eitaa logo
ادبستان سوم
188 دنبال‌کننده
561 عکس
226 ویدیو
119 فایل
👨‍🏫حسینی هستم: در این کانال: 1️⃣دروس دبستان در قالب ویدیو 🎥 پاورپوینت 🖼 2️⃣ آزمون های متعدد 3️⃣مطالب تربیت فرزند 4️⃣ نکته های پند آموز 📢سوم ابتدایی: @k3hoseini 📢 چهارم: @k4hadi 🌐: https://www.aparat.com/fa7894 https://259hadi.4kia 👂📃ارتباط با ما: @fa
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 (26) 💠 ویژگی‌های تربیت مرسوم 4️⃣ استفاده از عوامل بیرونی (۱) 🔆 مانند جایزه دادن، امتیـــاز و از این قبیل موارد. مثلاً اتــــــــاقت را مرتب کن برایت یک بستنی می‌خرم! 🌀این نظــم برای آن بچه مهم نیست، باید دید واقعـــــــاً کار برای او خوب جلوه کرده یا بستنی برای او مهم است. ✅ فردا دوبــــــاره اتاقش نامرتب است، مادر که گوشـزد کند، می‌گوید مرتب کنم به من چه می‌دهی! این می‌شود مزد که یک عامل بیرونی است. 🚨ادامه دارد ... 🌱🌸چهارم شهید هادی 🌸 👇👇👇 ┏━∪∪━━━━━━┓ 🆔@k4hadi ┗━━━━━━━━ 🌺حتما برای دوستان خودبفرستید🙏 ┄┄┅🍃🌸♥️🌸🍃┅┅
✍️آزمون ریاضی سوم ابتدایی فصل دوم شماره 1 🔰مشاهده آزمون👇 کلیک کنید 👉👉 🔰دانلود ازمون👇 کلیک کنید 👉👉 🌱🌸ادبستان سوم 🌸 👇👇👇 ┏━∪∪━━━━━━┓ 🆔@k3hoseini ┗━━━━━━━━ 🌺حتما برای دوستان خودبفرستید🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📍(29) 💠 پرخاشگری کودکان 🔆 برخی از علل مهم پرخاشگری کودکان 1️⃣ بیکاری 2️⃣ خواب نامنظم 3️⃣ تغذیه نامنــــاسب 4️⃣ نـداشـتـن هـمـبــــــازی 5️⃣ تماشای بیش از حد تلویزیون 🚨ادامه دارد ... 🌱🌸چهارم شهید هادی 🌸 👇👇👇 ┏━∪∪━━━━━━┓ 🆔@k4hadi ┗━━━━━━━━ 🌺حتما برای دوستان خودبفرستید🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸خوابِ عجیبی که باعثِ رضایتِ مادر، برای رفتنِ امیر به سوریه شد | خیلی تقلّا کرد که بره سوریه، اما می‌گفتند اینجا بهت نیاز داریم و نمیشه. آخرین بار که فرمانده بهش گفت نه، گریه‌ش گرفت. فرمانده هم دلش نرم شد و گفت: امیر! تو عاشق شدی، ما هم نمی‌تونیم به زور نگهت داریم؛ برو وقتی اومد خونه بهم گفت: مامان! می‌خوام برم سوریه، اما به جان حضرت زینب(س) اگه راضی نباشی نمیرم. تصمیم برام سخت بود و ازش خواستم بذاره تا فردا فکر کنم. تا فردا توی خونه راه رفتم و با خدا حرف زدم. گفتم: خدایا! خودت کمکم کن؛ منو پیش خانم شرمنده نکن. فردای این اتفاق دخترم سرزده اومد خونه و گفت: دیشب یه خواب عجیب دیدم. خواب دیدم توی خونه مجلسِ روضه امام حسین(ع) گرفتیم. حاج‌آقا عالی روضه می‌خوند و مردم زیادی مثل ابر بهار اشک می‌ریختند. رفتم جلوی در، دیدم بابام نشسته. هوا هم صاف بود، اما قطره‌های آب از آسمون می‌چکید. به بابا گفتم: بابا چه خبر شده؟ چرا آسمون اینطوری شده؟ این قطره‌ها چیه که می‌ریزه پایین؟ گفت: اکرم! اینا بستگی به نظر مادرت داره... با این خواب دخترم فهمیدم باید اجازه‌ی رفتن امیر رو بدم. اما حالا که من راضی شده بودم، خواهرش که جانش به جانِ امیر بند بود، مخالفت کرد. خلاصه تصمیم گرفتیم استخاره بگیریم. قرآن رو که باز کردیم، آیه‌‌ی «و لاتحسبن الذین قتلوا» اومد؛ همون آیه‌ی شهادت. همین باعث شد اکرم مخالفتش بیشتر بشه. گفتیم دوباره استخاره می‌گیریم؛ اما باز همون صفحه و آیه اومد. اینبار لبخندی بر لب امیر نشست و خواهرش چاره‌ای جز رضایت نداشت