هدایت شده از آشپزی آسان
#بزرگترین_اشتباه_زندگیم
بعد از ۸ سال خدا بهم یه پسر داد ،محمد😍
۱۱ سالش بود که یه روز با شوهرم بحثم شد ودست محمد رو گرفتم رفتم خونه مامانم
داشتم با مامانم حرف میزدم که یهو از آشپزخونه صدای جیغ اومد، آبجوش سماور ریخته بود رو سرش😔
کلی دکتر بردیم و همه کاری کردیم اما خوب نشدو داشت گوشت اضافه میاورد
پدرش منو مقصر میدونست و سرزنش میکرد🥺
یه روز یکی از دوستام که ماجرا رو میدونست یه کانال بهم معرفی کرد و من معجزه رو به چشمم دیدم...
قبل و بعد محمد رو تو کانالشون گذاشتن👇
https://eitaa.com/joinchat/1727595482C17433e55b5
اگه جای سوختگی یا بخیه داری این کانال رو ببینن تا پاک نشده🤯
هدایت شده از آشپزی آسان
#بزرگترین_اشتباه_زندگیم
بعد از ۸ سال خدا بهم یه پسر داد، بعد از به دنیا اومدن پسرم محمد، زندگیم خیلی خوب بود...
یه روز با شوهرم بحثم شده بود، محمد تقریباً ۱۱ سالش بود
دست محمد رو گرفتم رفتم خونه مادرم.
با مادرم گرم صحبت بودم که یهو از آشپزخونه
صدای جیغ و داد اومد، آبجوش سماور ریخته بود روی سرِ محمد،
زنگ زدم شوهرم اومد بردیمش دکتر بعد از کلی دکتر رفتن و امتحان کردن روش های مختلف صورت محمد خوب نشد و داشت گوشت اضافه میاورد
پدرش منو مقصر میدونست،هر روز تو خونه
دعوا داشتیم حتی تا مرز طلاق هم رفتیم
یه روز یکی از دوستام که ماجرا رو براش تعریف کردم یه کانال بهم معرفی کرد و من معجزه رو به چشمم دیدم...
قبل و بعد محمد رو تو کانالشون گذاشتن👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2964718477C6f47bb236d
کسایی که جای سوختگی ، بخیه یا مشکلات پوستی دارن این کانال رو ببینن تا پاک نشده
هدایت شده از لقمه 🌯
#بزرگترین_اشتباه_زندگیم
بعد از ۸ سال خدا بهم یه پسر داد، بعد از به دنیا اومدن پسرم محمد، زندگیم خیلی خوب بود...
یه روز دست محمد رو گرفتم رفتم خونه مادرم.
با مادرم گرم صحبت بودم که یهو از آشپزخونه
صدای جیغ اومد، آبجوش سماور ریخته بود
رو سر محمد،زنگ زدم شوهرم اومد بردیمش دکتر
بعد از کلی دکتر رفتن صورت محمد خوب نشد و داشت گوشت اضافه میاورد
پدرش منو مقصر میدونست،هر روز تو خونه
دعوا داشتیم حتی تا مرز طلاق هم رفتیم
یه روز یکی از دوستام یه کانال بهم معرفی کرد و من معجزه رو به چشمم دیدم...
اگه جای سوختگی ، بخیه یا مشکلات پوستی داری بزن رو متن تا کلی نمونه ببینی
قبل و بعد محمد رو هم تو کانالشون گذاشتن
هدایت شده از لقمه 🌯
#بزرگترین_اشتباه_زندگیم
بعد از ۸ سال خدا بهم یه پسر داد، بعد از به دنیا اومدن پسرم محمد، زندگیم خیلی خوب بود...
یه روز دست محمد رو گرفتم رفتم خونه مادرم.
با مادرم گرم صحبت بودم که یهو از آشپزخونه
صدای جیغ اومد، آبجوش سماور ریخته بود
رو سر محمد،زنگ زدم شوهرم اومد بردیمش دکتر
بعد از کلی دکتر رفتن صورت محمد خوب نشد و داشت گوشت اضافه میاورد
پدرش منو مقصر میدونست،هر روز تو خونه
دعوا داشتیم حتی تا مرز طلاق هم رفتیم
یه روز یکی از دوستام یه کانال بهم معرفی کرد و من معجزه رو به چشمم دیدم...
اگه جای سوختگی ، بخیه یا مشکلات پوستی داری بزن رو متن تا کلی نمونه ببینی
قبل و بعد محمد رو هم تو کانالشون گذاشتن