eitaa logo
کافه‌ـشعـرو‌موسیقۍ
515 دنبال‌کننده
318 عکس
236 ویدیو
1 فایل
بر سر درِ بازارچه ی عمـر نوشته است اینجا خبری نیست اگر هست هیاهوست.. #فاضل_نظری +مجالے برای آرامش🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ز دوست آنچه کشیدم سزای دشمن بود! فغان ز دوست که در دشمنی چه بی‌باک است ... 👤 هوشنگ ابتهاج 🌿 💛🎼 @kafemoosighii
ز خاک کوی تو هر خار سوسنی است مرا به زیر زلف تو هر موی مسکنی است مرا برای آنکه ز غیر تو چشم بردوزم به جای هر مژه بر چشم سوزنی است مرا ز بسکه بر سر کوی تو اشک ریخته‌ام ز لعل در بر هر سنگ دامنی است مرا فلک موافقت من کبود درپوشید چو دید کز تو بهر لحظه شیونی است مرا از آن زمان که ز تو لاف دوستی زده‌ام بهر کجا که رفیقی است دشمنی است مرا هر آنکه آب من از دیده زیر کاه تو دید یقین شناخت که بر باد خرمنی است مرا به دام عشق تو درمانده‌ام چو خاقانی اگر نه بام فلک خوش نشیمنی است مرا 👤 خاقانی 🌿
🌸 تلخ یعنی ؛ دچارِ آدمی باشی که نمیخواهد راهِ چاره ات باشد! 👤 @kafemoosighii
ما هر دو یک دلیم، ولی این وفاق نیست از احتیاج بگذر اگر اشتیاق نیست ما خسته‌ایم و تشنه، ولی دست و پا زدن راه نجات یافتن از باتلاق نیست آیینه‌ایم و غیر حقیقت نگفته‌ایم در ما به ‌قدر یک سر سوزن نفاق نیست هرگز دو لفظ را مترادف گمان مکن جایی که عشق نیست؛ «جدایی»، «فراق» نیست! هر روز بیشتر به تو دلبسته می‌شویم عشق از شناخت می‌گذرد، اتفاق نیست دنیا هزار پنجره بر ما گشود و بست اما دریغ، آینه‌ای در اتاق نیست 👤 فاضل نظری 💛🎼
امروز سالروز درگذشت هوشنگ ابتهاجِ بی تکرار هست 🤍✨ @kafemoosighii
یک جا به کنارِ تو، ارزد به جهان با غیر ...
چه خنجرها که از دل‌ ها گذر کرد ...
تو قو میبینی.... من پیچش قو‌ 😂 @kafemoosighii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 گاهی وقت‌ها دلت می‌خواهد با یکی مهربان باشی دوستش بداری وَ برایش چای بریزی ... گاهی وقت‌ها دلت می‌خواهد یکی را صدا کنی بگویی سلام، قدم بزنیم؟ گاهی وقت‌ها دلت می‌خواهد یکی را ببینی بروی خانه بنشینی فکر کنی وَ برایش بنویسی گاهی وقت‌ها آدم چه چیزهایِ ساده ای را ندارد... @kafemoosighii
به شوق لعل جان بخشی که درمان جهان با اوست چه طوفان می کند این موج ِ خون در جان ِ پُر دردم وفاداری طریق عشق مردان است و جانبازان چه نامردم اگر زین راهِِ خون آلود برگردم در آن شب های طوفانی که عالم زیر رو می شد نهانی شبچراغ عشق را در سینه پروردم برآر ای بذر پنهانی سر از خواب ِِ زمستانی که از هر ذره ی دل آفتابی بر تو گستردم ز خوبی آب پاکی ریختم بر دست بدخواهان دلی در آتش افکندم،سیاووشی برآوردم چراغ دیده روشن کن که من چون سایه شب تا روز ز خاکستر نشین ِ سینه آتش وام می کردم
🌸 نوشتم هرچه از هم دورتر، آسوده‌تر اما کسی در گوشِ من می‌گفت: من دلتنگِ دیدارم 👤 @kafemoosighii
خورشید‌آسمان‌زِ‌پس‌ابر‌دربیا دندان‌گذاشتیم‌به‌روی‌جگر‌بیا:) ... @kafemoosighii