🔻برای اینکه محافظهکاری بر ما غلبه نکند، چه تمرینی باید انجام بدهیم؟
🔻باید دنبال منقلبشدنهای کوچک در دل باشیم، که البته لذت هم دارد
🔘محافظهکاری؛ قتلگاه انقلاب، تحولخواهی؛ گام دوم انقلاب(ج۴)
➖ محافظهکاری در بُعد فردی، قتلگاه انسانیت و در بُعد اجتماعی، قتلگاه انقلاب است. برای اینکه محافظهکاری بر ما غلبه نکند، همیشه باید «تمرینِ منقلبشدن» یعنی تمرین زیر و رو شدنِ قلب، داشته باشیم.
➖ انسان از اینکه قلبش منقلب بشود لذت میبرد. مثلاً میگوییم «در جلسه روضه و مناجات، منقلب شدیم» و این را علامت خوبی میدانیم. ما باید دنبال این انقلابهای کوچک در دل باشیم و نگذاریم قلبمان قساوت پیدا کند، با همین تحولهای کوچک، میشود خود را برای تحولهای بزرگ آماده کرد.
➖ آدمهایی که قلبشان ساکن و راکد شده نه اثری بر دیگران میگذارند و نه اثری میپذیرند، انگار مردهاند! ولی آدمهای انقلابی هرلحظه برای متأثرشدن از واقعیتهای مهمی که در محیط رخ میدهد آمادهاند؛ هم اثرِ خوب میپذیرند و هم اثر خوب میگذارند.
➖ فرزند آقای بهجت(ره) میفرمود: «وقتی در اخبار میگفتند در عراق، یک انفجار رخ داده، ایشان تا دو روز بههم میریخت و میگفت ببین چطوری آدم میکشند...» کسی که از حقایق عالم، خیلی تأثیر میپذیرد و منقلب میشود، میتواند خیلی تأثیر بگذارد.
➖ همه منقلبشدن را دوست دارند، اما خیلیها منقلبشدن را در چیزهای پست و پلشت میبینند (مثل تماشای فیلم بیمحتوا و...) شما سعی کنید انقلاب روحی را با امور بزرگ تجربه کنید. وقتی اهل منقلبشدن با حقایق بزرگ عالم باشید میتوانید در جهان غوغا بهپا کنید.
➖ اگر برای موضوعی که واقعاً ارزش دارد، منقلب بشوی، انسان بزرگی خواهی شد. مثلاً فکر کن اگر امامزمان(ع) از تو راضی باشد این نکته منقلبت میکند؟ بگذار دعا عهد، زیارت عاشورا و روضۀ امامحسین(ع) منقلب کند. اصلاً چرا اشک مهم است؟ برای اینکه علامت منقلبشدن دل است.
👤علیرضا پناهیان
🚩هیئت هنر - ۹۹.۶.۱۲
👈🏼 متن کامل:
Panahian.ir/post/6539
#تحول_خواهی
@jqkhhamedan
هدایت شده از جامعة القرآن خواهران همدان
۳۲۵۲۶۳۰۱ -
🦋🌱🦋
🌱🦋
🦋
↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
📌خاطرات قدم خیر محمدی کنعان
(همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی)
✍به قلم: بهناز ضرابی زاده
@jqkhhamedan
جامعة القرآن خواهران همدان
۳۲۵۲۶۳۰۱ -
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋 🖌 به قلم : #بهناز_ضرا
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱
🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹
📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋
🖌 به قلم : #بهناز_ضرابی_زاده🌱🌸
📌 قسمت: #نوزدهم
#فصل_سوم
رفتم و گوشه ای نشستم و آن را باز کردم. چند تا بلوز و دامن و روسری برایم خریده بود.
از سلیقه اش خوشم آمد
. نمی دانم چطور شد که یک دفعه دلم گرفت. لباس ها را جمع کردم و ریختم توی ساک و زیپش را بستم و دویدم توی حیاط.
صمد نبود، رفته بود.
فردایش نیامد.
پس فردا و روزهای بعد هم نیامد. کم کم داشتم نگرانش می شدم.
به هیچ کس نمی توانستم راز دلم را بگویم.
خجالت می کشیدم از مادرم بپرسم خبری از صمد دارد یا نه.
یک روز که سرِ چشمه رفته بودم، از زن ها شنیدم پایگاه آماده باش است و به هیچ سربازی مرخصی نمی دهند.
پدرم در خانه از تظاهرات ضد شاه حرف می زد و اینکه در اغلب شهرها حکومت نظامی شده و مردم شعارهای ضد حکومت و ضد شاه سر می دهند؛ اما روستای ما امن و امان بود و مردم به زندگی آرام خود مشغول بودند.
یک ماه از آخرین باری که صمد را دیده بودم، می گذشت.
آن روز خدیجه و برادرم خانه ما بودند، نشسته بودیم روی ایوان. مثل تمام خانه های روستایی، درِ حیاط ما هم جز شب ها، همیشه باز بود.
شنیدم یک نفر از پشت در صدا می زند: «یاالله... یاالله...» صمد بود.
برای اولین بار از شنیدن صدایش حال دیگری بهم دست داد. قلبم به تپش افتاد.
برادرم، ایمان، دوید جلوی در و بعد از سلام و احوال پرسی تعارفش کرد بیاید تو.
صمد تا من را دید، مثل همیشه لبخند زد و سلام داد.
حس کردم صورتم دارد آتش می گیرد.
🌱 &ادامه دارد....
🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱
📚 @jqkhhamedan
جامعة القرآن خواهران همدان
۳۲۵۲۶۳۰۱ -
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋 🖌 به قلم : #بهناز_ضرا
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱
🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹
📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋
🖌 به قلم : #بهناز_ضرابی_زاده🌱🌸
📌 قسمت: #بیستم
#فصل_سوم
انگار دو تا کفگیر داغ گذاشته بودند روی گونه هایم.
سرم را پایین انداختم و رفتم توی اتاق. خدیجه تعارف کرد صمد بیاید تو.
تا او آمد، من از اتاق بیرون رفتم.
خجالت می کشیدم پیش برادرم با صمد حرف بزنم یا توی اتاقی که او نشسته، بنشینم.
صمد یک ساعت ماند و با برادرم و خدیجه حرف زد.
وقتی از دیدن من ناامید شد، بلند شد، خداحافظی کرد برود.
توی ایوان من را دید و با لحن کنایه آمیزی گفت: «ببخشید مزاحم شدم. خیلی زحمت دادم. به حاج آقا و شیرین جان سلام برسانید.»
بعد خداحافظی کرد و رفت.
خدیجه صدایم کرد و گفت: «قدم! باز که گند زدی. چرا نیامدی تو. بیچاره! ببین برایت چی آورده.»
و به چمدانی که دستش بود اشاره کرد و گفت: «دیوانه! این را برای تو آورده.»
آن قدر از دیدن صمد دستپاچه شده بودم که اصلاً چمدان را دستش ندیده بودم.
خدیجه دستم را گرفت و با هم به یکی از اتاق های تو در تویمان رفتیم. درِ اتاق را از تو چفت کردیم و درِ چمدان را باز کردیم.
صمد عکس بزرگی از خودش را چسبانده بود توی درِ داخلی چمدان و دورتادورش را چسب کاری کرده بود.
با دیدن عکس، من و خدیجه زدیم زیر خنده.
چمدان پر از لباس و پارچه بود.
لابه لای لباس ها هم چند تا صابون عطری عروس گذاشته بود تا همه چیز بوی خوب بگیرد.
🌱 &ادامه دارد....
🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱
📚 @jqkhhamedan
جامعة القرآن خواهران همدان
۳۲۵۲۶۳۰۱ -
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋 🖌 به قلم : #بهناز_ضرا
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱
🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹
📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋
🖌 به قلم : #بهناز_ضرابی_زاده🌱🌸
📌 قسمت: #بیست_یکم
#فصل_سوم
لباس ها هم با سلیقه تمام تا شده بود. خدیجه سر شوخی را باز کرد و گفت: «کوفتت بشود قدم، خوش به حالت. چقدر دوستت دارد.»
ایمان، که دنبالمان آمده بود، به در می کوبید.
با هول از جا بلند شدم و گفتم: «خدیجه! بیا چمدان را یک جایی قایم کنیم.»
خدیجه تعجب کرد: «چرا قایم کنیم؟!»
خجالت می کشیدم ایمان چمدان را ببیند.
گفتم: «اگر ایمان عکس صمد را ببیند، فکر می کند من هم به او عکس داده ام.»
ایمان دوباره به در کوبید و گفت: «چرا در را بسته اید؟! باز کنید ببینم.»
با خدیجه سعی کردیم عکس را بکَنیم، نشد. انگار صمد زیر عکس هم چسب زده بود که به این راحتی کنده نمی شد.
خدیجه به شوخی گفت: «ببین انگار چسب دوقلو زده به این عکس. چقدر از خودش متشکر است.»
ایمان، چنان به در می کوبید که در می خواست از جا بکند.
دیدیم چاره ای نیست و عکس را به هیچ شکلی نمی توانیم بکنیم.
درِ چمدان را بستیم و زیر رختخواب هایی که گوشه اتاق و روی هم چیده شده بود، قایمش کردیم.
خدیجه در را به روی ایمان باز کرد.
ایمان که شستش خبردار شده بود کاسه ای زیر نیم کاسه است، اول با نگاه اتاق را وارسی کرد و
بعد گفت: «پس کو چمدان. صمد برای قدم چی آورده بود؟!»
زیر لب و آهسته به خدیجه گفتم: «به جان خودم اگر لو بدهی، من می دانم و تو.»
خدیجه سر ایمان را گرم کرد و دستش را کشید و او را از اتاق بیرون برد.
🌱 &ادامه دارد....
🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱
📚 @jqkhhamedan
🔴 یک اعتراف جالب در مورد #موفقیت_چین در مهار #کرونا با تکیه بر روشهای طب سنتی
عضـویت در کــانال👇
📡 @jqkhhamedan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موزهای درپاریس با ۱۸۰۰۰هزارجمجمه
جمجمه ی آزادی خواهان الجزایری!
شما از این وحشیها انتظار دارید به مقدسات بقیه توهین نکنن، اینا ۵/۵ میلیون الجزایری رو کشتن و از جمجمهشون موزه درست کردن و بهش افتخار میکنن!
@jqkhhamedan
#آیا_میدانید
✍نوشابه ماهیتابه سوخته را پاک میکند ، آهن زنگ خورده را پاک میکند روغن ریخته از اتومبیل بر روی کاشی حیاط را از بین میبرد
💥با بدن شما چکار میکند؟
🍏 @jqkhhamedan
#طبیعت
یکی از بهترین اسباب بازی ها برای کودکان طبیعت است
طبیعت به تنهایی تمام نیازهای کودک به بازی را برآورده میکند
باتوجه به زندگی های آپارتمان نشینی امروزی, رفتن به دل طبیعت از واجبترین کارهاست
در دل طبیعت بروید و طبق چارچوب هایی بچه هارا رها کنید تا بازی کنند و به همه نیازهایشان برای رشد برسند
Join @jqkhhamedan
🏴 بیانات حضرت آیتالله خامنهای در تحلیل زندگی پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله):
▫️ مبارزه برای حفظ انسجام جامعه اسلامی از سختترین مبارزات پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) بود
👈 یکى از سختترین مبارزات پیغمبر، مبارزه براى حفظِ انسجامِ جامعهى اسلامىِ آن روز بود که این مبارزه به نظر من از دشوارترین مبارزات پیغمبر بود. جامعهى اسلامى عربستان یک جامعهى قبایلى، با تعصّبهاى خاصّ قبیلهاى بود. حالا در یک چنین جامعهاى رسول اکرم بین این جامعه باید وحدت ایجاد کند.
#هفته_وحدت
@jqkhhamedan
برای پیشگیری از استرس با کودکتان بیشتر بازی کنید و سعی کنید در این بازیها علاوه بر تخلیه انرژی جسمانی کودک، شادی و شوق به زندگی را در او تقویت کنید.
در این مورد استفاده از بازیهای گروهی استفاده کنید تا با تحکیم ارتباط خانوادگی، محیطی شاداب برای همه افراد خانواده ایجاد کند.
@jqkhhamedan
🔆💠🔅💠﷽💠🔅
💠🔅💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅
🔅
🔴چیزهایی که خوردنشون باهم خطرناکه :
❶ ماهی ودوغ
❷ نوشابه گازدار با آدامس نعناع=مرگ
❸ خربزه و عسل
❹ هندوانه بعد از غذا
❺ انجیر با میوه های اسیدی مثل پرتقال...
❻ کله پاچه با انگور
❼ پنیر با بادام
❽ انار با حلیم
❾ نان با یخ
❿ گیلاس با آب
⓫ گوجه با ماست
⓬ کشک با سرکه (در آش رشته)
⓭ بعد از هیچ میوه ای نباید آب خورد.
⓮ بعد از هیچ میوه ای نباید چای خورد
⓯ آب بعد از غذا مخصوصا آش و آبگوشت و
کوکو و این جور چیزا چون باعث ترش کردن
معده میشه)
⓰ تخم مرغ با تن ماهی چون باعث بیماری برص میشه
⓱ ماست و ماهی کاملا خطرناک بوده
⓲ خرمالو با موادی که آهن دارند مثل اسفناج
و...(باعث ایجاد سنگ میشه)
✍انتشار دهید دیگران آگاه شوند ...
🍏 @jqkhhamedan
🔅
💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅💠🔅
🔆💠🔅💠🔅💠🔅