✡️ ترور نوح پیامبر توسط یهودیان (۶)
🎬 تحلیل فیلم سینمایی «نوح» (NOAH)
1⃣ #نوح در تفسیرِ خوابی که دیده، عاجز است. نوح خود را آدم خوبی نمیداند و علّت اینکه خداوند او را برای انجام مأموریتِ نابودی انسانها انتخاب کرده است را، وظیفهشناس بودن خود میداند، نه پاک و درستکار بودنش!
2⃣ نوح برای پاسخ به غریزهٔ شهوانی پسرش، فقط سکوت میکند و حتی هنگامی که پسر با دختری آشنا میشود و قصد ازدواج با او را دارد، نوح برای کمک به آن دختر کاری نمیکند و اجازه میدهد او کشته شود! او آنقدر در راه نابودی بشر ثابتقدم است که صدای ضجّهٔ مردمِ در حال غرقشدن را میشنود ولی ذرهای به خود ترحّم راه نمیدهد! مرزهای سنگدلیِ نوح تا آنجا پیش میرود که در انتها تصمیم میگیرد نوزاد فرزندش را بکشد تا مبادا نسل بشر ادامه پیدا کند!
3⃣ این ویژگیها که فیلم برای نوح به تصویر میکشد، او را به «منفورترین چهرهٔ فیلم» بدل کرده است. در بُرشهایی از فیلم، حرفهای درست و منطقی از دهان توبال-قاین خارج میشود، نه نوح! و شاید مخاطب بین نوح و توبال حق را به توبال دهد و با او همزادپنداری کند.
4⃣ اگر به لحظات ابتدایی فیلم در عبادگاه شیث دقت کنید، متوجه خواهید شد که #نور_نبوت اصلاً به نوح منتقل نمیشود و او در حقیقت شخصی است که فکر میکند پیامبر است، ولی نیست!
5⃣ در پایان فیلم و هنگامی که نوح قدم به خشکی میگذارد، از آنجا که نزد خانوادهاش به چهرهای منفور تبدیل شده و دیگر نزد آنها جایگاهی ندارد، به سمت غاری میرود تا بهتنهایی در آن زندگی کند. در ادامه تصاویر زشتی از نوح پخش میشود که خلاصه عبارات تورات را دربارهٔ آن ذکر میکنیم:
📚 نوح به کشاورزی مشغول شد و تاکستانی غرس نمود. روزی که شراب زیاد نوشیده بود، در حالت مستی برهنه خوابید. حام برهنگی پدر را دید و به دو برادرش خبر داد. سام و یافث رَدایی برداشته و عقب عقب بهطرف پدرشان رفتند تا برهنگی او را نبینند. سپس او را با رَدا پوشاندند...
✍️ نویسنده: میلاد خورسندی
✅ اندیشکده مطالعات یهود:
👉 @jscenter
✡️ دام عسل زن یهودی برای پدر پیامبر
💥 زنی [کاهنهای #یهودیه از اهل تباله] که کتب اهل کتاب را خوانده بود، روزی عبدالله بن عبدالمطلب بر او گذر کرد. او به عبدالله گفت: تو همان کسی هستی که پدرت صد شتر فدایت کرد؟ گفت: آری. زن گفت: آیا میخواهی یکبار با من درآمیزی و من در عوض صد شتر به تو عطا کنم؟ عبدالله به او نگریست و سرود:
🔸 اگر حرام باشد که مرگ از آن برای من آسانتر است،
🔸 و اگر حلال باشد من راه آن را فراهم نمیبینم،
🔸 چگونه چنین طلبی میکنی؟!
عبدالله با پدرش رفت و پدرش آمنه را به عقدش درآورد. چون روز و شبی با آمنه بهسر برد، آمنه پیامبر صلیاللهعلیهوآله را آبستن شد. بعد از آن عبدالله بار دیگر بر آن زن گذر کرد، اما دیگر او را بر خواستهٔ قبلیاش آزمند ندید. برای اینکه او را بیازماید، گفت: آیا هنوز هم طالب آنچه که گفتی و من نپذیرفتم هستی؟
آن زن گفت:
🔸 آن روز گذشت، امروز دیگر نه!
آن زن گفت: پس از من چه کردی؟ عبدالله گفت: پدرم آمنه را به عقد من درآورد و با او شب را گذراندم. آن زن گفت:
🔸 به خدا آن زنِ اهلِ بنیزهره [آمنه] افزون بر جامههایت چیزی را از تو درآورده که خود قدرش را نمیداند!
آن زن در ادامه گفت: در چهرهات #نور_نبوت را دیدم، خواستم به من منتقل شود، اما خداوند میخواست آن را در جایی که دوست میداشت قرار دهد...
✅ اندیشکدهٔ مطالعات یهود:
🇮🇷👉 @jscenter