eitaa logo
جامعة القرآن خواهران همدان ۳۲۵۲۶۳۰۱ -
1.4هزار دنبال‌کننده
26.9هزار عکس
10.3هزار ویدیو
263 فایل
📣پُل های ارتباطی شما با جامعه القرآن خواهران در پیام رسان ایتا مسئول آموزش👇 @vahede_khaharan110 جهت ارتباط با ادمین👇 @sadatemami110 فروشگاه محصولات سنتی جامعة القرآن👇👇 @tebesonati111 فروشگاه محصولات فرهنگی و پوشاک👇 @gooolarzani
مشاهده در ایتا
دانلود
استعداد به همه داده شده و هیچ تفاوتی در استعدادها بین انسان ها نیست، پس چرا این قدر ابراز عجز و ناتوانی می کنید. همه ی ما انسان ها استعداد همه کاری داریم، محیط رشدمان مناسب نبوده، بلد نیستیم، یاد می گیریم انجام می دهیم؛ بله می توانیم یاد بگیریم. اگر فرصت نداریم دلیل نمی شود که خودمان را ناتوان بدانیم. ناتوانی برمی گردد به عزت نفس و اعتماد به نفس پایین. بچه ها خودشان به ما می گویند که «من می توانم ولی بلد نیستم» اما ما اصرار داریم که نخیر نمی توانی. پس دقت کنید و ببینید که کجا داریم پایه های عزت نفس را در کودک سست می کنیم. دنبال مقصر نیستیم شما هم نگردید، خودمان را هم سرزنش نکنیم، این مسئله از یک سالگی کودک شروع می شود، برای من، شما و برای همه ی ما این مسئله وجود داشته ولی بعضی بچه ها به خصوص در روستاها از سه یا چهار سالگی فرصت دارند که در باغ و مزرعه و..... خودشان را پیدا کنند ولی بچه های آپارتمان محکوم به این هستند که زیر ذره بین مادر و پدر باشند. ذره بین تو دستمان گرفتیم و مرتب در حال دیدن ناتوانایی های کودک هستیم. حالا اگر کودک پافشاری کند به او برچسب سرتق و پررو می زنیم، از رو نمی ره، خیره است، کم نمیاره  و .... کودک براساس نظام خلقت و آفرینش عمل می کند این ما هستیم که منحرفش می کنیم. پس عزت نفس از دل ارزش ها و اصول بیرون می آید. حال برپایه ی این ارزش ها من چه وضعیتی دارم؟ آیا عزت دارم یا ذلت دارم؟ عزت از عزّ می آید به معنای ارجمندی، گرانمایه ای، جلال، شکوه. ذلت از ذل می آید به معنای حقارت، بی ارزشی و پستی. در مقابل عز می گوییم عزت، عزیز و در مقابل ذل می گوییم ذلت، ذلیل. چه قدر به بچه ها می گوییم؛ "ذلیل شده؟" چه قدر می شنویم که؛ "ذلیل بشی الهی" ولی هیچ وقت نمی گوییم الهی عزیز بشی یا عزیز شده، برو که انشاء... عزیز بشی؛ نمی گوییم عزیز مرده می گوییم ذلیل مرده.... {قسمت3} [مباحث کودک متعادل] @jqkhhamedan
درک مفاهیم انتزاعی از 7 سالگی شروع می شود و در 18 سالگی کامل می شود که همین جا بگویم که درک انتزاعی ما بزرگسالان در حد بسیار پایین است. علت این که ادبیات را خوب نمی فهمیم  این است که درک انتزاعی ما پایین است. وقتی درک انتزاعی پایین باشد زبان سمبلیک را درک نخواهیم کرد و به همین دلیل ما با ادبیات میانه ی خوبی نداریم چون ادبیات ما سمبلیک است. و ما اصلاً ذهن سمبل شناسی ندارم. ما فقط چیزهایی را می شناسیم که می بینیم مثلاً وقتی می گوییم رستم فکر می کنیم که رستم حتماً باید پهلوان باشد و وقتی می گوییم رستم مظهر قدرت است، اصلاً برایمان بی معنی می شود. چون درک انتزاعی خیلی پایینی داریم و توان درک زبان سمبلیک را نداریم و سمبل ها را نیز نمی شناسیم. بچه های زیر 7 سال درک انتزاعی ندارند بنابراین وقتی با کودک گفتگو می کنیم باید راجع به عینیتی که وجود دارد، کاری که در حال حاضر کرده نه چند روز پیش، چیزی ساخته و .... راجع به همان صحبت کنیم ولی ما می نشینیم با بچه هایمان راجع به علوم صحبت می کنیم، پیدایش باران و منشأ ابر و غیره و دائم توضیح می دهیم و بچه هم که هیچ چیزی دم دستش نیست که لمس کند تا درکش کند. بهترین کار برای این که درک انتزاعی کودک بالا برود این است که در رشد او دخالت نکنیم و کاری به کار کودک نداشته باشیم و اجازه بدهیم که طبیعت و نظام آفرینش کار خودش را انجام دهد. وقتی برای زیر 6 سال سراغ یاد دادن مفاهیم می رویم در حقیقت این نظم را برهم زده ایم که در مبحث شناخت مفصل صحبت خواهیم کرد. اما الآن بدانید که با کودک راجع به حسی که دارد، کاری کرده چه منفی چه مثبت و راجع به چیزهایی که برای او ملموس است و حضور دارد، صحبت کنیم نه در مورد مواردی که در گذشته اتفاق افتاده یا در آینده اتفاق خواهد افتاد. در لحظه باشید چون بچه ها در لحظه ی اکنون زندگی می کنند. (ادامه دارد...) [مباحث کودک متعادل] @jqkhhakedan
در تأییدها و تشویق هایمان باید مواظب باشیم. ما اجازه نداریم آن چیزی که کودک نیست را مدام بزرگ کنیم، در این حالت توقع ایجاد می شود بعد کودک یا انسان فکر می کند که آدم خاصی است، می رود که کارهای بزرگ بزرگ کند اما یک جایی توی ذوقش می خورد و داغون می شود. یک نکته ی بسیار مهم اینکه؛ ما وقتی می گوییم حوزه ی عمل، یعنی به کودک مسئولیت می دهیم و ما راجع به کودک مسئول صحبت می کنیم. کار و مسئولیت به کودک می دهیم، کارش را تأیید می کنیم، اشتباهش را هم با تأیید می بینیم به نسبت سن و سال کودک. "عزیزم سفره را پهن کن، خوب پهن کردی، این بشقاب سبزی را هم ببر" بشقاب سبزی وسط راه برمی گرده روی زمین! مادر چه کار می کند؟ با روی باز اِه ه ریختی؟ بیا با هم جمع کنیم، دفعه ی بعد یاد می گیری بیا باهم بشوریمشون، قربون اون سبزی بردنت بشم بیا دوباره ببر عزیزم. اگر بچه دچار شکست شد، دوباره حتی ده باره هیچ عیبی ندارد صدبارهم بریزی جمع می کنیم، تأیید پشت تأیید. چون داره مسئولیت می پذیره و جبران کردن را باید ببیند و یاد بگیرد تا درک مسئول پیدا کند. یکی از عوامل تخریب مسئولیت و شخصیت این تفکر بهترین شدن است. تفکر بهترین در حال حاضر یک معضل بزرگ در جامعه ی ما است و بومی جامعه ی مااست. ممکن است در جوامع اروپایی وجود نداشته باشد و اصلاً در مورد آن صحبتی هم نشود اما در جامعه ی ما یک معضل است. بهترین شدن یک وهم و توهم است؛ اصلاً بهترین وجود ندارد و جز تخریب هیچ اثر دیگری ندارد. عرصه ی رقابت، عرصه ی مسابقه و عرصه ی بهترین شدن، عرصه ی تخریب شخصیت انسان ها است. ما سال های آینده  قربانیان بی شماری خواهیم داد چون به شدت هنجار جامعه ی ما هنجار رقابتی است. اگر من در این کلاس برا ی40 نفر می توانم فریاد بزنم و از این 40 نفر ده نفر حرف من را قبول کنند، هنجارهای جامعه در حال حاضر میلیون ها نفر از بچه های ما را نابود می کند. ولی ما ناامید نمی شویم و شما هم خبر داشته باشید که این اتفاق در حال حاضر درحال رخ دادن است و بدانید که بهترین یک سراب است. @jqkhhamedan
بچه ها را به سمت بهترین شدن هدایت نکنید. پدر و مادری مراجعه کرده بودند و در مورد فرزند دخترشان مسئله ای داشتند، می خواستند فرزندشان بهترین باشد و مسئله شان این بود که درس نمی خواند، گفتم خوب نخونه! فوقش رفوزه میشه و یک سال درجا می زنه! چرا بچه ی شما اجازه نداره که یکسال رفوزه بشه؟ گفتند: نه درحد رفوزه که نیست، منظور ما اینه که نمره اش بعضی وقت ها زیر 18 میشه خیلی به ندرت ولی ما می خواهیم که اصلاً این طور نشه! ما از اون فقط 20 می خواهیم. این بچه مدرسه راهنمایی می رفت. گفتم ببخشید شما پدرومادر همیشه 20 بودید؟ به خودتان چند می دهید؟ گفتند: نه بابا ما که 12 هم به زور می گرفتیم. گفتم: خوب12 که خیلی عالیه، این قدر بچه تان را تحقیر نکنید،12 یعنی تو 60درصد وظیفه ات را خیلی خوب انجام دادی و نمره ی 12 نمره ی خیلی خوبی است. تدریس من در این کلاس ها مگر بدون عیب و 20 است؟ من اگر نمره ی 15 از تدریس در این کلاس بگیرم خیلی عالیه یعنی 75 درصد مطلب را توانستم برسانم.مادرها هم اگر 14 بگیرند خیلی عالیه یعنی 70 درصد وظیفه ی مادری را خوب انجام داه اند. ما در حوزهای مختلف کاری برآورد می کنیم و معدل می گیریم اگر این معدل بالای 50 درصد باشد می گوییم آن کار یا آن زندگی موفق و خوشبخت است چون نمره ی 10 به بالا شده است. خیلی از زندگی های مشترک ما زیر 10 است. خودمان را بسنجیم و ببینیم چه نمره ای داریم آنوقت از بچه هایمان انتظار داشته باشیم. بهترین شدن یک عامل تخریب و عامل پایین آمدن عزت نفس است. مسابقه یعنی چی؟ یعنی سبقت. سبقت از گذشته ی خودمان نه کس دیگری. رقابت یعنی نگهداری، پاسبانی و حفاظت از آن چیزی که داریم. شکست و پیروزی اصلاً مفهوم ندارد. این قدر بچه ها را به عرصه ی شکست و پیروزی و بردن و باختن، نبرید. شکستی وجود ندارد، پیروزی هم وجود ندارد. همه ی این ها ساخته ی ذهن بشر است و عامل آزار بشریت. باید قدرت پیدا کنیم و این توهمات را بیرون بریزیم. ادیسون 100 بار لامپ اختراع کرد و موفق نشد، به او گفتند: خسته نشدی این همه شکست خوردی؟ گفت من شکست نخوردم بلکه صد راه پیدا کردم که نمی شود با آن ها لامپ را روشن کرد. یک عده موفق می شوند که دانشگاه بروند و یک عده هم موفق نمی شوند که وارد دانشگاه شوند، هردو حالت پیروزی است کدامش شکست است؟ کسی که 5 سال پشت کنکور مانده درواقع روش هایی پیدا کرده که می توان با آن ها 5 سال کنکور داد و وارد دانشگاه نشد. شکست و پیروزی معنا ندارد. ما در زندگی شکست نداریم، پیروزی هم نداریم؛ چون قرار نیست به جایی برسیم. (پایان...) @jqkhhanedan