💞ماجرای عجیب #دعوای_سگ و #جوان در قبر
این جریان از عجیبترین اتفاقاتی است که در قبرستان تخت فولاد اصفهان افتاده است که شیخ بهایی در کشکول خود به آن اشاره کرده و به گفته آیت الله #ضیاءآبادی..... #امام_خمینی (ره) نیز در جلسه درس اخلاق خود آن را بیان کرده است:
#شیخ_بهایی نقل میکند:
روزی در تخت فولاد اصفهان از مرد عارفی که اهل ریاضت بود پرسیدم آیا خاطره ای داری که برای من نقل کنی
او فکر و تامّلی کرد و بعد گفت :
⭕️ روزی همین جا نشسته بودم ، دیدم جمعیّتی جنازه ای را آوردند در آن گوشه قبرستان دفن کردند و رفتند.
💢 چندی نگذشته بود که احساس کردم بوی عطر خوشی به شامّهام میرسد. به اطراف نگاه کردم دیدم جوانی خوشصورت و خوش لباس و خوشبو وارد قبرستان شد و فهمیدم این بوی خوش از اوست، آن جوان رفت کنار همان قبر و ناگهان دیدم آن قبر شکافته شد و آن جوان داخل قبر رفت و قبر به هم آمد.
من غرق در تعجّب و حیرت شدم که خواب میبینم یا بیدارم.
💢 در همین حال، احساس کردم بوی بد و نفرتانگیزی به شامّهام میرسد، دیدم سگی وحشتانگیز ، بدقیافه و بدبو وارد قبرستان شد. با عجله رفت کنار همان قبر، قبر شکافته شد و او داخل قبر رفت و باز قبر به هم آمد.
من تعجّب و حیرتم بیشتر شد که چه صحنهای دارم میبینم.
⭕️ لحظاتی گذشت، دیدم باز آن قبر شکافته شد و آن جوان زیبا در حالی که سر و صورتش خونین و لباسهایش پاره و کثیف شده بود از قبر بیرون آمد؛
خواست از قبرستان بیرون برود من دویدم جلو و او را قسم دادم که بگو تو که هستی و جریان چیست ؟
💢 گفت : من اعمال نیک آن میّت هستم، مامور شدم پیش او بروم و تا روز قیامت با او باشم. آن سگ هم اعمال بد اوست که پس از من وارد قبر شد. ما با هم نمیتوانستیم بسازیم، با هم گلاویز شدیم و او چون از من قویتر بود بر من غلبه کرد و با این وضع از قبر بیرونم کرد.
👹 حال آن سگ تا روز قیامت با او خواهد بود.
⭕️ شیخ بهایی بعد از نقل این حکایت گفت: این حکایت، عقیده شیعه مبنی بر تجسم اعمال را تأیید مینماید
📚 خزینه الجواهر، ص 541 / ماه رمضان فصل شکوفایی انسان در پرتو قرآن، آیت الله سیدمحمد ضیاءآبادی، جلد 2 صفحه 19 الی 22
#تلنگر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤍 یاد خمینی کبیر گرامی باد.
#امام_خمینی🌹
https://eitaa.com/kafeshohada1400
#از_کامران_تا_سید_مرتضی🕊
خود را «کامران آوینی» معرفی می کرد. کراوات می زد و به فلسفه غرب علاقمند بود.
ریش پرفسوری و سیبیل نیچه ای می گذاشت و کتاب «انسان موجود تک ساحتی» هربوت مارکوزه را [بی آنکه خوانده باشد] طوری دست می گرفت که دیگران جلد آن را ببینند ...
اما وقتی کامران با #امام_خمینی (رحمه الله علیه) و اندیشه های امام آشنا شد ، از این رو به آن رو شد .
روزها را روزه می گرفت و بدون وضو بر سر کارهایش حضور پیدا نمی کرد .
نامش را گذاشت "سید مرتضے آوینی". او را در حقیقت خیلی ها بعد از شهادتش شناختند
وقتی که رهبر انقلاب به او عنوان #سید_شهدای_اهل_قلم دادند .
نظر #رهبر_انقلاب درباره ی شهید آوینی:
«یکی از مدیران دستگاههای فرهنگی درباره ی یک نفر از همین چهره های معروف فرهنگی خوب که امروز جزو شهدای عالی مقام ماست و من خیلی به او علاقه داشتم و همیشه به دستگاههای مختلف فرهنگی توصیه می کردم که از وجودش استفاده کنید چند عکس به من نشان داد که مربوط به قبل از انقلاب او بود و او را در مناظری که آن زمان برای جوانان خیلی پیش می آمد نشان می داد .
آن آقا به من گفت : بفرما ! این همان کسی است که شما این طور از او تعریف می کنید ! من عکسها را که نگاه کردم گفتم ارادتم به این شخص بیشتر شد ، چون او در این محیط بوده و حالا این گونه شده است ؛ حتماً باید از ایشان استفاده کنید !»
( بیانات در دیدار مسئولان سازمان صدا و سیما- ۸۱/۱۱/۱۵)
#شهید_مرتضی_آوینی🕊🌷
https://eitaa.com/kafeshohada1400