#سلسله_بحث_امامت_سی_و_پنج
#درس_سیزدهم_بخش_چهارم
یزیدابن عمیر بن معاویه شامی می گوید: «درمرو خدمت امام رضاعلیه السلام رسیدم عرض کردم، یابن رسول الله از امام صادقعلیه السلام اینگونه برای ما روایت شده که فرمود: « لَاجَبْرَ وَ لَا تَفْوِيضَ بَلْ أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْنِ» معنای این سخن حضرت چیست؟
امام رضاعلیه السلام فرمود: هرکس معتقد باشد خداوند افعال ما را انجام میدهد و بعد ما را بواسطه آن عذاب میکند قائل به جبراست و کسی که گمان کند خداوند امرخلق و روزیشان را به حجت هایش تفویض کرده است قائل به تفویض است. هرکس قائل به جبر باشد، کافر است و هرکس قائل به تفویض باشد مشرک است.
عرض کردم: یابن رسول الله!پس معنای« أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْنِ» چیست؟
فرمود: بودن راه برای انجام آنچه خداوند امر کرده است و ترک آنچه که از آن نهی نموده است « عَنْ يَزِيدَ بْنِ عُمَيْرِ بْنِ مُعَاوِيَةَ الشَّامِيِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا7بِمَرْوَ فَقُلْتُ لَهُ يَاابْنَرَسُولِ اللَّهِ رُوِيَ لَنَاعَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع أَنَّهُ قَالَ لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِيضَ بَلْ أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْنِ فَمَا مَعْنَاهُ فَقَالَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ أَفْعَالَنَا ثُمَّ يُعَذِّبُنَا عَلَيْهَا فَقَدْ قَالَ بِالْجَبْرِ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ أَمْرَ الْخَلْقِ وَ الرِّزْقِ إِلَى حُجَجِهِ ع فَقَدْ قَالَ بِالتَّفْوِيضِ فَالْقَائِلُ بِالْجَبْرِ كَافِرٌ وَ الْقَائِلُ بِالتَّفْوِيضِ مُشْرِكٌ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْنِ فَقَالَ وُجُودُ السَّبِيلِ إِلَى إِتْيَانِ مَا أُمِرُوا بِهِ وَ تَرْكِ مَا نُهُوا عَنْهُ »
نکته مهم اینجاست که مراد از آزاد بودن انسان آزادی وی در تکوین و در خلقت است؛یعنی انسان به گونهای آفریده شده است که آن گونه که میخواهدمی تواند عمل نماید؛ امادرتشریح؛ خداوند وی را رها نکرده است بلکه می تواند به هر سمتی حرکت نماید. ولذا هرکاری که انجام میدهدخالی ازاحکام پنجگانه نیست؛یعنی یاکارحرام است یاواجب یا مکروه یا مستحب یا مباح می باشد و این نشانه گذاری برای آن نیست که انسان سلب اختیار شود؛ بلکه برای آن است که هیچ بهانه ای برای عدم شناخت راه نداشته باشد و نگوید اگر درچنین مسیری رفته ام برای ناآشنایی بوده است؛ لذا هیچ کاری از انسان سرنمی زند؛ مگرآنکه متوقف به یکی از این امور پنج گانه است.
@jorenab
دختر فکر بکر من، غنچه لب چو وا کند از نمکین کلام خود حق نمک ادا کند
طوطی طبع شوخ من گر که شکر شکن شود
کام زمانه را پر از شکر جانفزا کند
فیض نخست و خاتمه نور جمال فاطمه
چشم دل از نظاره در مبدأ و منتهی کند
صورت شاهد ازل معنی حسن لم یزل
وهم چگونه وصف آیینه حق نما کند
مطلع نور ایزدی مبدأ فیض سرمدی
جلوه او حکایت از خاتم انبیا کند
@jorenab
#سلسله_بحث_امامت_سی_و_شش
#درس_چهاردم_بخش_اول
چگونگی تبیین مبانی شیعه توسط امام صادق علیه السلام
امام صادق علیه السلام با توجه به شرایط بوجود آمده نه تنها با مسلمانان محاوره وهم نشینی داشت بلکه با زندیق وبی دین نیز مباحثات متعددی داشت که این از یک سو نشان از تلاش امام علیه السلام برای نشر دین دارد واز سوی دیگر نشان از گشاده روئی حضرت داردکه دیگران به راحتی نظرات واشکا لات خویش را نزد آن حضرت بیان می کردند
توجه به نوع مباحثه حضرت بسیار مهم است زیرا شناخت مخاطب ونوع مواجهه با او وسخن گفتن در فهم وی بسیار می تواند راه گشا باشد یعنی وقتی کسی برای مناظره رو در روی انسان قرار می گیرد هدف؛ هدایت او باشد نه مغلوب ساختن او یا اظهار فضل کردن ومباحث خارج از فهم مخاطب سخن گفتن در اینجا به چند نمونه از مناظرات حضرت توجه می کنیم
مناظره با ابوشاکر دیصانی
ابو شاکر ديصاني به محضر امام صادق عليهالسلام آمد و گفت: مرا به پروردگارم راهنمايي کنيد
امام صادق عليهالسلام فرمود: بنشين و چون نشست، در آن مجلس کودکي بود که تخم مرغي در دست داشت و با آن بازي ميکرد. پس امام صادق عليهالسلام به ديصاني فرمود: اي ديصاني، چنان که ميبيني اين تخم مرغ، بسته است و پوستهي غليظي بر روي آن قرار گرفته و زير اين پوستهي غليظ و محکم، پوستهي رقيق و نازکي قرار دارد و درون پوستهي رقيق، دو مايع روان نقره اي و طلايي وجود دارد؛ که هيچ کدام داخل ديگري نميشوند و همان گونه که ميداني نه کسي از آن خارج شده که خبر از سلامت آن بدهد و نه کسي در آن داخل شده که خبر از فساد آن بدهد. و معلوم نيست آيا براي پيدايش جوجه نر آفريده شده و يا براي پيدايش جوجه ماده. از اين تخم مرغ انواع طاووسها [و جوجههاي گوناگون ديگر] بيرون ميآيد؛ آيا فکر نميکني که براي اين آفرينش مدبري [حکيم] لازم است؟
ابوشاکر ديصاني چيزي نگفت و سر به زير انداخت و پس از اندکي تأمل، رو به آن حضرت کرد و گفت «أشهد أن لا اله الا الله وحده لا شريک له و أن محمدا عبده و رسوله، و أنک امام و حجة من الله علي خلقه، و أنا تائب مما کنت فيه»؛ يعني شهادت ميدهم که خدايي جز خداي يگانه نيست و او شريکي ندارد و حضرت محمد صلي الله عليه و آله بنده و رسول اوست و تو امام و حجت خدا بر مردم هستي و من از اعمال گذشته خود توبه ميکنم(الاحتحاج ج۲ص۲۰۱)
درین مناظره حضرت به برهان نظم تمسک کرد که می تواند فطرت درونی انسان را بیدار نماید وچون همین مقدار برای ابوشاکر دیصانی کافی بود حضرت ادامه نداد ومباحث عمیقی را مطرح نساخت
@jorenab
27.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺طوفان علم صالح کارشناس ایرانی در اینترنشنال؛
🔹تودهنی محکم به مجری جنگطلب اینترنشنال و جواب به همه شبهات و سوالات درباره سوریه و ایران!
🔹استاد دانشگاه ملی استرالیا: "ایران با حضور در سوریه زمان خرید تا قدرت موشکی و هستهای خود را بالا ببرد و دکترین دفاعی ایران دیگر متکی به گروههای مسلح منطقهای نیست | سر کار آوردن تروریستی که تا دیروز ده میلیون دلار برای سر او جایزه گذاشته بودید برای سوریه یک پیروزی نیست بلکه به معنای آیندهای تاریک و نامشخص است"
@Majalle_Beynolmalaly
من مست وتو دیوانه ماراکه برد خانه
صدبار به تو گفتم کم خور دو سه پیمانه
در شهر یکی کس را، هشیار نمیبینم
هر یک بَتَر از دیگر، شوریده و دیوانه
جانا به خرابات آ، تا لذّتِ جان بینی
جان را چه خوشی باشد، بی صحبتِ جانانه؟
هر گوشه یکی مستی، دستی زِ بَرِ دستی
وان ساقیِ هر هستی، با ساغرِ شاهانه
تو وقفِ خراباتی، دَخلت مِی و خَرجت مِی
زین وقف به هُشیاران، مَسپار یکی دانه
از خانه برون رفتم، مستیم به پیش آمد
در هر نظرش مُضمَر، صد گلشن و کاشانه
چون کشتیِ بیلنگر، کَژ میشد و مَژ میشد
وز حَسرتِ او مُرده، صد عاقل و فرزانه
گفتم: «ز کجایی تو؟»، تَسخر زد و گفت: ای جان!
نیمایم ز تُرکستان، نیمایم ز فَرغانه
نیمایم ز آب و گِل، نیمایم ز جان و دل
نیمایم لبِ دریا، نیمی همه دُردانه
گفتم که «رفیقی کن، با من که منم خویشات»
گفتا که «بِنَشْناسَم، من خویشْ ز بیگانه»
من بیدل و دستارم، در خانهٔ خَمّارم
یک سینه سخن دارم، هین شرح دهم یا نِه؟
شمسُالحقِ تبریزی! از خلق چه پرهیزی؟
اکنون که درافکندی، صد فتنهٔ فَتّانه
@jorenab
#رابطه_علم_دینی_با_مدیریت
۱-مدیریّت، عبارت است از کاربرد تکنیکهای مختلف برای ادارۀ امور یک گروه انسانی و هماهنگ نمودن کلیّۀ فعالیّتهای یک سازمان برای نیل به هدف معیّن و مشخص، و راهنمایی و راهبری رهبران سازمان که آنها را مدیران و یا سرپرستان مینامند.(فرهنگ قرآن)
۲ـ علم دینی در صورتی که به باور و ایمان تبدیل شودموجب می شود تا انسان دربرابر کشش های متفاوت چون زَر . زور و تزویر و خواهش های نفسانی مقاومت کند و آنچه مورد رضایت الهی و باعث صلاح جامعه می شود را بر گزیند
۳ـانسان با ایمان به هر قیمتی بدنبال بدست آوردن موقعیت ها نیست امیرالمومنین علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید
به خدا سوگند، معاويه از من زيركتر نيست. او پيمان شكنى مى كند و گنه كارى. اگر پيمان شكنى را ناخوش نمى داشتم، من زيركترين مردم مى بودم. ولى پيمان شكنان، گنه كارند و گنه كاران، نافرمان. هر پيمان شكنى را در روز قيامت پرچمى است كه بدان شناخته گردد. به خدا سوگند، مكر و خدعه مرا غافلگير نكند و در سختيها ناتوان نشوم
وَ اللَّهِ مَا مُعَاوِيَةُ بِأَدْهَى مِنِّي، وَ لَكِنَّهُ يَغْدِرُ وَ يَفْجُرُ؛ وَ لَوْ لَا كَرَاهِيَةُ الْغَدْرِ لَكُنْتُ مِنْ أَدْهَى النَّاسِ، وَ لَكِنْ كُلُّ غُدَرَةٍ فُجَرَةٌ وَ كُلُّ فُجَرَةٍ كُفَرَةٌ، وَ لِكُلِّ غَادِرٍ لِوَاءٌ يُعْرَفُ بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛ وَ اللَّهِ مَا أُسْتَغْفَلُ بِالْمَكِيدَةِ وَ لَا أُسْتَغْمَزُ بِالشَّدِيدَة
(نهج البلاغه خطبه ۲۰۰)
حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام هیچ کاری را برای غیر خداوند انجام نمی دهد حتی اگر جنگ می کند و می کشد برای خداست
وقتی در جنگ خندق عمرو بن عبدود را در جنگ رویارو مقلوب می کند و قصد کشتن عمرو را دارد بر می خیزد قدم می زند
گفته شد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از آن حضرت علت را پرسید فرمود به صورتم تف انداخت و به مادرم دشنام داد ترسیدم برای هوای نفسانی اورا بکشم پس بر خواستم تاخشمم فرو نشیند آنگاه بخاطر خدا اورا بکشم
فَلَمَّا جَاءَ سَأَلَهُ النَّبِیُّ صلی اللّٰه علیه و آله عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ قَدْ كَانَ شَتَمَ أُمِّی وَ تَفَلَ فِی وَجْهِی فَخَشِیتُ أَنْ أَضْرِبَهُ لِحَظِّ نَفْسِی فَتَرَكْتُهُ حَتَّی سَكَنَ مَا بِی ثُمَّ قَتَلْتُهُ فِی اللَّهِ.
(بحارالانوار ج۴۱ص۵۱)
۴ـ کسی به معارف بلند دینی دست پیدا کرد و به آنها باور داشت آنرا انجام می دهد و از سرزنش سرزنشگران و جدائی دوستان نمی هراسد لذا امام حسن مجتبی علیه السلام وقتی شرایط را به گونه ای یافت که می بایست صلح نماید و جان مومنین را حفظ کند آنرا پذیرفت هرچند عده ای نابخردانه این عمل حضرت راموجب خواری مومنین قلمداد کردند
در رجال کشی از امام باقر (ع) روایت شده است، مردی از اصحاب امام حسن (ع) بر آن حضرت وارد شد و گفت: سلام بر تو «ای خوار کننده مؤمنان
قُلْتُ السَّلَامُ عَلَیْكَ یَا مُذِلَّ الْمُؤْمِنِینَ
(بحارالانوار الانوار ج۴۴ص۲۳)
پس انسان مومن که اولا معارف دینی را فهمید سپس آنرا باور کرد. تمام سعی خود را انجام می دهد تا آنچه صلاح دین و جامعه است انجام دهد هرچند موجب دوری افراد و یا انزوا فرد شود
۵ـ معیار انسان اهل ایمان در انتخاب افراد شایسته سالاری است نه آنکه هرکسی را بر امور مردم مسلط نماید
حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام افرادی را ذکر می کند شایسته نیستند تا امور به آنها سپرده شود
اول ـ بخيل نباید بر ناموس و جان و غنيمتها و احكام مسلمانان ولايت يابد و امامت آنان را عهده دار شود تا در مالهاى آنان حريص گردد؛
دوم نادان تا به نادانى خويش مسلمانان را به گمراهى برد؛
سوم ستمكار تا به ستم، عطاى آنان را ببرد؛
چهارم حيف و ميل كننده اموال، تا به مردمى ببخشد و مردمى را محروم سازد؛
پنجم آن كه به خاطر حكم كردن رشوه بگیرد تا حقوق را پايمال كند، و آن را چنانكه بايد نرساند؛
ششم آنكه سنت را ضايع سازد، و امت را به هلاكت دراندازد
وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّهُ لَا يَنْبَغِي أَنْ يَكُونَ الْوَالِي عَلَى الْفُرُوجِ وَ الدِّمَاءِ وَ الْمَغَانِمِ وَ الْأَحْكَامِ وَ إِمَامَةِ الْمُسْلِمِينَ الْبَخِيلُ فَتَكُونَ فِي أَمْوَالِهِمْ نَهْمَتُهُ وَ لَا الْجَاهِلُ فَيُضِلَّهُمْ بِجَهْلِهِ وَ لَا الْجَافِي فَيَقْطَعَهُمْ بِجَفَائِهِ وَ لَا الْحَائِفُ لِلدُّوَلِ فَيَتَّخِذَ قَوْماً دُونَ قَوْمٍ وَ لَا الْمُرْتَشِي فِي الْحُكْمِ فَيَذْهَبَ بِالْحُقُوقِ وَ يَقِفَ بِهَا دُونَ الْمَقَاطِعِ وَ لَا الْمُعَطِّلُ لِلسُّنَّةِ فَيُهْلِكَ الْأُمَّة.
(نهج البلاغه خطبه ۱۳۱)
هفتم در جای دیگر می فرماید کسی که داراى تجربه و با حيا باشد، و از خاندانهاى پارسا و صلاحيت دار باشند می بایست مدیریت را بر عهده بگیرند
«وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَيَاءِ مِنْ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ ». (نامه 53)
@jorenab
#سلسله_بحث_امامت_سی_و_هفت
#درس_چهاردهم_بخش_دوم
مناظره امام علیه السلام با ابی العوجاء
در مناظره با ابی العوجاء حضرت بحث عمیقی را متذکر میشود واین نکته ازین جهت اهمیت دارد که در مباحاثات انسان باید مخاطب شناس ماهری باشد واین امر با ممارست وتمرین وخواندن همین مناظرات وشناخت مخاطب از قبل بدست می آید
ابن ابي العوجا از امام صادق علیه السلام پرسید: دليل حدوث عالم چيست؟ امام عليهالسلام فرمود: من هيچ چيز کوچک و بزرگي را نديدم؛ مگر آن که اگر چيزي از جنس خودش به آن اضافه شود، آن چيز بزرگ تر خواهد شد و اين دليل زوال و انتقال از حالت اول به حالت ديگر است. حال اگر چيزي قديم باشد، تغيير و تبديلي در آن صورت نميگيرد و اگر چيزي تغيير و تبديل پيدا کند، امکان فرسودگي و نابودي در آن وجود دارد، و همين تبديل و نابودي دليل حدوث آن است. اين بديهي است که هرگز صفت ازلي بودن با صفت عدم در يک چيز جمع نميشود. يعني چيزي که از ازل وجود داشته عدم و نابودي در آن راه ندارد ابن ابي العوجاء گفت: اگر من بپذيرم که اين دو حالت مختلف در دو زمان، دليل حدوث آن موجود است؛ اين سؤال براي من مطرح ميشود که اگر اشيا بر حالت صغر خود باقي بمانند، شما حدوث آنها را چگونه اثبات ميکنيد؟
امام صادق عليهالسلام فرمود: ما در مورد وضعيت اين عالم با تو سخن ميگوييم، حال اگر اين عا لم را برداريم و عالم ديگري جاي آن بگذاريم، مسلما استدلال «لا شي ء» دلالت روشن تري بر حدوث عالم خواهد بود زيرا فرض تبديل عالم به عالم ديگر، عين معناي حدوث است. و طبق سؤالي که پرسيدي، تو معتقدي که عالم قديم است يعني تبديل و تغييري پيدا نميکند و به حال خود باقي ميماند، حال ما پاسخ اين سؤالات را همان گونه که مطرح کرده اي، برايت بيان ميکنيم. اگر اشيا بر صغر و کوچکي خود نيز باقي بمانند، باز هم اگر چيزي به چيز ديگري اضافه شود در ذهن انسان ثابت است که آن چيز بزرگ تر خواهد شد. همين که چيزي قابل تغيير و تبديل باشد، از صفت قديمي بودن خارج ميشود، چنان که در مثال نيز ثابت شد و خداوند همه چيز را از «لا شي ء» خلق نموده است(احتجاج ج۲ص۲۰۹)
@jorenab
هر صبحدم نسیم گل از بوستان توست
الحان بلبل از نفس دوستان توست
چون خضر دید آن لب جانبخش دلفریب
گفتا که آب چشمهٔ حیوان دهان توست
یوسف به بندگیت کمر بسته بر میان
بودش یقین که ملک ملاحت از آن توست
هر شاهدی که در نظر آمد به دلبری
در دل نیافت راه که آنجا مکان توست
هرگز نشان ز چشمهٔ کوثر شنیدهای
کاو را نشانی از دهن بینشان توست
از رشک آفتاب جمالت بر آسمان
هر ماه ماه دیدم چون ابروان توست
این باد روحپرور از انفاس صبحدم
گویی مگرزطرهٔ عنبرفشان توست
صد پیرهن قبا کنم از خرمی اگر
بینم که دست من چو کمردرمیان توست
گفتند میهمانی عشاق میکنی
سعدی به بوسهای زلبت میهمان توست
@jorenab
#سلسله_بحث_امامت_سی_و_هشت
#درس_چهاردهم_بخش_سوم
مناظره حضرت با ابو حنیفه در باره توسل
روزی ابو حنیفه با امام صادق علیه السلام بر سفره نشسته بودند حضرت بعداز خوردن طعام فرمود تمام حمد وسپاس از آن خداست خدایا این طعام از تو واز جانب رسول توست (که به ما رسیده است)اللهم هذا منک و من رسولک
ابوحنیفه خطاب به امام گفت آیا برای خدا شریک قراردادی؟
امام فرمود وای برتو خداوند در قرآن می فرماید «هرگز در صدد انتقام بر نیامدند مگر زمانی که خدا ورسولش در آنهارا از فضل خویش بی نیاز کردند»« ما نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ»(توبه :۷۹)
ودر جای دیگر می فرماید« وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا ما آتاهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَیُؤْتِینَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ»(توبه:۵۹)
ابوحنیفه به فکر فرو رفت وگفت گویا این آیات را تا حالا نشنیدم
امام فرمود چرا خوانده ای وشنیده ای اما خداوند می فرماید «آیا بر دلهایشان قفل زده شده است»« أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها»(محمد:۲۴)وهمچنین فرمود اعمالشان بر دلهایشان زنگار زده است « کَلَّا بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُون»(مطففین:۱۴)
درین مناظره حضرت فقط به آیات قرآن کریم استناد می کند زیرا قرآن کریم را ابوحنیفه به عنوان مسلمان قبول داشت وجالب آنکه حتی در سرزنش ابوحنیفه از آیات استفاده نمود
@jorenab
بار خدايا،به تو پناه مىبرم از شر و شور آزمندى
و شدت خشم
و غلبۀ حسد
و ناتوانى در شكيبايى
و اندك بودن قناعت
و بدى خلق و خوى
و اصرار شهوت
و چيرگى عصبيت.
« اَللَّهُمّ إِنيِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَيَجَانِ اَلْحِرْصِ ، وَ سَوْرَةِ اَلْغَضَبِ، وَ غَلَبَةِ اَلْحَسَدِ، وَ ضَعْفِ اَلصَّبْرِ، وَ قِلَّةِ اَلْقَنَاعَةِ، وَ شَكَاسَةِ اَلْخُلُقِ ، وَ إِلْحَاحِ اَلشَّهْوَةِ، وَ مَلَكَةِ اَلْحَمِيَّةِ»
(صحیفه کامله سجادیه ج ۱، ص ۵۶)
@jorenab
«حقیقت بینونت»
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:
دليل خداوند نشانه های او ست،
و وجود او يگانه برهان هستى او است،
و معرفت و شناخت او توحيد اوست، و توحيد خداوند تمييز و جدا كردن او از مخلوقات است، و منظور از تمييز و جدا كردن جدائى وصفى و امتياز در صفات است نه جدائى و فاصلۀ زمانى و يا مكانى...
« دَلِيلُهُ آيَاتُهُ وَ وُجُودُهُ إِثْبَاتُهُ وَ مَعْرِفَتُهُ تَوْحِيدُهُ وَ تَوْحِيدُهُ تَمْيِيزُهُ مِنْ خَلْقِهِ وَ حُكْمُ اَلتَّمْيِيزِ بَيْنُونَةُ صِفَةٍ لاَ بَيْنُونَةُ عُزْلَةٍ...»
( الاحتجاج ج ۱، ص ۲۰۰)
@jorenab
#اقسام_خبر
روایاتی که از معصومین علیهم السلام بدست ما می رسد تقسیمات متعددی دارد
یکی از این تقسیمات این است که خبر یا متواتر است یا واحد
💧خبر متواتر به خبری گفته می شود که سلسله راویان تا معصوم بگونه ای باشند که امکان تواطو بر کذب محال باشد
💧خبر واحد به خبری گفته می شود که تواطو بر کذب امکان داشته باشد
خبر واحد نیز به سه قسم تقسیم می شود
🦠خبری که بین راویان مشهور باشد که به آن مشهور یا مستفیض نیز گفته می شود
🦠خبری که مشهور نباشد و حداقل دو نفر آنرا روایت کرده باشند به آن خبر عزیز گفته می شود
🦠اگر حداقل یک نفر گفته باشد به آن خبر غریب گفته می شود
خبر غریب نیز به دو قسم تقسیم می شود
۱ـ غریب در سند یعنی راوی آن خبر یکی است
۲ـ غریب در متن که اولین راوی یکی باشد اما بعدها توسط عده ای نقل شده باشد
@jorenab
نماز را از زوال خورشید [= هنگام ظهر] تا نهایت تاریکی شب [= نیمه شب ]برپادار. و همچنین قرآن فجر [= نماز صبح ]را. چرا که قرآن فجر، مشهود (فرشتگان شب و روز) است
أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلَی غَسَقِ اللَّیْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ ۖ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کَانَ مَشْهُودًا (اسرا:۷۸)
آيه شريفه از اول ظهر تا نصف شب را شامل مىشود، و نمازهاى واجب يوميه كه در اين قسمت از شبانه روز بايد خوانده شود چهار نماز است، ظهر و عصر و مغرب و عشاء و با انضمام نماز صبح كه جمله: و (قُرْآنَ الْفَجْرِ) دلالت بر آن دارد نمازهاى پنجگانه يوميه كامل مىشود. و اينكه فرموده: و (قُرْآنَ الْفَجْرِ) عطف است بر كلمه الصلاة كه تقديرش چنين مىشود: و اقم قرآن الفجر كه مراد از آن نماز صبح است، و چون مشتمل بر قرائت قرآن است آن را قرآن صبح خوانده، چون روايات همه متفقند بر اينكه مراد از (قُرْآنَ الْفَجْرِ) همان نماز صبح است
(تفسیر المیزان)
نکته
یکی از ادله شیعیان برای خواندن نماز در سه وقت این آیه شریفه است
زیرا در زوال خورشید نماز ظهر و عصر
وقتی شب تاریک شد مغرب و عشا
وقران فجر نماز صبح
@jorenab
#سلسله_بحث_امامت_سی_و_نهم
#درس_پانزدهم_بخش_اول
امام موسی کاظم علیه السلام
امام كاظم عليه السّلام در هفتم صفر سال 128 ه ق،( و به گفته بعضى در سال 129 ه ق) در أبواء( نام جايى است در راه مكه و مدينه و قبر آمنة مادر رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم نيز در آنجا است) چشم به جهان گشود ،حضرت کاظم (علیهالسلام) مدت ۱۰ سال،مورد آزار منصور قرارگرفت. وقتی منصور به هلاکت رسید پسرش «مهدی» به حکومت رسید زندانیان بسیاری را آزاد کرد که بیشتر آنها، شیعیان امام کاظم (علیهالسّلام) بودند؛ اما همچنان به شدت مراقب آنان بود. سرانجام امام کاظم (علیهالسّلام) را از مدینه به بغداد آورد و زندانی نمود
پس از او نیز فرزندش هارون او را در سال 179 ه ق ده روز به آخر ماه شوّال مانده، از مدينه به عراق روانه ساخت، هارون در آن سال پس از انجام عمره ماه رمضان به مدينه وارد شد، سپس براى انجام حجّ به مكّه بازگشت، و موسى بن جعفر عليه السّلام را با خود به مكّه برد، و هنگام مراجعت، از راه بصره حركت كرد، و آن حضرت را وارد بصره نموده، و نزد عيسى بن جعفر بن منصور (پسر عموى خود) زندانى كرد، سپس او را از بصره به سوى بغداد آورد، و آن حضرت را در زندان سندى بن شاهك محبوس نمود، و آن حضرت در 25 ماه رجب سال 183 ه ق در سن 54 يا 55 سالگى، در زندان به شهادت رسید، و در قبرستان قريش، به خاك سپرده شد.
و گفته میشود كه در روايتى نقل شده، آن حضرت را مطابق وصيّتش با همان زنجيرها ئى كه در زندان او را با همانها شكنجه میدادند دفن كردند، و آن بزرگوار، 35 سال امامت كرد
در زندگی امام موسی بن جعفر(علیه السلام) ویژگی خاصی وجود داشته است که موجب شده است زندگی این امام از دیگر امامان متمایز و متفاوت باشد. این ویژگی این است که امام تحت ظلم و ستم شدیدی زندگی میکرده است که در زیارتنامه خاص ایشان نیز به آن اشاره شده است. امام در زندان به سر میبرد و از این زندان به آن زندان منتقل میشد. امام موسی بن جعفر بیشتر دوران زندگیاش را در زیر ظلم و ستمی پیوسته به سر میبرداما هرگز دست از مبارزه با ظلم برنداشت و باعدم حمایت از آنها و برگزاری جلسات مناظره سعی در افشای ظلم ظالمان وتبیین مبانی تشیع می نمود
امام با توجه به شرایط سخت آنروز شاگردان زیادی تربیت نمود که علی بن یقطین و مفصل بن عمر و محمدبن ابی عمیرو...از آن جمله هستند
از دیگر ویژگی آن حضرت عبادت آن حضرت است که شیخ مفید دربارهی آن حضرت میگوید : «کانَ ابُوالحسن مُوسی (ع) اَعبَدَ اَهلِ زَمانِهِ و اَفقَهَهُم و أسخاهُم کفّاً و اکرَمَهُم نفسا
@jorenab
#سلسله_بحث_امامت_چهل
#درس_پانزدهم_بخش_دوم
نسبت اهل بیت علیهم السلام به رسول خدا در کلام امام موسی کاظم علیه السلام
مرحوم صدوق ( رحمه الله ) در کتاب عیون اخبارالرضا نقل میکند
روزی هارون الرشید خطاب به امام موسی کاظم ( علیه السلام ) گفت چگونه خود را ذریه پیامبر می دانید در حالیکه پیامبر پسر نداشت و نسل در پسر می ماند نه دختر و شما فرزندان دختر وی هستید و پیامبر پسری نداشت ؟
كَيْفَ قُلْتُمْ إِنَّا ذُرِّيَّةُ النَّبِيِّ وَ النَّبِيُّ لَمْ يُعَقِّبْ وَ إِنَّمَا الْعَقِبُ الذَّكَرُ لَا الْأُنْثَى وَ أَنْتُمْ وُلْدُ الِابْنَةِ وَ لَا يَكُونُ وُلْدُهَا عَقِباً لَه ؟
حضرت در جواب آیات هشتادوچهار وهشتاد وپنج سوره مبارکه انعام را تلاوت فرمود: از ذریه حضرت ابراهیم ؛ داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی وهارون است این چنین به نیکوکاران پاداش می دهیم و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس – نیز از ذریه هستند- همه از صلحا وشایستگان هستند.
وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيْمان وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسى وَ هارُونَ وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ. وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى وَ عِيسى وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِين
آنگاه حضرت فرمود : پدر حضرت عیسی که بود؟
هارون الرشیدگفت:عیسی پدرنداشت
حضرت فرمود : همانا خداوند متعال اورابه ذریه انبیاء ملحق کرد از طریق حضرت مریم ؛ مانیز به ذریه نبی از طریق مادرمان فاطمه ملحق می شویم .
ُ إِنَّمَا أَلْحَقْنَاهُ بِذَرَارِيِّ الْأَنْبِيَاءِ ع مِنْ طَرِيقِ مَرْيَمَ ع- وَ كَذَلِكَ أُلْحِقْنَا بِذَرَارِيِّ النَّبِيِّ ص مِنْ قِبَلِ أُمِّنَا فَاطِمَة»(عیون اخبار الرضاج۱ص۸۴)
@jorenab