#خاطرات_شهدا
💢#شفا_به_دست_حسین|حبیب رو خدا بعد از شانزده سال چشم انتظاریِ پدر و مادرش بهشون بخشیده بود. مادرش میگه: حبیب دو ساله بود که چشمدردِ سختی گرفت و مدام از چشمش اشک میریخت. خیلی خرج دوا و دکتر کردیم، اما فایدهای نداشت و کمکم داشت نابینا میشد. یه شب دلم بدجوری شکست. متوسل شدم به امام حسین(ع) و گفتم: آقا شما یه کاری بکنید این بچه شفا بگیره...همون شب خواب دیدم آقایی نورانی اومد؛ دستی به سر و روی حبیب کشید و گفت: چشم بچهات خوب شد. صبح که پا شدم، دیدم داره تو گهواره بازی میکنه و با چشمای قشنگش برام میخنده...
📚منبع: خبرگزاری دفاعمقدس "وابسته به بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس"
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت پوستر با کیفیت اصلی
____________________
🇮🇷کانال آموزشی چهارم شهید هادی👇
🆔@k4hadi