✡ رسیدن از پنطیکاستیسم به مهدیهراسی (٣)
🎬 نقد فیلم سینمایی «رسیدن» : ARRIVAL
1⃣ لوییز جواب تصاویر مبهم ذهن خود را با همین فرضیه مییابد. او متوجه میشود که هرچه بیشتر به زبان فضاییها مسلّط میشود، فکر و ذهنش بیشتر شبیه آنها عمل میکند و با کنار هم قرار دادن قطعات پازل، به این مسأله پی میبرد که برای این موجودات، #زمان به مفهومی که ما میشناسیم، بیمعناست.
2⃣ درک #موجودات_فضایی از زمان یک کمیّت خطّی نیست، یعنی زمان برای آنها مثل یک خط نیست که گذشته، حال و آینده داشته باشد. بهعبارت بهتر، آنها هم در گذشته هستند، هم در حال و هم در آینده. لوییز هم با یادگیری زبان آنها، به آنها شبیه شده است و از قید و بند زمان رها شده و وقایع آینده را میبیند!
3⃣ بیننده به یکباره درمییابد که لوییز اصلاً ازدواج نکرده، چه رسد به آنکه دختری داشته باشد و آن دختر در نوجوانی بمیرد! پس دختری که لوییز «هانا» صدایش میکند، کیست؟! جواب، ساده اما پیچیده است. هانا دختر لوییز است، اما نه در حال بلکه در آینده و حاصل ازدواج او و همکار فیزیکدانش، یعنی اِیان!
4⃣ لوییز در عین اینکه در زمان حال حضور دارد، در آینده هم حاضر است و بارها در فیلم شاهد آن هستیم که لوییزِ زمان حال از لوییزِ زمان آینده کمک میگیرد یا بالعکس!
5⃣ علت حضور موجودات فضایی در زمین هم این بود که زبان خود را بهعنوان یک اسلحه به زمینیها هدیه دهند تا هم آنان را قادر به دیدنِ آینده سازند و هم بهواسطهٔ ارتباطی که با انسانها ایجاد کردهاند، از آنها برای مشکلی که قرار است ٣٠٠٠ سال دیگر در سیارهشان رخ دهد، کمک بگیرند!
✍ نویسنده: میلاد خورسندی
✅ اندیشکده مطالعات یهود:
👉 @jscenter