eitaa logo
جرعه ناب
655 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
210 ویدیو
25 فایل
علی گلایری سطح چهار(دکتری),استاد حوزه و دانشگاه. نویسنده @Aligelayeri #جرعه_ناب ؛جرعه ای از چشمه جوشان نهج‌البلاغه و معارف اهل بیت علیهم السلام #جرعه_ناب توسط ادمین اداره می شود
مشاهده در ایتا
دانلود
طول عمر حضرت حجت چگونه قابل توجیه است؟ این پرسش را از چند زاویه میتوان پاسخ داد ۱-از نظر علمی پیری براثر فرسوده شدن سلولها اتفاق می افتد لذا اگر امکان آن باشد براثر ورزش و تغذیه مناسب فرسوده شدن سلولها را کنترل کنیم امکان تاخیرانداختن پیری نیز وجود دارد ۲-از نظر عقلی داشتن عمر طولانی از نظر عقلی محال نیست وازطرف دیگر چنین امری درگذشته اتفاق افتاده است. و بهترین دلیل بر امکان چیزی واقع شدن آن در خارج است ۳-از نظر ادیان کتب دینی مملو است از افرادی که دارای عمر طولانی بودند مثلاً کتاب مقدس سفر پیدایش باب پنجم آیات دوم تا سی ودوم از افرادی مانند حضرت نوح یاد میکند دارای عمر طولانی بودند ۴-معجزه الهی از نظر دینی عمرطولانی حضرت یک معجزه الهی است همانگونه که خداوند شتر را از دل کوه بیرون می‌کشد و با ضربه یک عصا که یک چوب خشک است دریا را خشک میکند و با همان عصا با یک ضربه بر سنگی آب ازدلش می جوشد هیچ مشکلی نیست که فردی را برای مصالحی برای مدت طولانی حفظ نماید نکته : اکثر کسانی که درباره عمرطولانی حضرت سوال دارند آنرا بعید می شمارند واین استبعاد برای آن است که خارج از آن چیزی است که متعارف است مثلا اگر گفته شود کسی در ده سالگی استاد دانشگاه است طبق معمول شدنی نیست اما می دانیم انسان های نخبه ای وجود دارند که در کودکی استاد دانشگاه هستند و یا کتاب می نویسند پس بعید شمردن طول عمرحضرت ناشی ازمقایسه آن با عمرهای متعارف و معمولی است درحالی که گفته شد طولانی بودن عمر شریف حضرت معجزه الهی است و باید با این زاویه نگاه کرد @jorenab
🔹به مناسبت میلاد با سعادت دوازدهمین اختر تابناک ولایت،حجت بن الحسن العسکری(عج)،طبق روال هر سال توفیقی حاصل شد تا این عید سعید را در کنار هم جشن بگیریم. با قدم های خود زینت بخش محفل مهدی زهرا(س)باشید.🍃 🔸سخنران:حجت السلام والمسلمین دکتر علی گلایری 🔸مداح:حاج احمد شریعتی 📆زمان: چهارشنبه۱۷اسفندماه، ساعت۱۵:۳۰تا۱۷:۳۰ 🔰مکان: حسینیه روستای حسین آباد ساغری
مهدی بیا.mp3
5.67M
مهدی بیا مهدی بیا @jorenab
12.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
الهی عظم البلا نوگل فاطمه خانم باقریان @jorenab
اللَّهُمَّ اقْسِمْ لَنَا مِنْ خَشْيَتِكَ مَا يَحُولُ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ مَعْصِيَتِكَ وَ مِنْ طَاعَتِكَ مَا تُبَلِّغُنَا بِهِ رِضْوَانَكَ وَ مِنَ الْيَقِينِ مَا يَهُونُ عَلَيْنَا بِهِ مُصِيبَاتُ الدُّنْيَا اللَّهُمَّ أَمْتِعْنَا بِأَسْمَاعِنَا وَ أَبْصَارِنَا وَ قُوَّتِنَا مَا أَحْيَيْتَنَا وَ اجْعَلْهُ الْوَارِثَ مِنَّا وَ اجْعَلْ ثَارَنَا عَلَى مَنْ ظَلَمَنَا وَ انْصُرْنَا عَلَى مَنْ عَادَانَا وَ لاَ تَجْعَلْ مُصِيبَتَنَا فِي دِينِنَا وَ لاَ تَجْعَلِ الدُّنْيَا أَكْبَرَ هَمِّنَا وَ لاَ مَبْلَغَ عِلْمِنَا وَ لاَ تُسَلِّطْ عَلَيْنَا مَنْ لاَ يَرْحَمُنَا بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ دعای شب نیمه شعبان @jorenab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكَ مِنِّي سَلاَمُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لاَ جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ السَّلاَمُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ (وَ عَلَى أَوْلاَدِ الْحُسَيْنِ) وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ @jorenab
عالم با جلالت و داناى با ذكاوت، مجمع فضيلت‏ها و فرد با صفاى با وفا، ملّا على رشتى – كه خاك مزارش پاكيزه باد – (اين داستان را) برايم نقل كرد؛ و او دانشمندى نيكوكار و پرواپيشه ‏اى گوشه‏ گير و واجد دانش‏هاى گوناگون و فردى با بصيرت و نقّاد و از شاگردان استاد گران‏قدر (ميرزا محمّد حسن شيرازى) بود كه سايه ‏اش پايدار باد. چون درخواست اهالى “لار” از نواحى فارس از نداشتن عالم جامع نافذ الحكم بالا گرفت، (استاد معظّم ميرزا محمّد حسن شيرازى) آن مرحوم را بدان جا فرستاد. وى (در آن جا) با سعادت زيست و با ستايش مُرد. من مدّت‏ها در سفر و حضر مصاحبش بودم و در اخلاق و فضايل چون وى كم ديده‏ام. او گفت: يك وقتى از زيارت حضرت ابا عبد اللَّه الحسين عليه السلام باز میگشتم. از راه فرات به نجف اشرف می ‏رفتم. چون به يكى از كشتىیهاى كوچك سوار شدم كه ميان كربلا و طويرج كار میكرد؛ ديدم افرادى كه سوار كشتى ‏اند همگى از اهالى حلّه‏ اند؛ و راه حلّه و نجف از طويرج جدا مى‏شود. آن جماعت همگى به لهو و لعب و شوخى مشغول شدند، جز يك تن كه او در كارهاى آنان وارد نمى‏شد. از چهره‏اش آثار افتادگى و وقار ظاهر بود؛ نه شوخى میكرد و نه مى‏ خنديد. آن گروه روش او را ردّ مى‏ كردند، و بر او عيب مى ‏گرفتند؛ با اين حال در خورد و خوراك و آشاميدنى‏ها با ايشان شريك بود. از او بسيار تعجّب كردم؛ ولى مجال سؤال نبود؛ تا اين كه به جايى رسيديم كه به خاطر (عمق) كم آب، كشتى قادر به پيشروى نبود؛ لذا صاحب كشتى ما را از كشتى پياده كرد؛ در نتيجه در كنار رود راه را پيش گرفتيم. اتفاقاً با آن شخص همراه شدم. از علّت كناره ‏گيرى وى از دوستانش و بدگويى آنان بدو، پرسيدم. گفت: ايشان از خويشان من و از اهل سنّت ‏اند؛ پدرم نيز از ايشان است؛ ولى مادرم اهل ايمان مى ‏باشد؛ من نيز در سلك آنان بودم؛ امّا خدا به بركت حضرت حجّت صاحب الزّمان‏ عليه السلام به خاطر تشيّع بر من منّت نهاد. از چگونگى ايمانش پرسيدم. گفت: نام من ياقوت است. در كنار پل حلّه روغن مى‏ فروشم. يك سالى به خاطر خريدن روغن از حلّه به اطراف و نواحى، نزد باديه ‏نشين‏هاى از اعراب بيرون رفتم؛ چند منزلى دور شدم تا آن چه خواستم، خريدم؛ و با گروهى از اهل حلّه برگشتم. در يكى از منازل فرود آمديم و خوابيديم؛ چون بيدار شدم كسى را نديدم. همه رفته بودند. راه ما از صحراى بى‏ آب و علفى مى‏ گذشت كه درندگان بسيار داشت و نزديك‏ترين آبادى (با آنجا) فرسنگ‏ها راه فاصله داشت. پس برخاستم و بار را بر مركب خويش نهادم؛ و در پى آنان روان شدم؛ ولى راه را گم كردم و حيران و سرگردان گشتم و از درندگان و تشنگى در طول روز ترسيدم. پس از خلفا و مشايخ (خود) پناه خواستم، و از ايشان يارى جستم، و آنان را در نزد خدا شفيع قرار دادم، و بسيار گريستم؛ امّا از ايشان چيزى آشكار نشد. پيش خود گفتم: من از مادرم مى‏شنيدم كه مى‏ گفت: ما امام زنده‏ اى داريم كه كنيه‏اش “ابا صالح” است؛ او گم شدگان را به راه مى‏رساند؛ و به فرياد درماندگان مى‏ رسد؛ و ناتوانان را يارى مى‏كند. پس با خداى متعال پيمان بستم كه اگر بدو پناه جستم، و او مرا يارى كرد، به آيين مادرم درآيم. لذا او را صدا زدم و بدو پناه جستم؛ ناگاه كسى را ديدم كه همراه من راه مى ‏رود. بر سرش عمامه‏ ى سبزى داشت كه رنگش مانند اين بود، و به علف‏هاى سبزى كه در كنار رود روييده بود، اشاره كرد؛ آن گاه راه را به من نشان داد، و به من امر كرد كه به آيين مادرم در آيم و كلماتى فرمود كه من فراموش كرده ‏ام. و فرمود: بزودى به قريه‏ اى مى ‏رسى كه اهل آن جا همگى شيعه‏ اند. گفت: پس گفتم: اى آقاى من! شما همراه من تا آن قريه مى ‏آييد؟ سخنى فرمود كه معنايش اين بود: – خير، زيرا هزار نفر در جاهاى گوناگون از من پناه خواسته ‏اند. بايد ايشان را نجات دهم. اين حاصل كلام آن جناب بود. سپس از من پنهان شد. من راه زيادى نرفتم كه به آن قريه رسيدم، در حالى كه آن قريه در مسافت دورى بود؛ همراهان (من) يك روز بعد از من بدان جا رسيدند. چون وارد حلّه شدم، به خدمت آقاى فقيهان سيّد مهدى قزوينى – كه خاك مزارش پاكيزه باد – رسيدم و داستان را براى او نقل كردم. او دانستنى‏ هاى دينم را به من آموخت. از او پرسيدم چه كنم تا دگر بار به ديدار حضرتش عليه السلام شرفياب شوم؟ فرمود: حضرت ابا عبد اللَّه حسين عليه السلام را چهل شب جمعه زيارت كن. (محدث نوری؛ نجم ثاقب؛ فصل هفتم؛ حکایت۴۵) @jorenab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از پنجره🇮🇷
پرچم هدایت به دست عجل الله تعالی فرجه میلها را بر هدایت معطوف می کند ، در وقتی که هدایت را پای میل و هوی می برند ، دیدگاه ها را بر قرآن معطوف می کند در زمانی که قرآن را بر رای و نظر خود معطوف می کنند یعنی حضرت علی عليه‌السلام فرمود که امام عصر هدایت و قرآن را اساس کار خود قرار می دهد ، پس می دانیم برنامه آینده چیست ، برای پیشبرد آن تلاش کنیم. يعطف الهوى على الهدى إذا عطفوا الهدى على الهوى، و يعطف الرّأى على القرآن إذا عطفوا القرآن على الرّأى مصباح السالکین، شرح نهج البلاغه مختصر ابن میثم ، خطبه ۱۳۷ https://eitaa.com/MohammadGelayeri
خدایا من بنده ضعیف و گناه کار توام خدایا من بنده توام که توبه کرده است پس از من روی مگردان و اشتباه من موجب نشود که مرا نبخشی إِلَهِي أَنَا عَبْدُكَ الضَّعِيفُ الْمُذْنِبُ وَ مَمْلُوكُكَ الْمُنِيبُ فَلاَ تَجْعَلْنِي مِمَّنْ صَرَفْتَ عَنْهُ وَجْهَكَ وَ حَجَبَهُ سَهْوُهُ عَنْ عَفْوِكَ (مناجات شعبانیه) @jorenab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. امام صادق علیه السلام به صَباح بن سیّابِه فرمودند: آیا میخواهی به تو دعایی بیاموزم كه خدای متعال به بركت آن، چهره تو را از حرارتِ آتش جهنم نگه دارد؟ عرض کردم: آری. حضرت فرمودند: بعد از سپیده د م صد مرتبه بگو: أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ خداوند به بركت این ذکر، تو را از آتش جهنم حفظ خواهد کرد عَنِ الصَّبَّاحِ بْنِ سَیَابَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: ألا أعَلِّمُكَ شَیئاً یقِی اللهُ بهِ وَجْهَكَ مِن حَرِّ جَهَنَّمَ؟ قالَ، قلتُ: بَلی، قالَ: قُلْ بَعدَ الفَجْرِ: أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ مائةَ مَرَّةٍ یقَی اللهُ به وَجْهَكَ مِنْ حَرِّ جَهَنَّمَ (بحارالانوارج۸۳ص۱۳۵) @jorenab