#داستاننشانهفـف
یکی بود یکی نبود
غیر از خدا هیچ کس نبود 🌊🌤
فـ غیر اخر ف اخر دو برادر بودند
که شکل شون شبیه قایق بود 🛶
با یک سر نشین کوچک که روی سر شون نشسته بود'🛶
وکارشون این بود که هرروز تو هوای افتابی☀️ مسافرهای که لب دریا 🌊بودندسوار کنند
ویک گشت کوچو لو لب دریا بزنند
فـ غیر اخرکارش مثل قایل موتوری بود🚤 وسریع تر از ف اخر حرکت میکرد
دوبار مسافر سوار میکردیعنی همیشه اول بود و وسط
اما ف اخر فقط اخر میومد واهسته حرکت میکرد 🛶
فـ غیر اخر مسافراش اقای فرهاد وفرزاد وفریمان وخانم فرشته وفرزانه بودند 🧕👨🦰🧕👨🦰
وف اخرم مسافراش بیشتر کسای بودند که کیف های رنگ ورنگ داشتند اخر اسم شون ف اخر داشتند 👜👛💼🎒
یک روز رییس شهرک الفبا که کنار دریا قدم میزد 👨💼🌊
کار این دوبرادر و دید
ازشون دعوت کرد تا علاوه بر این شغل شون بیان توشهرک الفبا به بچه ها کمک کنند تا حروف رو خوب یاد بگیرند 🥰
وکلمه های که نشانه ی ف دارند رو به بچه های که تازه دارن سواد یاد می گیرند رویاد بدهند
پس اینطوری بود که پای فـ غیر اخر وف اخر توشهرک الفبا بازشد 🎊
و شما بچه های گل تونستید یه حرف جدید ویاد بگیرد پس یک دست وجیغ وهورا که دارین باسواد میشین
👏🗣یه دست وجیغ وهورابر این دوبرادر فـ غیر اخر وف اخر که زحمت کشیدن واومدن به شهرک الفبا🗣👏
#اول_دبستان🍃🌻🍃
@k_avaliha