🔴 کنشگرا باشید
✅ کنشگرایی به این معنا است که همواره به کاری فکر کنید که از دستتان برمیآید و روی آن کنترل دارید. برخلاف رفتار واکنشی که مدام درحال ایرادگرفتن از شرایط بد و تمرکز بر چیزهایی است که بر آنها کنترلی ندارد. در حالت کنشگرا باری از مسئولیت و تلاش بر دوش فرد کنشگر قرار میگیرد. چرا که از خودش میپرسد: بهترین کاری که میتوانم انجام بدهم چیست؟ او نمیگوید: چه قوانین بدی که اجازه نمیدهند من هیچکاری انجام بدهم! بر اثر ایجاد چنین مسئولیت بزرگی است که اکثر افراد، انجام کاری را که دوست دارند، رها میکنند و رفتار کنشگرایانه را انتخاب نمیکنند. کنشگرا بودن بهمعنی پذیرش مسئولیت صددرصد رفتارهای خود است.
@jqkhhamedan
هموطنان عزیز در صورت هر گونه مشاهده احتمالی اقدامی علیه امنیت ملی کشور ، شما مردم عزیز می توانید با شماره های زیر ارتباط برقرار بکنید.
📲 110 پلیس
📲 116 اطلاعات پلیس
📲 113 وزارت اطلاعات
📲 114 اطلاعات سپاه
5.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر چه وزیر جوان ارتباطات، امروز با اخبار غرورآفرین، مطالب مستند، مستدل و منطقی به سؤالات نمایندگان در دفاع از پیامرسانهای داخلی پاسخ داد، در عوض قالیباف سطحی، عوامانه، غیرمنطقی پیامرسانهای داخلی را تحقیر و تخریب کرد.
اصلاً قابل پذیرش نیست رئیس مجلس انقلابی اینقدر بیاطلاع از قابلیتها و پیشرفتهای سکوهای داخلی بوده و با بهانههای واهی به دنبال تضعیف پیامرسانهای داخلی و باز کردن راه نفوذ پیامرسانهای خارجی باشد.
@jqkhhamedan
🔷🔸🔹💠🔹🔸🔷
🍃وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا🍃
✅ قرآن را با دقت و تامل و بدون عجله بخوان.
📖سوره مزمل، آیه ۴
🌷حضرت على عليه السلام فرمودند:
كلمات قرآن را به طور كامل آشكار كن و آن را مثل شعر نخوان و جداجدا و پراكنده نكن. با تلاوت آن دلهاى خود را به فزع واداريد و هدفتان رسيدن به آخر سوره نباشد.
🌹امام صادق عليه السلام فرمودند:
ترتيل آن است كه در تلاوت قرآن هرگاه به آيات بهشت رسيديد از خداوند بهشت بخواهيد و هرگاه به آيات دوزخ رسيديد، به خداوند پناه ببريد. و در روايتى ديگر فرمود: ترتيل آن است كه قرآن با صوتى زيبا خوانده شود.
(كافى، ج۲، ص۶۱۴)
📖 #درمحضرقرآن
┈✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾┈┈
هدایت شده از جامعة القرآن خواهران همدان
۳۲۵۲۶۳۰۱ -
#فرار_از_جهنم
⇦●فرار از جهنم ..(رمان واقعی به نویسندگی شهید مدافع حرم سیدطاها ایمانی)👇🏽
@jqkhhamedan
جامعة القرآن خواهران همدان
۳۲۵۲۶۳۰۱ -
﴿🔥﴾○﴿فرار از جهنم۴۵﴾○﴿🔥﴾ #Part_45 در حالی که داد می زد و اون جملات رو تکرار می کرد و اشک می ریخت …
﴿🔥﴾○﴿فرار از جهنم۴۶﴾○﴿🔥﴾
#Part_46
بهش آرام بخش دادم … تمام شب رو خوابید اما خودم نتونستم … نشسته بودم و نگاهش می کردم … زندگی مثل یه فیلم جلوی چشمم پخش می شد … هیچ وقت، هیچ کسی دستش رو برای کمک به من بلند نکرده بود …
.
.
فردا صبح، با روشن شدن آسمون رفتم ماشین رو آوردم … جز چند تا خراش جزئی سالم بود … راه افتادیم … توی مسیر خیلی ساکت بود … بالاخره سکوت رو شکست ..
.
.
– چرا این کار رو کردی؟ …
.
زیر چشمی نگاهش کردم … به خاطر تو نبود … من به پدرت بدهکار بودم … لیاقتش بیشتر از داشتن پسری مثل توئه …
.
– تو چی؟ لابد لیاقتش آدمی مثل توئه …
.
.
زدم بغل … بعد از چند لحظه …
.
– من ۱۳ سالم بود که خیابون خواب شدم … بچه که بودم دلم می خواست دکتر بشم … درس می خوندم، کار می کردم … از خواهر و برادرهام مراقبت می کردم … می خواستم از توی اون کثافت خودم و اونها رو بیرون بکشم اما بدتر توش غرق شدم … هیچ وقت دلم نمی خواست اون طوری زندگی کنم … دیدن حنیف و پدر تو، تنها شانس کل زندگی من بود … .
.
رسوندمش در خونه … با ترمز ماشین، حاجی سریع از خونه اومد بیرون … مشخص بود تمام شب، پشت پنجره، منتظر ما کشیک می کشیده … .
.
وقتی احد داشت پیاده می شد … رو کرد به من … پدرم همیشه میگه، توی زندگی چیزی به اسم شانس وجود نداره … زندگی ترکیب اراده ما و خواست خداست …
.
اینو گفت و از ماشین پیاده شد …
○•○•••○•○•••○•○•••○•○
@jqkhhamedan
○•○•••○•○•••○•○•••○•○
🥀
🔥🥀🔥
🥀🔥🥀🔥🥀🔥
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀