فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 رهبر انقلاب، امشب در دیدار شاعران:
👈رسانهها بیش از موشک و پهپاد بر دشمن اثر میگذارد.
#جهادتبیین_واجب_فوری
🆔@jtr_1401
🆔@jtr_1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 سخنان حجتالاسلام قرائتی درمورد فریبخوردگان آشوبهای پارسال
🔹در آشوبهای پارسال آشوبگران به چند روحانی جسارت کردند؛ در حرم حضرت عبدالعظیم چند جوان به جبران این عمل زشت عمامۀ من را بوسیدند.
🔹باید گذشت داشته باشیم و از هم بگذریم؛ کینه نداشته باشیم.
🔹من از خدا، خانواده و همۀ مردم از اینکه ممکن است در تبلیغ دین کمکاری کرده باشم عذرخواهی میکنم.
#جهادتبیین_واجب_فوری
🆔@jtr_1401
🆔@jtr_1401
💠 دعای روز پانزدهم ماه #رمضان
🔹 اللّهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ طَاعَةَ الْخَاشِعِینَ وَ اشْرَحْ فِیهِ صَدْرِی بِإِنَابَةِ الْمُخْبِتِینَ بِأَمَانِک یا أَمَانَ الْخَائِفِینَ.
🔸 خدایا در در این ماه طاعت فروتنان را نصیبم کن، و سینهام را برای توبهای همانند توبه خاضعان گشوده گردان، به امان دادنت ای امان بخش هراسندگان.
🆔@jtr_1401
🆔@jtr_1401
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺من سرو ندیده ام قباپوش🔺
▪️روایتی کوتاه از دیدار شاعران با رهبر معظم انقلاب اسلامی و لحظاتی از گفتگویمان با ایشان در تاریخ ۶ فروردین ۱۴۰۳👇
...قبل از اذان مغرب رفتم که حضرت آقا را از نزدیکتر ببینم و گفتگو کنم.
نشد.
میگفتند فقط کتاب دارها میتوانند خدمت آقا برسند و من کتابم را نیاورده بودم.
برگشتم.
اما نا امید نشدم.
اذان شد.
صفوف نماز جماعت تشکیل شد و آقا به امامت ایستادند.
بین الصلاتین، ایستادند برای نافله نماز مغرب.
این بیت سعدی از ذهنم عبور کرد که:
من ماه ندیده ام کلَه دار
من سرو ندیده ام قباپوش
افطار که خوردیم اکثر جمعیت رفتند طبقه بالای بیت برای شروع جلسه.
محافظین نمیگذاشتند کسی نزدیک آقا شود.
اما ناگهان رفتم جلو و با صدای بلند گفتم: حضرت آقا سلام علیکم.
آقا که سرشان پایین بود نگاهم کردند.
گفتم:"انگشتری..." فکر کردند میگویم انگشتر میخواهم.
گفتند: چیزی دستم نیست.
گفتم: برایتان انگشتر هدیه آورده ام.
"در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد"
و این حیله من بود برای اینکه حلقه حفاظتی را متقاعد کنم که بگذارند جلو بروم!
الان دیگر خود آقا اجازه داده بود.
جلو رفتم و کنارشان نشستم.
گفتم شفیعی هستم از اهواز.
آشنایانه نگاه کردند و گفتند: نوه آقای شفیعی هستید؟
گفتم: بله
گفتند:حالشان خوب است؟
گفتم:بله؛ عرض سلام و دستبوسی داشتند خدمت شما.
گفتند: دو تا نوه شاعر دارند ایشان.
گفتم: بله؛ دیگری آقا سیدمحمدمهدی است که آن طرف ایستاده.
و نگاه آقا به او دلیل موجهی بود برای حلقه حفاظتی که به سیدمحمدمهدی هم مجوز ورود بدهند!
همزمان آقا گفتند:
آقای شفیعی آقازاده ای داشتند که فوت شد.
- بله؛ سیدمحمدمهدی که دارد می آید فرزند ایشان است.
سید هم روبروی آقا نشست و دست ایشان را بوسید.
آقا گفتند:
آقای شفیعی از ذخائر ماست و هم شما و هم مردم خوزستان باید قدر ایشان را بدانید.
بعد گفتند:
من شعرهایتان را دیده ام؛ شما شاعران خوبی هستید و استعداد خوبی دارید.
کدامتان بود که برای عراق و اینها شعر گفته بود؟
سیدمحمدمهدی گفت: من برای مدافعان حرم خدمتتان شعر خواندم.
آقا گفتند: شعر خوبی بود.
ان شاالله موفق باشید.
به دست جانباز آقا بوسه ای زدم و متحیر از حافظه ایشان به عقب برگشتم..
کمی بعد
دیدم انگشتر عقیقی که به ایشان هدیه داده بودم در دستشان است....
🗒۶ فروردین ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا