eitaa logo
معاونت تبلیغ و امور فرهنگی جامعه الزهرا سلام الله علیها
3.9هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
996 ویدیو
270 فایل
درگاه ارتباطی معاونت تبلیغ و امور فرهنگی جامعه الزهرا علیهاالسلام با مخاطبان ............... ادمین امور فرهنگی: @jz_farhangi ادمین امور خانواده: @Edare_khanevade
مشاهده در ایتا
دانلود
«استانبولچی»، معصومه صفایی‌راد صفایی راد در این کتاب تجربیات خود و همسرش را از حضور در دهه نخست محرم در شهر استانبول، به مخاطبان عرضه می‌کند. در این ده روز صفایی‌راد و شفیعی که عکاس است و اتفاقاً عکس‌های کتاب هم به دست او گرفته شده، به اماکن مختلف در استانبول سر زدند و در عزاداری‌های مردم استانبول که با سبک و سیاقی متفاوت انجام می‌شود، شرکت کرده‌اند. زبان ساده و روان کتاب، سرک کشیدن این دو مسافر در اماکن تاریخی و مذهبی شهر استانبول، بازگویی جزییات و ترجمه فارسی اشعار ترکی که بر در دیوار شهر استانبول درج شده، از ویژگی‌های برجسته کتاب است که به سوالات مخاطب کنجکاو ایرانی پاسخ می‌دهد. از دو حسین‌چی در استانبول، ولی افتاد مشکل‌ها، دیدار در گالاتا، معصومیت اشیا، شهر شیب‌ها، من ترک هستم، شهر گنبدها، حریم سلطان، حضرت شهریار، زن باید شبیه استانبول باشد و گوله گوله استانبول فصل‌های اصلی این اثر هستند. نویسنده در بخشی از متن کتاب با اشاره به دلیل نام‌گذاری آن نوشته است: «دهخدا: چی در ترکی پسوند نسبت شغل است و دارنده و متصدی معنی می‌دهد. چون در آخر کلمه درآید به معنی «گر» و «کار» فارسی باشد…. ترک‌ها قشنگ واژه می‌سازند. به کسی که سر و کارش با حسین فاطمه باشد، می‌گویند «حسین‌چی». این خط‌ها اولین تجربه دو حسین‌چی در سفر است و تلاششان برای استانبولچی بودن. صرفاً تلاششان!» نام کتاب :استانبولچی نویسنده:معصومه صفایی راد انتشارات سوره مهر ┄┄┅═✧❁✧═┅┄┄ 🆔 @jz_mft
📗نام کتاب : "خس بی سروپا" نوشته ی سردار حمید حسام 🖌 این کتاب شامل سفرنامه این هنرمند در سال ۹۳ به کربلا است که به بیان شور و حال مردم برای شرکت در اربعین حسینی پرداخته است و در آن تصاویری از پیاده‌روی شهید همدانی در اربعین حسینی منتشر شده است. کتاب «خس بی‌سروپا» پنجاهمین اثر مکتوب حوزه هنری استان همدان است که در آن خاطرات حمید حسام، از پیاده ‌روی اربعین ۱۴۳۶ هجری قمری در ۱۴۳ صفحه به نگارش درآمده و در ۸۴ صفحه باقی ‌مانده کتاب نیز عکس‌هایی از این مراسم از دوربین بهزاد علیپور و پوریا پاکیزه روی برگ گلاسه و به صورت تمام رنگی به چاپ رسیده است. حمید حسام، نویسنده کتاب، می گوید: عنوان «خس بی سر و پا» برگرفته از غزلی است که علامه محمد حسین طباطبایی در سال ۱۳۶۳ سروده‌ است و شاه بیت آن این است: «من خس بی سر و پایم که به سیل افتادم او رفت من را هم به دل دریا برد» وی ادامه داد: تفسیر من، او، سیل و دریا در این بیت در ذائقه من در سال‌های دفاع مقدس تفسیر عاشورایی و اربعینی داشت که در آن سال‌ها با دوستان به تحلیل این بیت می‌پرداختیم و قسمت این بود که دوستانی مانند شهید اسماعیل اکبری و شهید جلیل شرفی که همراه بنده در سنگرها و خاک‌ریزها به تحلیل این بیت می‌پرداختند به شهادت برسند و ما به مانیم و روزگاری را ببینیم که سیل جمعیت مشتاقانه به دریا روانه هستند و به کانون معنویت که همان کربلا معلی است، خود را برسانند. حسام با بیان اینکه این سفرنامه حاصل مشاهدات بنده در دوسال گذشته در راهپیمایی ۹۰کیلومتری نجف تا کربلا است، اذعان کرد: در فصل دوم این کتاب، سفر به کربلا در پیاده‌روی اربعین به صورت لحظه به لحظه و ساعت به ساعت گزارش شده است و برای اینکه خواننده آگاه باشد و بیشتر بداند که آیین اربعین در قاموس اعتقادی ما چه جایگاهی دارد به صورت گذرا در خصوص مباحث اعتقادی اربعین در قالب بیان مباحث روایی و حدیثی به زمینه‌های اعتقادی این موضوع در فصل نخست کتاب به آن پرداخته‌ام. وی خاطرنشان کرد: از احادیث قدسی تا آیات قرآن کریم و تا رسیدن به این موضوع که کمال هر چیز در عدد ۴۰ است و اربعین کمال عاشورا است در این فصل بیان شده است و فصل سوم کتاب شامل عکس‌های زیبا، جذاب و پرکششی است که دو تن از جوانان که توفیق این سفر را داشته‌اند، ضبط کرده‌اند و بخش سوم و پایانی این کتاب را تشکیل داده است. این نویسنده دوران دفاع مقدس درخصوص اهمیت اربعین گفت: اربعین و عدد۴۰ عدد مقدسی است که نماد کمال و بلوغ هر موضوعی است؛ در حدیث قدسی آمده است که خداوند فرموده: «من گل آدم را در ۴۰بامداد سرشتم»تقدس و ارزش عدد ۴۰ از اینجا آغاز می‌شود تا این که حضرت موسی در میقات که مدت ۳۰ روز می‌ماند به او وحی می‌شود که ۱۰ روز آن را تمدید کند تا بشود ۴۰‌روز لذا ۴۰ اوج کمال هر مسئله و موضوعی است. وی افزود: در حدیثی آمده است که هرکس نیت خود را ۴۰ شبانه روز پاک کند چشمه‌های معنویت و حکمت از زبان او و دلش جاری می‌شود و همین‌طور می‌بینیم که دعا برای چهل مؤمن در قنوت نماز شب یا حرمت همسایه تا چهل خانه سفارش شده است بنابراین در افکار اعتقادی، ما با عدد ۴۰ بسیار کار داریم. وی تأکید کرد: اربعین‌اباعبدالله(ع) کمال عاشورا است و به تعبیر اساتید و بزرگان هیچ پیامبری و هیچ ولی به غیر از حضرت سیدالشهدا(ع) اربعین ندارد چراکه کلیه حماسه‌ها، مظلومیت‌ها و صبوری‌ها در عاشورا تجلی پیدا کرد و در اربعین به کمال رسید همان‌طور که این سخن را بسیار شنیده‌ایم که کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود. وی ابراز کرد: رساندن این پیام اسارت که از شام آغاز می‌شود و به کربلا ختم می‌شود، این کاروانی است که تاریخ را سیراب می‌کند و اینکه در روز چهلم به مزار حضرت سیدالشهدا(ع) می‌روند و جاربن عبدالله انصاری به عنوان اولین زائر حضرت را زیارت می‌کنند، نمادی است که بیان می‌کند که هر فردی می‌تواند سالی یک بار با حضرت اباعبدالله‌الحسین(ع) در اربعین تجدید میثاق کند و همواره با چشمه زلال وهمیشه جاری کربلا متصل باشد. 📗نام کتاب : "خس بی سروپا" نویسنده: سردار حمید حسام انتشارات سوره مهر ┄┄┅═✧❁✧═┅┄┄ 🆔 @jz_mft
به‌نام‌او بهشت با برودت هوا کرمان قبل از حاج قاسم برایم پر بود از دلیل، پر از ابنیه تاریخی، پر از حرف، پر از تاریخ، پر از همه چیز. اما کرمان بعد از شهادت حاج قاسم فقط یک چیز بود، فقط یک دلیل؛ گلزار شهدا. مسیر طولانی‌ست، قد و مقیاس طولانی بودن برای من با مشهد محاسبه می‌شود. کرمان از مشهد هم دورتر است. نقشه حدود ۱۰ ساعت رانندگی مستمر را نشان می‌دهد و ما فقط یک نقطه را زده‌ایم، گلزار شهدا. ساعت یک نیمه شب بود رسیدیم به شهر کریمان. از ورودی شهر تابلوها ما را به سمت گلزار راهنمایی می‌کردند. کرمان بعد از شهادت جور دیگری بود. قبل از شهادت هر جا می‌رفتیم حاجی حضور داشت، اما بعد از شهادت انگار زنده‌تر شده‌بود... گلزار شهدای کرمان کنار کوه صاحب‌الزمان، حالی عجیب دارد، انگار کوه‌ها دارند از گلزار محافظت می‌کنند. دمای آن‌جا اما به شدت کوهستانی‌ست، منفی چهار درجه. راستش از اوصاف بهشت سرما نشنیده بودم اما در کرمان دیدم. بدون اغراق بهشت کرمان تماشایی‌تر از بهشت موعود است، مگر غیر از این است که "شرف المکان بالمکین"؟ آن‌جا اصحاب گم‌نام آخرالزمانی سیدالشهدا گرد هم جمع شده‌اند. از هر قشری، با هر سنی، مال هر جنگی، یکی دفاع مقدس، یکی شهید انقلاب، یکی شهید ترور در مطار بغداد، یکی کشته شده به کین و دشمنی با سردار در سالروز شهادتش. کلی حرف جمع کرده‌بودم که به حاجی بگویم، کلی التماس دعا بود که باید ادا می‌کردم. اما زبانم قفل بود، دست‌ها از زیر چادرم بیرون نمی‌آمد. منگ بودم‌ مثل کسی که باید باور کند عزیزش واقعا زیر خروارها خاک است. باید باور کنم که دست جدا شده همین‌جاست. باید باور کنم جسم سردار زیر این خاک است، اما رسمش نه! دور مزار شلوغ بود، سردی مانع نشده‌بود کسی به زیارت نیاید. دور سردار پر بود از دهه هشتادی‌ها. انگار جایی بهتر از این‌جا نداشتند، حق هم داشتند. دور مزار حاجی، انگار یک پله بزرگ‌تر شده‌بودیم، دیگر دعوا بر سر حجاب و نظام و... نبود. دعوا رسیده بود به غول مرحله آخر، رسیده‌بود به دشمن مشترک. کمی آن‌طرف‌تر، عادل رضایی خوابیده‌بود، اما صدایش کل مزار را پر کرده‌بود، زنده زنده، زنده‌تر از آن موقعی که زنده بود. پرچم روی قبرش کشیده‌بودند، چه حسرتی کل جانم را گرفت. چقدر قبرش خوشگل شده‌بود. کمی آن‌طرف‌تر شهدای کرمان بودند، کاپشن صورتی هم بود، با گوشواره قلبی که قلب یک ملت را به درد آورده‌بود. بقیه هم بودند. حضورشان نشان از مظلومیت‌شان بود و نشان از حرکت رو به جلو تمدنی و دشمنی که دیگر دلیل ندارد خباثت خودش را از پشت هزار رنگ و ریو پنهان کند. دوباره به سمت حاجی می‌روم، دختری که شبیه به من نبود باب گفتگو را باز می‌کند و مرا با عبدالمهدی مغفوری آشنا می‌کند. سر قبر این شهید پر بود از آدم. بوی گلاب گرفته‌بود آن‌جا، بس‌که گلاب نذر کرده‌بودند و حاجت گرفته‌بودند. شاید گلاب این‌جا آبرو گرفته‌بود و خوش‌بو‌تر شده‌بود. از شهید لاکچری شهرش می‌گوید، همان که بعد از میدان کوثر دفن شده، انگار دارد با شهدا زندگی می‌کند. این همان واقعیت مردم ماست، که هیچ رسانه و هیچ قلمی، نمی‌تواند عمق دلدادگی آنان را تحریر کند. شهید یوسف الهی هم بود، رفقا کنار هم جمع بودند. بهشت کرمان برای بهشت بودن به هوای مطبوع نیازی ندارد. شهیدانی‌دارد که بوی بهشت را به آن‌جا می‌آورد، یک بهشت با برودت هوا. 🖊فاطمه میری‌طایفه‌فرد ┄┄┅═✧❁✧═┅┄┄ @jz_mft