همه شب خرابِ باده، نرسد من گدا را
که به جز شفای اسمت، چه کند دگر دوا را
من اگر سبو ستانم، نزنم لبی به جامی
چو مَهِ تمام بینم، چه نظر کنم سَها را
نشوم سراغ یاری، که تویی تمام یارم
قدمی به کج گُذارم، نبرم به سر وفا را
رکعات هر نمازم، بُوَد آن غَمزه نگاهت
به نوای ربنایم، سحری من و صبا را
تو اگر به دل نبودی، شده بودمی چو کافَر
چو شناختم به عشقت، همه لحظه ای خدا را
چو رسیده آذری در، رخ ماه آسمانان
شِکُفَد به روز اول، گُهَر گران بها را
چو رسیده عُمرِ یارت، به بهار سی، غزالم!
نظری به حال ما کن، نظری به دل نگارا
نتوان شُکْر گُذارم، نتوان مدح تو گویم
بِگُذار سر گُذارم، همه بر دمِ رضا را
به شهیر خسته هر دم، چو مسیح جان ببخشد
سحری ز کوی جانان، چو گذر بود صبا را
#شعر_شهیر
#تولدم 🎉
شهیر | محمدرضا جوشنی
@joshani_ir