#روایتیاز
#شهیددکترعبدالحمیددیالمه🌷
✍وارد سلف سرویس شدم.
ساعت حدود ۱۳:۴۵ دقیقه بود و به کلاس نمیرسیدم و صف غذا طولانی بود.
دنبال آشنایی میگشتم تو صف تا بتونم سریعتر غذا بگیرم.شخصی رو دیدم که چهرهای آشنا داشت و قیافهای مذهبی.
نزدیک شدم و ژتون رو بهش دادم و گفتم:
برای من هم بگیر!
چند لحظه بعد نوبتش شد و ژتون منو داد و یک ظرف غذا گرفت. و برای من که پشت میز نشسته بودم، آورد و خودش به انتهای صف غذا برگشت و تو صف ایستاد!
گفتم: چرا این کار رو کردی و برای خودت غذا نگرفتی؟
گفت : من یک حق داشتم و ازش استفاده کردم و برای شما غذا گرفتم. حالا برمیگردم و برای خودم غذا میگیرم.
این لحظهای بود که بهش سخت علاقهمند
شدم و مسیر زندگیم تغییر کرد...
╭─┅═🕊═┅─╮
@kabootarhram
╰─┅═🕊═┅─╯