✍
#روضه_حضرت_زهرا_س
#مدح_حضرت_زهرا_س
من بحر نهفته در سبویم
فریاد شکسته درگلویم
خورشید درآبگینه دارم
صد قُلزُم خون به سینه دارم
یک جرم صغیر و یک جهان داد
یک حنجره و هزار فریاد
چون قطرهٔ متصل به دریا
یکباره نهاده دل به دریا
بحری شده ام تمام گوهر
در مدح و ثنای کُفِّو حیدر
مام پدر تمام خلقت
رکن دگر امام خلقت
آن شمسه ی عالم هدایت
پیوند رسالت و امامت
لبخند نماز بر لب اوست
صد لیله ی قدر هر شب اوست
تا بهر نماز بست قامت
کردند فرشتگان قیامت
دیدند خدای بی نیازش
فخریه نموده بر نمازش
جبریل کند بسی تعلم
تا در برابر او کند تکلم
از اوست به پا نظام اسلام
از اوست عیان تمام اسلام
او کیست که محور رسالت
با آن همه عزت جلالت
چون روح به بر بگیرد او را
گوید پدرت فدات زهرا
درمحضر او قیام می کرد
بر او به ادب سلام می کرد
عالم همه دربرش فقیرند
مسکین ویتیم یا اسیرند
او لنگر یازده سفینه است
او محور عرش بر مدینه است
با این همه داشت دستش آماس
چرخاند ز بس به خانه دستاس
چون ذات خدای خودیگانه
با فضه شریک کار خانه
*بریم مدینه، ساعتای سختیه هرکی دلش به دل حسنه الان بغض کرده..*
ای روح همیشه جاودانی
ای جان وتن توآسمانی
مرآت خدا تمام احمد
شایسته احترام احمد
نُه سال عروس بیت حیدر
آورده بر او دو مَه دو اختر
مُلک و مًلکوت سائل تو
ما را نرسد فضائل تو
ما را نرسد ثنات زهرا
خورشید کجا و مورِ صحرا
جایی که نبی لب از سخن بست
باید که دگر لب از سخن بست
جایی که نبی بوسدَت دست
باید که لب از سخن بست
به لب بهشت ناز داری
تو کِی به فدک نیاز داری؟؟
تو دست خدا در آستینی
تو یار امامِ راستینی
جز دست خدا کسی نشاید
کز دست علی گره گشاید
تو بهر علی قیام کردی
خود را سپر امام کردی
دردا که تو را به خانه کُشتند
با ضربه ی تازیانه کُشتند
تا چند کنایه و اشاره
والله شکست گوشواره
فریاد که پاره شد گلویم
بگذار همان به پرده گویم
روح از تنش پًر زد و رفت
بر جان علی شرر زد و رفت
*از مسجد اومد بیرون دید کنیزا دارندگریه میکنند.من خبر؟؟ آقا بدو..بدو بدو اومد تو حجره*
مولا چو رسید در کنارش
تا دید به چشم اشکبارش
که فاطمه با قد خمیده
چادر به روی سرش کشیده
حس کرد که قدرتی ندارد
چون فاطمه حرکتی ندارد
آرام کمی نگاش کرد مولا
آهسته ولی صداش کرد مولا
*خانوم!فاطمه!عزیزم!جواب نیومد سر رو گرفت تو بغلش ولی صدای فاطمه نیومد*
╭━═━⊰🍃🌸🍃⊱━═━╮
@ka_amamhosein
╰━═━⊰🍃🌸🍃⊱━═━╯