تو اگر رودخانه بودم، برمی گشتم اگر کوه بودم، می دویدم اگر باد بودم، می ایستادم اما انسانم و بارها برای دیدنت برگشته دویده ایستاده ام.... 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
بـعضـی آدم هـا را نـمی‌شـود داشـت فقـط مـی‌شـود یـک جـور خـاصـی دوستـشـان داشـت بـعضـی آدم هـا اصـلا بـرای ایـن نـیستـنـد ، کـه بـرای تـو بـاشنـد یـا تـو بـرای آن‌هـا اصـلا بـه آخـرش فکـر نـمـی‌کنـی .. . آنهـا بـرای ایـننـد کـه دوستـشـان بـداری ، آن هـم نـه دوسـت داشتـن مـعمـولـی نـه حتـی عـشـق یـک جـور خـاصـی دوسـت داشتـن کـه اصـلا هـم کـم نـیسـت .. ایـن آدم‌هـا حتـی وقتـی کـه دیگـر نـیستنـد هـم ، در کنـج دلـت تـا ابـد یـه جـور خـاص دوسـت داشتـه خـواهنـد شـد ... 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
هنوز دو استکان چای می ریزم یکی داغ برای خودم...! یکی که سرد، سهم گلدان ِ پشت ِ پنجره می شود...! 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
چه دردی بیشتر از این که دردم را نمیدانی به چشمم خیره میگردی ولی غم را نمیخوانی چه باشی یا نباشی من برایت آرزو کردم چه دردی بیشتر از این که این ها را نمی دانی برایم روز روشن بود میدانستم از اول که میاید چنین روزی که میگوئی نمیمانی برای من که بعد از تو ندارم شاخه ی سبزی چه فرقی میکند دیگر هوای صاف و بارانی شبیه موریانه،خاطرت در ذهن می ماند که میپوسد مرا کم کم به آرامی و پنهانی دل آئینه ام حتی اگر کوهی شود آخر به سنگی،خرد می گردد به یک لحظه به آسانی چه میدانی؟تمام پیکرم چون شمع می سوزد که امشب در دلم برپاست یک شام غریبانی 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
با منِ دردآشنا ، ناآشنایی بیش از این؟ ای وفادارِ رقیبان، بی‌وفایی بیش از این؟ گرمِ احساس منی، سرگرم یاد دیگران، من کجا از وصل خشنودم، جدایی بیش از این ؟ موجی و بر تکه‌سنگی خُرد، سیلی می‌زنی با به‌خاک‌افتادگان، زورآزمایی بیش از این؟ زاهد دلسنگ را از گوشه محراب خود ساکن میخانه کردی، دلربایی بیش از این؟ پیش از این زنجیرِ صدها غم به پایم بسته بود حال، تنها بندۀ عشقم، رهایی بیش از این؟ 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
همه‌ی‌ آن‌هایی که مرا می‌شناسند می‌دانند چه آدم حسودی هستم؛ و همه‌ی آن‌هایی که تو را می‌شناسند... لعنت به همه آن‌هایی که تو را می‌شناسند ! 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
امروز که سرمستم از آهنگ صدایت بگذار بخوانم غزلی تازه برایت بگذار بگویم کمی از نرگس چشمت از شعله پنهانی گیسوی رهایت بگذار بگویم که نگاه تو مرا کشت بشمار مرا جزو یکی از شهدایت چون حادثه می‌ماند، حضور تو شب پیش ای کاش که تکثیر شود حادثه‌هایت دیروز صدای تو که از آینه برخاست یک باره دلم ریخت، در آغوش صدایت امروز من و این غزل و این تن تبدار آماده ی مرگیم ... بمیریم برایت؟! 🌸🦋 @JomLax 🦋🌸