#حکایت
🔴 محو شدن كار خير از ديوان اعمال
☀️روزى عيسى عليه السلام با جمعى از حواريان به راهى مى گذشت، ناگاه گناه كارى و تباه روزگارى كه در آن عصر به فسق و فجور معروف و مشهور بود ايشان را ديد، آتش حسرت در سينه اش افروخته گشت، آب ندامت از ديده اش روان شد، از صفاى وقت عيسى عليه السلام و مصاحبان او بر انديشيد، تيرگى روزگار و تاريكى حال خود را معاينه ديد.
🤔 پس با خود انديشه كرد كه هر چند در همه عمر قدمى به خير برنداشته ام و با اين آلودگى قابليت همراهى پاكان ندارم، اما چون اين قوم دوستان خدايند، اگر به موافقت ايشان دو سه گامى بروم ضايع نخواهد بود، پس خود را سگ اصحاب ساخت و بر پى آن جوانمردان فريادكنان مى رفت.
👤 يكى از اصحاب باز نگريست و آن شخص را كه به نابكارى و بدكارى شهره شهر و دهر بود ديد كه بر عقب ايشان مى آيد گفت: يا روح اللّه! اى جان پاك! اين مرد را چه لايق همراهى ماست و بودن اين پليد ناپاك در عقب ما در كدام طريق رواست؟ اى عيسى! او را بران كه مبادا شومى گناهان او به ما رسد. عيسى عليه السلام متأمل شد تا به آن شخص چه گويد و به چه نوع عذر او را خواهد كه ناگاه وحى الهى در رسيد كه:
♨️ يا روح اللّه! يار با عُجب و پندار خود را بگوى تا كار از سر گيرد كه هر عمل خيرى كه تا امروز از او صادر شده بود به يك نظر حقارت كه بدان مفلس بدكار كرد، مجموع را از ديوان او محو كرديم .
📚 داستان ها و حکایات عبرت آموز اثر استاد حسین انصاریان
✨ @jqk_ir ✨
#حکایت
🌷مرحوم آيت الله شيخ محمّد تقي انصاري مي فرمودند : روزی در حرم امام رضا عليه السّلام ، به محضر علاّمه طباطبايی رسیده و با عطش خاصي از ایشان پرسیدم : از آن چیزهایی که اهل البیت علیهم السلام به شما عنایت فرموده اند ، نکاتی را بیان بفرمایید . آن جناب ابتدا خودداری کردند اما ايشان را به امام رضا قسم دادم ، و در اثر آن فرمودند : چیزهای زیادی اهل البیت علیهم السلام عنایت فرموده اند که تنها دو مورد را به شما می گویم :
🍃اوّل اين که : هر گاه نماز می خوانم ، روحم در بالاست و جسم خود را که در حال نماز است ، مشاهده می کنم و در حقیقت روحم از بدنم جدا می شود .
🌷دوم اینکه : مدتی است که شب ها نمی توانم بخوابم ، زیرا می بینم همه موجودات مشغول ذکر خدا هستند و با مشاهده ی آن وضع ، از خوابیدن حیاء می کنم.
.
🍃فرمود : و إن من شی ءٍ الّا یسبّح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم. و هیچ موجودی نیست جز آنکه تسبیح و حمد او می گوید ولی شما تسبیح آن را نمی فهمید. سوره ی اسراء،۴۴
📚 ز مهر افروخته ، ص ۲۰۴
✨ @jqk_ir ✨
#حکایت
🔻 لنگه کفش به دست 🔺
🔹در دوران جاهلیت مردی بود به نام جمیل پسر معمر فهری حافظه ای بسیار قوی داشت، به طوری که هر چه می شنید حفظ می کرد و می گفت من دارای دو قلب (دو عقل) هستم که با هر کدام از آنها بهتر از محمد صلی الله علیه و آله می فهمم! از این رو مشرکان قریش نیز او را صاحب دو قلب می شناختند.
🔸در جنگ بدر دشمنان اسلام فرار کردند جمیل پسر معمر نیز با آنان فرار می کرد. ابوسفیان او را دید که یک لنگه کفشش در پای وی و کفش دیگرش را به دست گرفته فرار می کند. گفت: ای پسر معمر چه خبر است؟ جمیل گفت: لشکر فرار کرد. ابوسفیان: پس چرا لنگه کفشی را در دست داری و لنگه دیگری در پا؟ جمیل: به راستی از ترس محمد توجه نداشتم و خیال می کردم هر دو لنگه در پای من است.
✔️ آری! در دگرگونی روزگار، شخصیت انسان آشکار می گردد.
📚 بحارالانوار ج ۱۶، ص ۱۷۹
✨ @jqk_ir ✨
#حکایت
🔹از داناى پیرى شنیدم در نصیحت به یکى از مریدان خود چنین مىگفت: «اى پسر به همان اندازه که دل انسان به رزق و روزى تعلق دارد، اگر به روزىدهنده تعلق داشت، مقام او از مقام فرشتگان بالاتر مىرفت.»
🍃فراموشت نکرد ایزد در آن حال
که بودى نطفه مدفوق و مدهوش
🍃روانت داد و طبع و عقل و ادراک
جمال و نطق و راءى و فکرت و هوش
🍃ده انگشت مرتب کرد بر کف
دو بازویت مرکب ساخت بر دوش
🍃کنون پندارى از ناچیز همت
که خواهد کردنت روزى فراموش؟
#گلستان_سعدی
🌟 @jqk_ir 🌟
#حکایت
📜 چوپانى پدر خردمندى داشت. روزى به پدر گفت: «اى پدر دانا و خردمند! به من آن گونه که از پیروان آزموده انتظار مىرود یک پند بیاموز!»
👴 پدر خردمند چوپان گفت: «به مردم نیکى کن، ولى به اندازه، نه به حدى که طرف را لوس کند و مغرور و خیره سر نماید.»
شبانى با پدر گفت اى خردمند مرا تعلیم ده پیرانه یک پند
بگفتا: نیک مردى کن نه چندان که گردد خیره، گرگ تیزدندان📚 گلستان سعدى به قلم روان، حکایت١٧۵ 🌟 @jqk_ir 🌟
#حکایت
نه هر چه به قامت مهتر به قیمت بهتر❗️
ملکزادهای را شنیدم که کوتاه بود و حقیر و دیگر برادران بلند و خوب روی... باری پدر به کراهت و استحقار درو نظر میکرد. پسر به فراست استبصار به جای آورد و گفت: «ای پدر! کوتاهِ خردمند به که نادانِ بلند. نه هر چه به قامت مهتر به قیمت بهتر.»
📚گلستان سعدی، باب اول (با تلخیص)
🌟 @jqk_ir 🌟
#حکایت
👑پادشاهی درویشی رابه زندان انداخت
نیمه شب خواب دید که بیگناه است
پس او را آزاد کرد
پادشاه گفت حاجتی بخواه
درویش گفت :وقتی خدایی دارم
که نیمه شب تو را بیدار میکند
تا مرا از بند رها کنی‼️
نامردی نیست که از دیگری
حاجت بخواهم⁉️
✨✨✨✨
❤️ امام صادق علیهالسلام:
آنکه کارهای خود را به خدا بسپارد، همواره در زندگی به آرامش برسد.
#امام_زمان #حجاب
═══✼🍃💖🍃✼══
@jqk_ir
#حکایت
ابنهرمه به نزد منصور (خلیفه عباسی) آمد. منصور وی را عزیز داشت و تکریم کرد؛ و پرسید: چیزی از من خواه. گفت به کارگزارت در مدینه بنویس که، هرگاه مرا مست بگرفتند، حدم نزند.
منصور گفت: ابطال حدود (الهی) را راهی نیست. چیز دیگری بخواه. و اصرار بکرد.
اما ابنهرمه بیش الحال کرد. سرانجام منصور گفت: به کارگزار مدینه بنویسید:
«هرگاه ابنهرمه را مست نزد تو آورند، وی را هشتاد تازیانه زن، و آورندهاش را صد تازیانه»
از آن پس، ابنهرمه مست در کوچهها میرفت و کسی متعرضش نمیشد.
📚کشکول شیخ بهایی، دفتر چهارم
࿐჻ᭂ🍃🖤🍃჻ᭂ࿐
#محرم #امام_زمان #امام_حسین
@jqk_ir
#حکایت
کربلایی محبوب، کله پز مومن و قدیمی شهر است. روزی جوانی خوش هیکل وارد مغازه شده و اشکنه برای او می آورند. جوان کاسه را بلند می کند و می گوید: داداش ببخش نمک زیاد ریختم شور شد اگر ممکنه کمی اشکنه بریز.
محبوب کاسه را گرفته و اشکنه می ریزد. سری بعد هم جوان این کار را می کند شاگرد کربلایی محبوب عصبانی شده می گوید: تو نمی دانی چقدر باید نمک بریزی؟
🧂کربلایی محبوب سریع کلام شاگرد قطع یا همان طبق قرآن درء کرده و می گوید: راست می گوید، نمکدان کمی خراب شده و زیاد می ریزد... شاگرد حساب کار می فهمد و دیگر ادامه نمی دهد.
سری بعد که آن جوان به مغازه می آید کربلایی محبوب کاسه او را از اشکنه پر می کند و در گوش شاگرد بعد از رفتن او می گوید: آن جوان کارگری می رود و هیکل اش بزرگ است و با یک اشکنه عادی سیر نمی شود، پس عمدا نمک زیاد می زند تا ما کاسه اش پر کنیم و آبروی او حفظ شود؛ می بینی حتی پولی برای خوردن مخلفات کله پاچه هم ندارد و همیشه با اشکنه از مغازه خارج می شود.
من از روزی که مشکل او فهمیدم کاسه او لبریز می کنم و می بینی او دیگر نمی گوید غذا را شور کرده است..... خیلی ها از شدت شرم و حیاء نیازشان در پشت نیازی پنهان می کنند، آنان فقرای راستین هستند که طبق قرآن
يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيماهُمْ لا يَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً
مصداق شان است.
࿐჻ᭂ🍃 @jqk_ir 🍃჻ᭂ࿐