eitaa logo
جرعه‌نوش | علی احسان‌زاده
320 دنبال‌کننده
119 عکس
29 ویدیو
6 فایل
من جرعه‌نوشِ بزم تو بودم هزار سال کی ترک آب‌خورد کند طبع خوگرم سیاهه‌های علی احسان‌زاده @dastmalbaf
مشاهده در ایتا
دانلود
دموکراسی به‌مثابه گونه‌ای از استعمار (۲) راه علاج چیست؟ حدود ده سال قبل، در جریان انقلابات مردمی شمال آفریقا، اندیشمندان اهل‌سنت به این نتیجه رسیدند که ابتنای مشروعیت بر قدرت که محور اندیشه‌ی سیاسی اهل‌سنت در طول قرون بوده، خطاست و در نتیجه الازهر، حکم به جواز قیام علیه حاکم جائر داد. این، گامی بلند در بیداری اسلامی بود؛ ولی هنوز قدم‌های دیگری باید برداشت تا بیداری جهان اسلام مسیری​ مستحکم بیابد. یکی از مهم‌ترین این ادراکات، فهم این نکته است که دموکراسی، برخلاف مردم‌سالاری دینی، لنگر ندارد و نمی‌تواند الگوی مناسبی برای حکومت باشد. و مسلمانان چاره‌ای جز روی آوردن به مردم‌سالاری دینی ندارند. برای این مقصود، باید به یک عنصر اقتداربخش درونی و مبتنی بر اندیشه‌ی اسلامی روی آورد و آن را ضامن تحقق مردم‌سالاری و محافظ آن قرار داد. در ایران، مردم در فرایندی چندصد ساله، ولایت مطلقه‌ی فقیه را ضامن و لنگری برای مردم‌سالاری یافتند و نظام سیاسی خود را بر آن بنا کردند. حال، مردم عراق، لبنان، افغانستان و هر کشور اسلامی و حتی غیر اسلامی که می‌خواهد از سلطه‌ی استعمارگران سر بتابد، باید به این عنصر اقتدارآفرینِ مردمیِ ضددیکتاتوری بیندیشد و آن را بیابد. این‌که آیت‌الله سیستانی نمی‌توانند آن‌چنان که باید در عراق نقش‌آفرینی کنند، یکی به دلیل فقدان همین جایگاه قانونی است. ناگفته نماند، کودتای ۱۳۸۸ نیز در پی اجرای همین نقشه‌ی​ استعماری بودند، ولی امام خامنه‌ای فرمودند «بنده زیر بار بدعت‌های​ غیر قانونی نخواهم رفت». و این یعنی ولی‌فقیه حافظ مردم‌سالاری و نافی هرج‌ومرج است. دولت عراق و لبنان نیز، نباید به دام پذیرش این بدعت‌های غیر قانونی بروند، و الا هر روز کسی یا گروهی تحریک‌شده یا سرخود در پی نفی حاکمیت و تغییر آن برمی‌آید و کشور روی آرامش را به خود نخواهد دید. و امنیت و آرامش، پایه‌ی همه‌ی پیشرفت‌هاست. (اشاره: یکی از راه‌حل‌ها برای کشورهای اسلامی، توافق بر پذیرش نظر و راهنمایی امام خامنه‌ای است. همچنان که نظام سوریه، با هدایت‌گری ایشان از فتنه‌ای سخت، جان به در برد.) @jorenush
«تن دادن به مطالبات غیر قانونی، تحت فشار، شروع دیکتاتوری است.» امام خامنه‌ای، ۲۹/ ۳/ ۸۸
پیرامون عزاداری (1) - موضوع مصیبت‌زدگی را باید از اقامه‌ی عزا تفکیک کرد. شعائر و اقامه‌ی آن، امری سیاسی و حکومتی است و باید طبق تشخیص و صلاح‌دید دیده‌بان جامعه و نظام اسلامی که ولی امر باشد، انجام شود، اضافه گردد، توسعه یابد یا کاسته شود. مناسک عزاداری، هرچند توقیفی نیست، ولی تشخیص آن بر عهده‌ی کسی است که علت جعل مناسک را بداند و آن ملاک را در موارد دیگر نیز بیابد؛ چنان‌که امام خمینی، 15 خرداد را تا ابد عزای عمومی اعلام کردند. - یکی از ملاک‌های اساسی در جعل مناسک عزاداری، هوشیار کردن جامعه‌ی مؤمنین نسبت به دشمن و احیای برائت نسبت به اوست؛ دشمنی که هنوز هست. عزاداری که نتواند ارتباط عوامل شهادت سیدالشهداء را با اولین و آخرین ظالم بیابد و تعینات آن را در زمانه‌ی خویش دریابد، است و دریافتی قشری از دارد و ملاک آن را درنیافته است. - امام باقر (ع) وصیت کردند که پس از شهادتشان، ده سال در منا برای ایشان عزاداری شود. این نوعی جعل منسک موقت است، ولی برای اباعبدالله، اَمَد عزا لااقل تا هنگام ظهور است و خود ائمه‌ی معصومین، مدت اول تا دهم محرم را تعیین کرده‌اند، و چنین امری برای هیچ‌یک از ائمه‌ی دیگر قرار داده نشده است. پس ما نمی‌توانیم به‌راحتی نسبت به دیگر ایام اقامه‌ی عزا کنیم و آن را شعار مذهب قرار دهیم. چنان‌که از مقام معظم رهبری مکرر نقل شده است که با پیاده‌روی عزاداران در ایام فاطمیه که برخی مراجع علمدار آن هستند مخالف اند. @jorenush
پیرامون عزاداری (2) - عناوین ثانویه هم باید در جعل مناسک مد نظر قرار گیرند. یکی از این عناوین، بازتاب فراوانیِ مناسک عزا در جامعه‌ی مؤمنان است. اگر ما نسبت به وفیات و موالید، نگاه تقویمی داشته باشیم، به چند مشکل برمی‌خوریم: اولاً به‌جز عاشوراء و 21 رمضان و نیمه‌ی شعبان، هیچ‌یک از ایام شهادت و میلاد، تاریخ دقیق حتمی ندارد. بنا بر این، اگر بخواهیم حداکثری نگاه کنیم، باید همه‌ی احتمالات را مراسم بگیریم و گر نه، در برگزاری مراسمات، به تبعیض عمل کرده و فقط مناسبت‌های قوی‌تر را برگزار نکنیم یا یکی را از میان احتمالات برگزینیم، که این خلاف نگاه تاریخی است و صرفاً جنبه‌ی رجائی در آن لحاظ شده است. ثانیاً در برخی موارد دچار تعارض می‌شویم مانند هفتم صفر که محل تعارض شهادت امام مجتبی و میلاد امام کاظم (علیهماالسلام) است. آن‌وقت ممکن است به رفتارهایی مبتذل دست بیازیم مانند آن‌چه اخیراً مرسوم شده که میلاد حضرت موسی بن جعفر را بدون هیچ مدرکی در ذی‌الحجه می‌گیرند تا با شهادت امام حسن تداخل نداشته باشد! ثالثاً کمتر روزی را خواهیم یافت که در آن مصیبتی بر اهل بیت علیهم‌السلام وارد نشده باشد، این‌گونه اگر هیئتی بودن را التزام به حزن و فرح اهل بیت تعریف کنیم و ملاک حزن و فرح را هم تقویمی بدانیم، مصیبت‌زدگی وجه غالب ایام ما در طول سال خواهد بود و این خود چند ایراد دارد؛ یکی آن‌که بزرگداشت‌ها و مناسک مرتبط با آنان را لوث، عادی و بی‌خاصیت می‌کند و غرض اصلی را از بین می‌برد، دوم: اکثر متدینین را از کلیت بزرگداشت و عزاداری خسته و روی‌گردان می‌کند و سوم: اهل ولاء را به اقلیتی از جامعه‌ی متدین تبدیل می‌کند که احیاناً از آن سو تندرو خوانده شوند و از این سو، قاطبه‌ی مؤمنین را لاابالی و بی‌ولایت خطاب کنند. و این دوقطبی و انشقاق قطعاً از نظر شرع انور مردود است و مضر. چهارم: عزاداری حالتی فوق‌العاده است که لوازمی دارد، حال اگر به وجه غالب تبدیل شود، میزان تعطیلات و حالاتِ فوق‌العاده افزایش یافته و جامعه را از روند باثبات کارآمد خارج می‌کند. نمونه‌اش همین تعطیلات فراوان حوزوی است. مثلاً چرا باید در همه‌ی ایام شهادات، دروس حوزه‌های علمیه تعطیل باشد؟ آیا این مورد رضایت ائمه است و یا خاصیتی برای عموم طلاب دارد، یا فقط ناشی از همین نگاه تقویمی غیرحکیمانه‌ی است؟ - مناسک وضع شده‌اند تا اغراضِ جعل را فراهم آورند، حال آن‌که ما اغراض را فراموش کرده، و به این پوسته بدون توجه به مغزی که باید می‌داشت و اکنون از آن تهی شده است، چسبیده‌ایم و فقط عزا می‌داریم تا ثواب ببریم. غافل از آن‌که آن‌چه از ثواب بر آن رفتارها بار نموده‌اند، برای تقویت آن لُبّی است که در ورای این ظاهر و پوسته حاصل می‌شود. ولی ما با حفظ آن ظواهر، به جنگ آن غرض رفته‌ایم و امید ثواب داریم و مقدس می‌نُماییم! - نکته‌ی آخر، پیرامون زمان حمله به بیت امیرالمؤمنین و جراحت حضرت زهراء (علیهماالسلام) است که بنا بر تحقیقات استادانی چون استاد یوسفی غروی و استاد طائب، این ایام حدود دو هفته پیش از شهادت حضرت صدیقه‌ی طاهره است نه در دهه‌ی پس از رحلت رسول‌الله (صلوات الله علیه و آله). @jorenush
تزویر بنزینی دولت تلاش دارد را تصمیم شورای عالی هماهنگی اقتصادی معرفی کند و ضمن تبرئه‌ی خود، رهبری را مسئول عواقب این تصمیم بداند. اگر این تصمیم شورا هم باشد، اجرای آن در این زمان، به صورت یک‌شبه و جهشی، و بدون زمینه‌سازی روانی، اقتصاد را دچار شدید کرده و مردم را به شدت ناراضی می‌کند که قطعاً اگر با غرض اغتشاش‌آفرینی نباشد_ که احتمالاً هست_ ناشی از حماقت است. جالب این‌که استناد می‌کند که منابع بودجه‌ای کم است و بنزین ما هم از ارزان‌ترین بنزین‌های دنیاست، ولی نمی‌گوید که: اولاً مقایسه‌ی قیمت‌ها باید با توجه به درآمد باشد، ثانیاً آیا در کشورهایی که بنزین گران است، تورم مسکن و گوشت و خودرو همین اندازه است؟ و ثالثاً چرا مالیات بر خانه‌های​ خالی و خودروی چندم و مالیات هنرمندان و ورزشکاران و ... اجرایی نمی‌شود و جلو اختلاس‌ها و حیف‌ومیل‌ها گرفته نمی‌شود تا منابع بودجه تأمین گردند. نکته‌ی آخر: اعضای شورای عالی هماهنگی اقتصادی​ که عبارتند از رؤسای سه قوه، حقوقی‌اند نه حقیقی، پس فقط یکی از آن‌ها منصوب رهبری​ است و یک کوچک‌تر است از دو! @jorenush
... (۱) خوب دقت کنید چه می‌بینید؟ نوعی خاص از نگرش و دستگاه محاسباتی که می‌توان آن را محترمانه نامید. کسی که گمان می‌کند اوج انتقام از نظام سلطه، کشتن تعدادی بیش‌تر یا نظامیانی برجسته‌تر از دشمن است. کسی که عجولانه عملیات امروز را تمامی انتقام تلقی می‌کند و کودکانه پای بر زمین می‌کوبد که کم بود. کسی که همواره امام جامعه را ناتوان از اقدام می‌داند و او را مغلوب گروهی از مسئولان می‌شمارد. کسی که دچار نوعی بیماری وسواس‌گونه است که همواره خود را شکست‌خورده و اسیر توطئه‌ها می‌بیند و از منظر او امکان هیچ کنش صحیحی در نظام و از سوی مسئولان وجود ندارد. او به‌معنای درست کلمه دچار توهم توطئه است، و البته این به‌معنای ساده‌دلی دیگران و بی‌خبری آنان از دشمنان خارجی و داخلی نیست. کسی که ضعیف‌الایمان و مفتون را داخل در منافقین می‌شمارد. کسی که درک نمی‌کند که انتقام شهید توسط تمامی جریان مقاومت در جهان گرفته خواهد شد نه فقط از سوی جمهوری اسلامی؛ پس رئیس‌جمهور و رئیس مجلس در حدی نیستند که بتوانند برای آن تعیین تکلیف کنند. کسی که اندکی درک رسانه‌ای و تمدنی ندارد تا بفهمد همین چه آتشی بر نظام سلطه انداخته. کسی که نمی‌فهمد ارزش پخش مستقیم سخنرانی امام خامنه‌ای توسط رسانه‌های جهان، خود بخشی مهم از این انتقام است. کسی که نمی‌فهمد محور انتقام، شکست هیمنه‌ی آمریکا، ایجاد رعب و تحقیر اوست نه تعداد کشته‌ها یا جنگ‌افزارهای نابودشده یا کیستی کشتگان. و متأسفانه او خیلی چیزها را نمی‌فهمد و دستگاه اندیشه‌ی او عجیب به کار می‌آید... @jorenush
تندروی (۲) نمونه‌ای دیگر: ____________________________ 📝 پیام فرمانده کل قوا در پی ترور سردار سلیمانی: در انتظار جنایتکارانی است که دست پلید خود را به خون او و دیگر شهدای حادثه‌ی دیشب آلودند ♻️ بیانات امروز رهبر انقلاب: ⚠️ بحث انتقام، مسئله دیگری است؛ حالا دیشب به اینها زده شد... 🔘 به نظر شما این تدبیر آقاست یا برخی ها ❓❓❓ ____________________________ یعنی خود را از همه برتر ببینی و همه‌ی نهادهای نظام را دچار نقصان بصیرت و غیرانقلابی بدانی. یعنی خود را علامه بپنداری و دیگران را همواره ناآگاه و مقصر تلقی کنی. یعنی نگاهی سیاه-سفید داشته باشی و همه را با خط‌کشی تک‌ساحتی به یکی از دو طرف بیندازی و حسابش را یکسره کنی. یعنی متن‌گرایی بدون تعقل و فهم، یعنی ظاهرگرایی. یعنی جهالت، یعنی الناس أعداء ما جهلوا. یعنی هرکه با من نیست، ضد انقلاب است. یعنی منافقان را دشمن اصلی انگاشتن. یعنی خوارج؛ مرتکب کبیره را کافر دانستن، وقعی به اندیشه ننهادن، انقلابی‌نمایی، تکبر، ولیّ را به محافظه‌کاری متهم کردن، اصالت دادن به مسائل فرعی، تدبیر را برنتافتن و آن را محافظه‌کاری نامیدن. تندوری یعنی خودمحوری در پوشش ولایت‌مداری. تندوری لبه‌ی مکمل لیبرالیسم در شکستن اسلام ناب و انقلاب است. نعوذ بالله. @jorenush
جرعه‌نوش | علی احسان‌زاده
تندروی (۲) نمونه‌ای دیگر: ____________________________ 📝 پیام فرمانده کل قوا در پی ترور سردار سلیما
نمونه‌ای دیگر از : ... آقا نمی گفتند یک سیلی بود و کفایت نمی کند. ❓ سوال مهم؛ مخاطب حضرت آقا کدام نهاد است؟ 🔰 امام خامنه ای امروز در حسینیه امام خمینی: [نکته مهم قابل توجه این است که وظیفه ما چیست؛ بالاخره یک حادثه ی مهمی اتفاق افتاده است ، بحث انتقام و این حرف ها بحث دیگری است. حالا یک سیلی ای دیشب به این ها زده شد. این مسئله دیگری است. آنچه که در مقام مقابله مهم است این کار های نظامیِ به این شکل، ... آنچه مهم است این است که بایستی حضور فساد برانگیز آمریکا در این منطقه منتهی بشود ، تمام بشود.] ♨️ این بیان بسیار مهم حضرت آقا یعنی مطمئنا اقدام کوچک دیشب انتقام سخت نبود... ‼️ حتی انتقام هم نبود!! ⚠️ به نائب المهدی نسبت دروغ ندهید و شما هم بگوئید بود... 🌀 اصحاب انقلاب: @a_enghelab ________________________ @jorenush
وحدت؛ خوب، بد، زشت این هفته هم خواهد گذشت و ماجراهای پشت پرده به‌تدریج روشن خواهند شد، ولی ... یک‌بار برای همیشه تکلیف وحدت و کثرت را مشخص کنیم. وقتی جبهه‌ی پایداری در مبنا و روش، اختلافات اساسی با برخی دیگر از دوستان جبهه‌ی انقلاب دارد، طبیعتاً به اتحاد نخواهند رسید مگر آن‌که یکی از دو طرف دچار تبدّل ذات شود. می‌گویید چاره چیست؟ عرض می‌کنیم راه‌کار اساسی، گفت‌وگو پیرامون مبانی و به وحدت رسیدن در آن‌ها است که به وحدت در بزنگاه‌هایی چون انتخابات نیز منجر خواهد شد، ولی از آن‌جا که برخی دوستان به هر دلیل حاضر به گفت‌وگو نیستند، راه ثانوی این است: افتراق را به رسمیت بشناسید و آداب آن را رعایت کنید. ادب یعنی با هم رقابت برادرانه کنید، نه دشمنی خصمانه. دوست را- علی‌رغم اختلافات- دشمن نپندارید. هر یک از شما، راه خود را صواب می‌داند؛ پس برای رضای خدا و پیشرفت کشور، پیشنهادهای خود را با مردم به اشتراک بگذارید و مخلصانه رقابت کنید. این افتراق نه‌تنها شوم نیست، بلکه موجب بالندگی اندیشه‌ی عمومی مردم و آشکار شدن تدریجی راه حق است. و البته هر دو گروه اجر خواهند برد. این‌گونه افتراق موجب فشل نیست، «نزاع خصمانه» منجر به فشل و ریزش آراء است. در این مواقع، اتفاقاً «وحدت»، مضر و موجب ریزش آراء است، چراکه اولاً هدف از این وحدت، دستیابی به قدرت است نه رضای خدا و پیشرفت، ثانیاً نامتجانس، زورمدارانه، قبیله‌گرایانه و بی‌مبنا است. این وحدت مخلصانه نیست، که اگر بود، می‌بایست تابع قواعد الهی و مقدم داشتن ضابطه بر رابطه باشد نه نمایش وزن‌کشی زورمندان. پس این وحدت، نه پشتیبانی خداوند را به همراه می‌آورد، نه حزب‌الله را راضی خواهد کرد (زیرا ملاک‌های انقلابی و شرعی در آن رعایت نشده)، و نه مردم را رشد می‌دهد (زیرا اندیشه‌ای را نمی‌نُماید و سراسر تناقض است). در نتیجه رأی‌آور نیست و اعتبار مردمی نیروهای انقلاب را هم فرو می‌ریزد. چرا باید جبهه‌ی پایداری به این وحدت تن دهد؟ وحدتی که بر فرض پیروزی، مجلسی ضعیف را در پی خواهد آورد؛ چه، کسانی از آن بیرون می‌آیند که نه «شجاع» اند، نه آن‌چنان که باید «انقلابی» اند، نه انگیزه‌ای تازه و فکری نو دارند. کسانی که حاضرند بر سر اصول تسامح کنند و در بزنگاه‌ها به نفع جریان سازشکار دم فرو بندند. آیا پذیرش این وحدت خیانت است یا مخالفت با آن؟ خواهید گفت که عدم اتحاد خیانت است، زیرا منجر به پیروزی اصلاح‌طلبان خواهد شد. در جواب می‌گوییم: اولاً گفتیم که اگر رقابت برادرانه باشد، منجر به پیروزی حداکثری انقلابیون می‌شود، چنان‌که انتخابات پیشین مؤید آن است. ثانیاً پیروزی مقطعی اصلاح‌طلبان بهتر از پیروزی مقطعی انقلابی‌نمایانی است که مردم را در بلندمدت به نومیدی از همه‌ی گزینه‌ها و احساس بن‌بست در جمهوری اسلامی می‌رساند. این حرف گرچه سخت و سنگین است، ولی حقیقتی تلخ و بنیادین است که باید در آن تأمل کرد. پی‌نوشت: البته روش دوستان دوآتشه که رقابت را به خصومت بی‌ادبانه مبدّل می‌کنند و برآیند رفتار انتخاباتی‌شان، تنفس راحت دشمنان و دشمن‌دوستان است، نیز چنان‌که گفته شد بی‌تردید خطایی نابخشودنی است. دایره‌ی خودی‌ها بسیار وسیع است، ولی انقلابی‌‌بودن ذومراتب است. نباید به مراتب پایین، دل خوش داشت، و البته عقلانیت را نباید از دست داد، فتأمل. @jorenush
؛ صبح قریب پرده‌ی اول (1) در پایان هر سال، پایگاه دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنه‌ای، جملات برجسته‌ی ایشان را به رأی مخاطبان می‌گذارد تا از میان آن‌ها یکی را به‌عنوان مهم‌ترین جمله‌ی سال انتخاب کنند. ممکن است ما با مرور جملات سال 98 با چند فرضیه در ذهن خود مواجه شویم؛ یک: رهبر انقلاب از بسیاری حوادث ناگوار چشم‌پوشی می‌کنند و آن‌ها را در بیانات خود انعکاس نمی‌دهند؛ دو: نسبت گزارش‌هایی که از حوادث منفی برای ایشان می‌رسد، از گزارش‌های مربوط به وقایع مثبت بسیار کمتر است؛ سه: ایشان از چیزهایی خبر دارند که عموم مردم جامعه از آن نقاط امیدبخش بی‌خبرند. در غیر این صورت، این میزان امیدواری و خوش‌بینی که در کلمات ایشان متبلور است، تناسبی با واقعیات موجود- خصوصاً آن‌چه در سال 98 گذشت- ندارد. به نظر می‌آید که می‌توان فرضیه‌ی چهارمی را نیز مطرح کرد: اکثر افراد جامعه، بسیاری از واقعیاتِ عیان را نمی‌بینند و آن‌ها را در دستگاه محاسباتی خود ملاحظه نمی‌کنند؛ در نتیجه، تصویری که از وضع موجود به دست می‌آورند، چندان صحیح و واقعی نیست. در این‌جا از این موضوع که نادیدن واقعیات عیان چگونه رخ می‌دهد و آیا تنها ناشی از جهت‌دهی رسانه‌ای یا عواملی دیگر مانند جهان‌بینی هم در آن دخالت دارد، می‌گذریم، و تنها به مرور وقایع سال 1398- به‌عنوان یک نمونه- می‌پردازیم تا ببینیم نگرش رهبر انقلاب تا چه اندازه منطقی و مطابق با واقع است. سال 1398 با همه‌ی سختی‌ها و تلخی‌هایش گذشت؛ سالی که عموم جامعه‌ی ما «سخت و تلخ» را بهترین توصیف برای آن دانستند، ولی آیا این دو وصف بیانگر همه‌ی آن چیزی است که در این سال اتفاق افتاد. بیایید 98 را از منظری دیگر مرور کنیم. در ابتدا لازم است به یک نکته توجه کنیم: موضوع بررسی و ملاک قضاوت ما درباره‌ی یک سال، نباید محدود به حوادث واقع شده در داخل مرزهای جغرافیاییمان باشد، چراکه بسیاری از آن‌چه در بیرون از این مرزها رخ می‌دهد، پیوندهایی عمیق با داخل دارد و تأثیراتی دوسویه میان آنان برقرار است. سال 98 با سیل آغاز شد، سیل آق‌قلا، شیراز، پل‌دختر و خوزستان. سیلْ ظاهری تلخ داشت، ولی در میانه‌ی آن گِل‌ولای، پدیده‌هایی نویدبخش نیز نمایان شدند. جوشش و همبستگی مردم، بسیج، نیروهای مسلح، طلاب و دانشجویان برای رسیدگی به آسیب‌دیدگان سیل و کاستن از تلفات و مصیبات آن. سیل و زلزله می‌آیند، خانه‌ها را ویران می‌کنند، محصولات را از بین می‌برند، عزیزان را از ما می‌گیرند، و اشک‌ها را جاری می‌کنند، ولی علی‌رغم تمامی این ناگواری‌ها، آثاری بر جای می‌گذارند که در بلندمدت چشم‌اندازی زیبا و شیرین را به ما می‌نُمایند. ایجاد الفت و اعتماد میان اقشار و طوایف مختلف کشور، دستاوردی است که بسیاری از کشورها به چشم آرزویی دست‌نیافتنی به آن می‌نگرند، ولی ما این موهبت گران‌قدر را از دل سختی‌ها به چنگ آورده‌ایم. این، سیل نیست که به ما الفت می‌دهد، بلکه سیل، ابتلائی است که جوهره‌ی ایمانی ما را به غلیان می‌آورد و بستر رشد اجتماعی ما و جلب رحمت الهی می‌شود. نتیجه‌ی بلندمدت این جهاد، فراهم‌آمدن یک بسیج عمومی باتجربه، آماده و برخوردار از انگیزه و اخلاق الهی است که کشور می‌تواند همواره به‌عنوان پشتوانه‌ای استوار برای پیشرفت در تمامی عرصه‌های پیش رو به آن تکیه کند. و این «نیروی انسانی» مجاهد و هم‌بسته مهم‌ترین پایه‌ی رشد و تعالی مادی و معنوی یک کشور است. ادامه دارد... @jorenush
جرعه‌نوش | علی احسان‌زاده
#عصر_جدید ؛ صبح قریب پرده‌ی اول (1) در پایان هر سال، پایگاه دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنه‌ای، جمل
؛ صبح قریب پرده‌ی اول (2) سال 98 سرشار از عزت ملی و نمایش قدرت ایران اسلامی بود؛ در خرداد 98 بود که نخست‌وزیر ژاپن برای ابلاغ پیام رئیس‌جمهور آمریکا به تهران آمد و امام خامنه‌ای- علی‌رغم تبلیغات پرحجم رسانه‌های جهان- حتی حاضر به دریافت آن نامه نشدند و رئیس‌جمهور ابرقدرت جهان را تحقیر کرده و او را لایق مبادله‌ی پیام ندانستند. و شینزو آبه با شرمساری، آن نامه را زیر نشیمن‌گاهش گذاشت و با خود بازگرداند. هنوز اخبار بی‌اعتناییِ رهبر انقلاب اسلامی در رسانه‌های جهان بازتاب داشت که ناگهان بمب خبری دیگری از ایران، رسانه‌های جهان را به خود مشغول کرد؛ در 30 خرداد 98، «گلوبال هاوک» از پیشرفته‌ترین پهپادهای آمریکایی پس از ورود به حرم هوایی ایران در خلیج فارس، توسط سامانه‌ی سوم خرداد سپاه پاسداران سرنگون شد. رئیس‌جمهور مغرور آمریکا به این فضاحت اعتراف کرد و از جمهوری اسلامی تشکر کرد که هواپیمای سرنشین‌دار آمریکایی را نزده است. در میانه‌ی تیرماه 98، خبر توقیف نفتکش ایرانی توسط نیروهای انگلستان در تنگه‌ی جبل‌الطارق در تیتر رسانه‌های جهان قرار گرفت. انگلستان بدون هیچ مستند حقوقی به این دزدی دریایی دست زده بود، در نتیجه در 28 تیرماه، جمهوری اسلامی نیز نفتکشی انگلیسی را در خلیج فارس توقیف کرد. وقتی نفتکش ایرانی آزاد شد و حرکت به سوی مدیترانه را ادامه داد، بار دیگر جهان فهمید که دنیای مستکبران، دنیای زور است و مستضعفان راهی جز قوی شدن و اقتدار ندارند. سال 98، سال تحولات بزرگ در میدان یمن بود؛ در مرداد ماه بود که نماینده‌ی دولت مردمی یمن به تهران سفر کرد و با امام خامنه‌ای اعلام بیعت نمود. تنها یک ماه پس از این سفر، پهپادهای یمنی دو پالایشگاه مهم شرکت نفتی آرامکو را در شمال عربستان بمباران کردند. صادرات عربستان به نصف کاهش یافت و قیمت نفت افزایش. و سهام آرامکو در آستانه‌ی فروش، شدیداً سقوط کرد و همچنان که رهبر انقلاب در آغازین روزهای حمله‌ی عربستان به یمن در فروردین 94 فرموده بودند، دماغ حکام سعودی به خاک مالیده شد. سال 98 در حالی آغاز شد که تنها چند هفته قبل، رئیس‌جمهور سوریه به تهران آمد و با رهبر انقلاب دیداری گرم و صمیمی داشت؛ دیداری با حضور فرمانده سپاه قدس. دیداری که پس از سال‌ها جنگ در سوریه و تحریم دیپلماتیک این کشور از سوی کشورهای عربی روی می‌داد و پیروزی محور مقاومت در این نبرد نظامی-سیاسی بر محور غربی-عبری-عربی را به رخ می‌کشید. این‌بار در مهر 98، مرز زمینی بوکمال-القائم میان عراق و سوریه پس از شش سال که در اشغال تکفیری‌ها بود، بازگشایی شد. این یعنی جمهوری اسلامی برای حضور در مرزهای فلسطین اشغالی مانعی پیش روی خود ندارد و این خبری بس هولناک برای غاصبان صهیونیستی بود. در مهرماه اما حادثه‌ای دیگر نیز رخ داد؛ روح‌الله زم مؤسس و مدیر کانال تلگرامی آمدنیوز (صدای مردم) به‌عنوان یکی از مهم‌ترین قطعات از مجموعه‌ی اقماری رسانه‌های معاند جمهوری اسلامی طی عملیاتی پیچیده توسط نیروهای اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در عراق در نزدیکی مرز ایران دستگیر شد. این عملیات، بیش از پیش قدرت اطلاعاتی-امنیتی جمهوری اسلامی را نشان داد. اما این تنها گوشه‌ای از جبهه‌ی نبرد چندجانبه‌ی دشمنان با جمهوری اسلامی و جبهه‌ی مقاومت بود. در سوی دیگر، ناوگروه ضربت آمریکایی به رهبری ناو هسته‌ای آبراهام لینکن که از اردیبهشت ماه در آب‌های دریای عمان مشغول گشت‌زنی بود، در 28 آبان 98 با عبور از تنگه‌ی هرمز وارد خلیج فارس شد تا رسانه‌های جهان خبر از تشدید تنش میان واشنگتن و تهران دهند و ایران را از تهدید نظامی آمریکا بترسانند. اما وقتی اثری از ترس در سیاست‌های کلی جمهوری اسلامی مشاهده نشد، این ناوگروه، بدون آن‌که دست‌آوردی داشته باشد، آذرماه از خلیج فارس خارج شد. در مقابل، نیروی دریایی ایران، روسیه و چین در دی‌ماه به یک رزمایش مشترک در اقیانوس هند دست زدند تا از تغییر هندسه‌ی قدرت در جهان خبر دهند. چند روز بعد، آمریکا در حمله‌ای مستقیم، فرمانده نیروی قدس و معاون حشد الشعبی عراق را در فرودگاه بغداد به شهادت رساند. مجلس شورای اسلامی نیز در طرحی سه‌فوریتی، نیروهای آمریکایی را تروریست دانست و این‌گونه جمهوری اسلامی که پیش از این، خبر از انتقام سخت داده بود، این انتقام را خروج این نیروهای تروریست از تمامی منطقه‌ی غرب آسیا دانست و در اولین اقدام، تنها 5 روز پس از شهادت سردار دل‌ها، بزرگ‌ترین پایگاه نظامی آمریکا در عراق را با موشک‌های بالستیک مورد حمله قرار داد. این اولین‌بار پس از جنگ جهانی دوم بود که یک پایگاه آمریکایی، مستقیماً و رسماً مورد حمله‌ی نظامی کشوری دیگر قرار می‌گرفت. این حادثه به‌نحوی بی‌سابقه هیمنه‌ی آمریکا را فروریخت و قدرت، جسارت و جدیت جمهوری اسلامی را به رخ جهانیان کشید. ادامه دارد... @jorenush