eitaa logo
کرانه عشق امام حسین(ع)
3.1هزار دنبال‌کننده
29.3هزار عکس
24.2هزار ویدیو
160 فایل
سلام عشق شهید است 🌹🌱 وارباب عشق حسین(ع)❤️☘ و وادی عشاق کربلا...🌴 جایی که ارباب عشق سربه یادی دهد تا اسرارعشاق را بازگو کندکه برای عشاق راهی جز کربلا گذاشتن نیست ☘ لینک کانال: @ka_amamhosein
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید مصطفی رَدّانی پور فرمانده قرارگاه فتح و یکی از موسسین لشگر چهارده امام حسین علیه السلام 🔸
🌹🌹🌹🌹 پای پیاده تا منزل یار (عج) 🌹🌹 امام علی علیه السلام در بیان صفات یکی از دوستانش میفرماید : در گذشته برادری داشتم در راه خدا که دنیا در برابر دیدگان او کوچک بود و … گر بخواهیم مصطفی را در یک جمله تعریف کنیم مصداق این کلام مولایش بود : دنیا در برابر دیدگانش کوچک بود . آنچه برای او مهم به شمار می آمد ، عمل به تکلیف و انجام دستورات خداوند بود . وقتی وارد قم شد عشق به وجود مبارک آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ار را به جمکران میکشاند . عصر سه شنبه از قم حرکت میکرد . آن هم با پای پیاده! همه ی هفته برنامه ی او این بود . پیاده رفتن به منزل یار . عاشقانه میرفت به سمت مسجد جمکران . جای جای این مسجد با صفا یاد و خاطره ی اشک و ناله های مصطفی را در خود حفظ کرده . در طول هفته هم هرکاه دچار خستگی روحی میشد ، راه درمان خود را میدانست . مسجد جمکران در او تغییر روحی ایجاد میکرد . فراموش نمیکنم . یک بار با دوستان صحبت کرد و گفت : میخواهم هر سه شنبه با ای پیاده به جمکران بروم . عده ای این کار را بی فایده خواندند . عهده ای او را تشویق کردند و گفتند : همراهت هستیم . اما چند هفته بعد آن ها هم سرد شدند و دیگر ادامه ندادند . اما مصطفی ثابت و استوار هر هفته با پای پیاده عازم جمکران میشد . گریه ها و نماز ها ی خالصانه ی آقا مصطفی در جمکران تا مدت ها روح معنوی او را تقویت میکرد . در راه اشک میریخت ، ناله میکرد ، آقا را صدا میزد و یقینا جواب میگرفت . به اعتقاد بسیاری از دوستان ، مصطفی به هر کجا که رسید نتیجه ی همین توسلات جمکران بود .
💔 خواهرانم! زهراگونه زندگی کنید! برداشت من از زندگی، از آنچه خواندم و لمس کردم خلاصه اش این است که: تنها راه سعادت، رسیدن به کمال بندگی خداست. بندگیِ او در اطاعت از اوامرش و ترک نواهی او می باشد... ✍🏻 و حجاب، امر خداست... ‎‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
📄حضور قلب💞 🍀داخل یک خاکریز هلالی شکل برپا شد. 🕊 توی حال و هوای خودش بود. اشک می ریخت و استغاثه می کرد. صدای انفجار از دور و نزدیک به گوش می رسید. با خود گفتم : کاش مصطفی نماز را زود تمام کند. اگر خمپاره ای بیاد وسط خاکریز . . . اما مصطفی ...😎 . 📝سیدعلی‌بنی‌لوحي 📚کتآب‌یک‌روز‌تا‌چزابه . 🍃🌸صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین🍃🌸