✨💫نکته ناب طلایی✨💫
هر مشکل و گره ای دارین
قبل از رو انداختن جلو هر کس و ناکسی
کافیه فقط دورکعت نماز با توجه بخونی ✅
خدا میدونه فقط ،که چطور این گرهای زندگی باز میشه ✅
❌نگو این حرفا الکیه ،ما اینهمه ساله داریم نماز میخونیم ولی نه تنها گره باز نشده بلکه گرهامونم بیشتر شده
عزیز نماز خوندن به تنهایی کفایت نمیکنه❌
نمازی گره از کار باز میکنه که با ادب و توجه باشه✅
امتحان کن ✅اگه اینجوری نماز خوندی و زندگیت از این رو به اون رو نشد
هرچی میگی راسته❌
🍁🍁تمرین امروز 🍁🍁
نماز هامون رو تا آخر هفته باید با توجه بخونیم ✅
هر گاه تو نماز حواسمون پرت شد سریع برگردیم به نماز
تا سه بار اگه پرت شد سریع برگردین❌نزارین ادامه پیدا کنه
بیشتر از سه بار پرت سد یه جریمه برا خودتون در نظر بگیرین ❌
مثلا ۲ساعت اصلا طرف گوشیتون نرین ❌
🍁یا ۵تا تسبیح صلوات بخونین
🍁یا هر جریمه ای که نفستون رو.اذیت کنه
این جریمه ها خیلی کمک میکنه بهتون✅
4_310226054725763800.mp3
4.13M
#فایل_صوتي_نماز 8
🎧آنچه خواهید شنید؛👇
❣نماز، اصلی ترین پایه از پایه های دینداریه!
👌مراقب این ستون باش؛
که اگر تخریب شه...
بقیه ستون ها هم، تخریب میشن.👇
از دست ندید👌👌
🌹جرعه ای از یاد خدا🌹
🍃🌹 #پسرک_فلافل_فروش 🌹🍃 قسمت شصت و یک👇🏻 🔅هادي به منزل ما آمد و كمي استراحت كرد. بعد از اينكه حالش كم
🍃🌹 #پسرک_فلافل_فروش 🌹🍃
✨كمي به من برخورد. او جواب درستي به من نداد، گفتم:
🔅من هم مثل شما ايراني هستم، اهل شيراز و پدرم از علماي اين شهر بوده، مي خواستم با شما كه هم وطن من هستي آشنا بشم.
🔺لبخندي زد و گفت: من رو ابراهيم صدا كنيد. تو اين شهر هم مشغول درس هستم. بعد خداحافظي كرد و رفت.
💚اين اولين ديدار ما بود. شايد خيلي برخورد جالبي نبود اما بعدها آنقدر رابطه ي ما نزديك شد كه آقا هادي رازهايش را به من مي گفت.
مدتي بعد به مغازه ي ما رفت و آمد پيدا كرد.
🔆دوستانش مي گفتند اين جوان طلبه ي سختكوشي است، اما شهريه نمي گيرد.
💠يك بار گفتم: آخه براي چي شهريه نمي گيري؟
گفت: من هنوز به اون درجه نرسيدم كه از پول امام زمان (عج) استفاده كنم. گفتم: خُب خرجي چي كار مي كني؟ خنديد و گفت: مي گذرونيم...
⚜يك روز هادي آمد و گفت: اگه كسي كار لوله كشي داشت بگو من انجام مي دم، بدون هزينه. فقط تو روزهاي آخر هفته.
🌀گفتم: مگه بلدي!؟ گفت: ياد گرفتم، وسايل لازم براي اين كار رو هم تهيه كردم. فقط پول لوله را بايد بپردازند.
🍃🌹 #پسرک_فلافل_فروش 🌹🍃
قسمت شصت و سه
🌸دوستي من با هادي ادامه داشت. زماني كه هادي در منزل ما كار مي كرد او را بهتر شناختم.
✨بسيار فعال و با ايمان بود. حتي يك بار نديدم كه در منزل ما سرش را بالا بياورد.
💥چند بار خانم من، كه جاي مادر هادي بود، برايش آب آورد. هادي فقط زمين را نگاه مي كرد و سرش را بالا نمي گرفت.
⚡️من همان زمان به دوستانم گفتم: من به اين جوان تهراني بيشتر از چشمان خودم اطمينان دارم.
💛بعد از آن، با معرفي بنده، منزل چند تن از طلبه ها را لوله كشي كرد. كار لوله كشي آب در مسجد را هم تكميل كرد.
🔅من و هادي خيلي رفيق شده بوديم. ديگر خيلي از حرفهايش را به من مي زد.
〽️يك بار بحث خواستگاري پيش آمد. رفته بود منزل يكي از سادات علوي.
⚜آنجا خواسته بود كه همسر آينده اش پوشيه بزند. ظاهراً سر همين موضوع جواب رد شنيده بود.
❇️جاي ديگري صحبت كرد. قرار بود بار ديگر با آمدن پدرش به خواستگاري برود كه ديگر نشد.
💠اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ
وَمَوْضِعَ الرِّسالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلاَّئِكَةِ
وَ مَهْبِطَ الْوَحْىِ وَ مَعْدِنَ الرَّحْمَةِ
وَخُزّانَ الْعِلْمِ وَ مُنْتَهَى الْحِلْمِ
وَاُصُولَ الْكَرَمِ وَ قادَةَ الاُمَمِ.💠
✋🏻سلام بر شما اى خاندان نبوت و جايگاه رسالت و مركز رفت و آمد فرشتگان و جاى فرود آمدن وحى (الهى)
و معدن رحمت(حق) وگنجینه داران دانش و سرحد نهائى بردبارى و اصول و اساس كرم و بزرگوارى و پيشوايان ملتها.
4_5967302341290885335.mp3
4.29M
🏴 «هشتمشوال سالروز تخریب حرمهای بقیع، بر دلداگانِ حریمِ ولایت تسلیتباد»
😔😔😔
🎙استاد محرابیان