eitaa logo
جامعة القرآن خواهران همدان ۳۲۵۲۶۳۰۱ -
1.4هزار دنبال‌کننده
26.3هزار عکس
10هزار ویدیو
245 فایل
📣پُل های ارتباطی شما با جامعه القرآن خواهران در پیام رسان ایتا جهت ارتباط با مسئول آموزش👇 @vahede_khaharan جهت ارتباط با ادمین👇 @sadatemami110 فروشگاه محصولات سنتی جامعة القرآن👇👇 @tebesonati111 فروشگاه محصولات فرهنگی و پوشاک👇 @gooolarzani
مشاهده در ایتا
دانلود
5.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پدر شهید صدر زاده گفت: مصطفی در روز تاسوعای‌حسینی، آن طوری که خودش دلش می‌خواست شهید شد و خودش قبل از شهادت به دوستانش گفته بود که فقط با یک گلوله شهید می‌شوم و حتی ساعت شهادت خودش را به دوستان خود گفته بود. @jqkhhamedan
 شهید مصطفی صدرزاده متولد 1365 دانشجوی ترم آخر رشته ادیان و عرفان دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز بود. او فرمانده ایرانی گردان عمار لشکر فاطمیون با نام جهادی «سید ابراهیم» بود که در ظهر تاسوعا مصادف با اول آبان در سال۱۳۹۴ حین درگیری با نیروهای تروریست توسط تیر تک‌تیرانداز نیروهای تکفیری در حلب سوریه و در عملیات محرم به شهادت رسید. 🌹آقا سیّدابراهیم سالروز شهادتت مبارک @jqkhhamedan
5.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پدر شهید صدر زاده گفت: مصطفی در روز تاسوعای‌حسینی، آن طوری که خودش دلش می‌خواست شهید شد و خودش قبل از شهادت به دوستانش گفته بود که فقط با یک گلوله شهید می‌شوم و حتی ساعت شهادت خودش را به دوستان خود گفته بود. @jqkhhamedan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عده ای از پدر و مادرها وقتی می بينند فرزند كوچكشان به حرف های آنها در لباس پوشيدن يا در جمع كردن وسايلش و ... توجهی نمی كند، و به تماشای تلويزيون يا بازی ادامه می دهد دائم صدايش می كنند و فرياد می كشند. آنها فكر می كنند كه هر چه بيشتر حرفشان را تكرار كنند ، فرزندشان سريع تر گوش می دهد. در حقيقت، قضيه بر عكس است. به طور معمول اگر قبل از انجام كاری گفته خود را 4 ، 5 يا 6 مرتبه تكرار كنيد، بچه می آموزد كه نبايد گوش دهد. بچه ها زرنگتر از آن هستند كه ما فكرش را می كنيم. آنها ارزش زمان كه برای اولين مرتبه او را صدا می كنيد و زمانی كه واقعاً با او كار داريد را می دانند و احتمالاً از 5 يا 10 دقيقه اضافی استفاده كرده و به بازی خود ادامه می دهند. @jqkhhamedan
جامعة القرآن خواهران همدان ۳۲۵۲۶۳۰۱ -
#فنجانی_چای_باخدا ✨🍮🍮 قسمت هشتم بیچاره عثمان به طمع آسایش، ترک وطن کرده بود آنهم به شکلی غیر قانون
✨🍮🍮 قسمت نهم حسابی گیج و کلافه بودم. اصلا نمی فهمیدم چه اتفاقی افتاده. من و دانیال مبارزه ای نداشتیم برای دل بردین از هم. اصلا همین مبارزه حق زندگی را از ما گرفته بود و هر دو قسم خورده بودیم که هیچ وقت نخواهیمش. اما حالا … نمیدانستم در کدام قسمت از زندگیم ایستاده ام. عثمان با شنیدن این کلمه تعجب نکرد، تنها جا خورد.. و فقط پرسید:مبارزه؟؟ مگر دیگر چیزی برای از دست داریم که مبارزه کنیم؟؟ و من مدام سوالش را تکرار میکردم. و چقدر ساده، تمام زندگیم را؛ در یک جمله به رخم کشید این مسلمان ترسو. ای کاش زودتر از اینها با هانیه حرف میزد و تمام داشته هایش را روی دایره میریخت و نشانش میداد که چیزی برای مبارزه نمانده. حکم صادر شد، مسلمانها دیوانه ای بیش نیستند. اما برادرم دوست داشتنی بود. پس باید برای خودم می ماند.. حالا من مانده بودم و تکه های پازلی که طراحش اسلام بود. باید از ماجرا سردرمیاوردم..حداقل از مبارزه ای که دانیال را از من جدا کرد. و تنها سرنخهای من و عثمان چند عکس بود و کلمه ی مبارزه.. مدتی از جستجوهای بی نتیجه مان گذشت و ناامیدی بیتوته کرده بود در وجودمان. و من هر شب ناخواسته از پیگیری های بی نتیجه ام به مادرِ همیشه نگران توضیح میدادم و او فقط با اشک پاسخ میداد. تا اینکه بعد از مدتها تلاش چیزی نظرم را جلب. سخنرانی تبلیغات گونه ی مردی مسلمان در یکی از خیابانها.. ظاهرش درست مثل دانیال عجیب و مسخره بود. کچل.. ریش بلند، بدون سبیل و به رسم مسلمانان کلاهی سفید و توری شکل بر سر داشت. چند مرد دیگر روی سکویی بلند در اطرافش ایستاده  و با مهربانی پاسخ جوانانِ جمع شده را میدادند و برشورهایی را بین شان توزیع میکردند. ای مسلمانان حیله گر..  آن دوست مسلمان با همین فریبگری اش، دانیال را از من گرفت.. آخ که اگر پیدایش کنم، به سنت خودشان ذره ذره نابودش میکنم.. سریع با عثمان تماس گرفتم و آدرس را دادم. تا آمدنش در گوشه ایی از خیابان ایستادم و با دقت به حرفهای مبلغان گوش دادم. چه وعده هایی.. بهشت و جهنم را میان خودشان تقسیم کرده بودند و از مبارزه ای عجیب میگفتند.. و احمقهایی که با دهان باز و گوشهایی دراز، آب از لب و لوچه شان آویزان بود.. یعنی زمین آنقدر ابله داشت؟؟ زمان زیادی نگذشته بود که عثمان سریع خود را رساند. با سر به مرد سخنرانِ روی سکو اشاره کردم.  و  او هم با سکوت در کنار ایستاد. و سپس زیر لب زمزمه کرد (بیچاره هانیه..). ادامه دارد.. @jqkhhamedan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
منظور از نرخ تورم نقطه‌ای، درصد تغییر عدد شاخص قیمت، نسبت به ماه مشابه سال قبل است. نرخ تورم نقطه‌ای در مهر ماه 1400 به عدد 39.2 درصد رسیده است؛ یعنی خانوار‌های کشور به طور میانگین 39.2 درصد بیشتر از مهر 1399 برای خرید یک «مجموعه کالا‌ها و خدمات یکسان» هزینه کرده­ اند. نرخ تورم نقطه‌ای مهر ماه 1400 در مقایسه با ماه قبل 4.5 واحد درصد کاهش یافته است. نرخ تورم نقطه‌ای گروه عمده «خوراکی‌ها، آشامیدنی ­ها و دخانیات» با کاهش 1.1 واحد درصدی به 60.5 درصد و گروه «کالا‌های غیرخوراکی و خدمات» با کاهش 5.9 واحد درصدی به 29.5 درصد رسیده است. این در حالی است که نرخ تورم نقطه‌ای برای خانوار‌های شهری 34.8 درصد است که نسبت به ماه قبل ٤.٥ واحد درصد کاهش داشته است. هم‌چنین این نرخ برای خانوار‌های روستایی 43.9 درصد بوده که که نسبت به ماه قبل 3.9 واحد درصد کاهش داشته است. ✅ @jqkhamedan