📌سریال مختار را دوباره پخش کنید!!
#قیام_مختار شروع شده است.
انقلابیون تمام مراکز حساس دولت مرکزی را گرفته اند.
#بن_مطیع زبیری (حاکم وقت کوفه)، عرصه را تنگ دیده و شکست خود را قطعی می داند، لذا شبانه و با لباس #زنانه از شهر فرار می کند.
👈🏻دولت مختار مستقر می شود و زمام امور را به دست می گیرد.
اما، این پایان ماجرا نیست.
🔻گروه های مختلف مردمی و توده های ولایتمداری که سالیان سال زیر فشار و شکنجه و آزار و اذیت حکومتهای متعدد زور و جور بوده اند، الان را فرصتی برای انتقام دیده و خود رأی و خودجوش، قصد انتقام گیری از اذناب ظم و جور را دارند.
🔻ابن حرّ، با دسته ای از اراذل و اوباش، نظم داخلی را به هم زده و گاها با ورود در جریانهای #مطالبه_گری و همراهی با جماعت #عدالتخواه، به تخریب اموال عمومی پرداخته و مال و جان مردم را به غارت می برند.
🔻از طرفی دیگر، بازار شهر، با نفوذ عناصر نفوذی، کاملا به هم ریخته و تورم افسار گسیخته ای بر بازار حکمفرما شده است.
برخی از اجناس هم به علت احتکار مفسدین اقتصادی که با دستگاه زبیری در ارتباط هستند، کاملا نایاب و کمیاب شده است.
👈🏻در این میان، #مختار قرار است حکومت عدل علوی را پیاده کند.
🔻در دستگاه حکومتی وی، هستند امثال #رفاعه که نظرش با نظر مردمی همراه هست که توقع دارد مختار، فقط با زبان شمشیر با مردم سخن بگوید.
او و همراهانش از حکومت داری هیچ نمی دانند.
از وضع قوانین و اتکای دولت به قانون و چرخیدن امور با مصوبات قانونی، هیچ سر رشته ای ندارد، بر مختار میتازد و او را متهم به مصالحه و مسامحه می کند.
لذا از خیمه گاه مختار خارج شده و با دشمنانش همدست می شود.
اینها نمایی کلی از وضعیت حکومت مختار و مشکلاتی است که او پیش روی حکومت خود دارد.
حال او می بایست چگونه امور را سامان بخشد؟!
📌چگونه هم مردم را اقناع کند که بر مدار قانون حرکت کنند؟!
📌هم بازار را به کنترل خویش در آورد؟
📌و هم قائله ابن حرّ و دسته اراذل و اوباش را سرجایشان بنشاند.
📌و هم با دسیسه های نفوذی های حکومت زبیری، مقابله و معارضه کند.
اتمسفر فضای حکومت مختار چقدر شبیه به اتمسفر و فضایی است که #دولت_انقلابی آقای رئیسی با آن دست و پنجه نرم میکنند.
البته تفاوتهایی هم وجود دارد که کل ماجرا را تغییر خواهد داد.
بیشتر گفتگو خواهیم کرد.....
✍🏻#سیدفخرالدین_موسوی
@jonbeshsaybery
⏰هیچکس نمیداند که چه شد!
(به مناسبت سالروز کوچ عاشقانه ی #هاشمی_رفسنجانی!!)
حتی خودم هم نفهمیدم! چشم باز کردم و خودم را بالای جسدم یافتم!
دیدن خودم، آن هم از بالا، جاذبه ای داشت که حتی نظیرش را در جت اسکی روز تاسوعا در سد لتیان هم نیافته بودم!
لذتی که از این وضع داشتم را حتی با تفریح آن روز، یعنی روز عاشورا، روزی که با فاطی و یاسر و بقیه، که به لتیان آمده بودم هم، نمیتوانم مقایسه کنم.
هیچکس نمی داند که چه شد!
تنها چیزی که یادم می آید این بود که با محافظینم مثل همیشه راهی استخر شدم!
از خدا پنهان نیست از شما هم پنهان نباشد، تیم امنیتی و حفاظتی من را، حتی، امام و رهبری هم، نداشت!
در خاطراتم حتما خوانده اید که نوشته بودم، وقتی خانه ام را به جماران منتقل کردند(بخاطر مسائل امنیتی) اول خیلی خوشحال شدم، ولی بعدا پشیمان شدم.
حتما میپرسید که چرا؟! از بس صدای حسینیه جماران آزارم میداد (این مطالب را میتوانید در کتاب خاطرات هم مستندا بخوانید)
یادم می آید هرجا که میخواستیم برویم تیم خفن امنیتی قبل ازمن آنجا حاضر می شد و شرایط آمدنم را محیا میکرد!
اما نمیدانم که این گور به گور شده ها در آن روز موعود! در آن روز نحس، چه مرگشان شده بود! با هم وارد ورودی استخر شدیم! دربهای استخر را بستند و من تنها وارد آب شدم!
دیگر نفهمیدم که چه شد!
خودم را دیدم که در قسمت عمیق استخر لاکچری فرح بی جان ولی چون ماهی ای در تور افتاده، آرام و بیصدا با موج نرم آب ولرم استخر به این سو و آن سو میرفتم!
حتما میدانید که شناگری قهار بودم!
حتما شما هم باورتان نمیشد که در آب غرق شده باشم!
فاطی و فازی معتقدند که مرا کشته اند! حتی فازی معتقد است که در بدن من اورانیم غنی شده کشف شده است!
البته ای کاش که راست بگویند! برای خودم هم جالب است که بدانم که واقعا چه شد!
چگونه من مُردم؟! تا جوابش را نیابم، وجدانم آرام نمیگیرد!
گفتم وجدان! یادم آمد زیاد بدان معتقد نبودم!
حتما یادتان هست به رهبری نامه نوشتم، آن هم بدون سلام!! عفت را هم حسابی پخته بودم که در مواقع حساس حرفهای حساس بزند! (اگه میرحسین رأی نیاورد بریزید توی خیابون!!)
اسم عفت آمد، ناگهان یادم آمد که چقدر به او مدیونم!
بگذریم چقدر حرف توی حرف شد!
هیچکس نمیداند که چه شد!
براستی من چگونه مُردم! از دکترم شنیدم که میگفت در آب سکته کرده و بعد مُردم! ولی خودم بیشتر با فازی و فاطی هم رأیم!
دستهای پنهانی سعی در کشتن من داشتند!
همیشه همین بوده! امیر کبیرها را باید در آب بکشند!
البته زیاد هم بد نشد! چون من آب را خیلی دوست میداشتم! این را میتوانید از آبهای سد لتیان بپرسید!!
آن روزی که همه برای عزاداری به دستجات و حسینیه ها میرفتند، من عادت داشتم بروم شنا! چه روزی بهتر از این روز و روز بعدش (عاشورا!!) (سند همه ی این درفشانیهام را در کتاب خاطراتم برای شما گذاشته ام)
باز یادم می آید که تیم امنیتی من، تشخیص داد که منزلم را عوض کنند و در مجاورت حسینیه ی جماران، برایم جایی تدارک دیدند! در کتاب خاطراتم هم اینها را نوشته ام، که گفتم، از نظر امنیتی خوب شد که اینجا آمدیم ولی صدای حسینیه (عزاداریها و از این چیزها) مرا آزار می دهد! (متن دست نوشته ها و خاطراتم موجود است)
به راستی من چگونه مُردم؟!
هیچکس نمیداند که چه شد!
امضاء:
ماهیها نمیمیرند! از دریاچه به استخر کشیده میشوند!!
✍#سیدفخرالدین_موسوی
@jonbeshsaybery
گروهک فرقان_بخش پایانی.mp3
5.36M
#پرونده_ویژه
#گروهک_فرقان از شکلگیری تا سقوط
(بررسی کامل جریان انحرافی گروهک فرقان و ردگیری خط این گروهک در حال حاضر)
👈🏻قسمت سوم3️⃣
⬅️بخش پایانی
🎙#سیدفخرالدین_موسوی
#نئو_فرقانیسم
@jonbeshsaybery