یا جواد الائمه
باز هم حرف کریم آمد وسط..احیا شدم
قطره بودم قطره ای که واصلِ دریا شدم
بی سرو سامانی ام را هیچ کس دیگر ندید
با نگاهی قدکشیدم سرورِ دنیا شدم..
نگرانی ها همه رفت از وجودم یک طرف
خورده بودم بر زمین با لطفِ آقا پا شدم
هیچ می دانی که مدیونِ جوادم از ازل
چونکه با الطافِ او آقاتر از آقا شدم
در هوای نفس گم بودم که با دستِ کرم
آخرش در شامگاهی مضطرب..پیدا شدم
من دلِ خود را سپردم محضرِ ابنُ الرضا
راست کردم قامت و چونِ شاخه ی طوبا شدم
جانِ سلطان را قسم دادم دو دستم را گرفت
با مددهای نهم خورشید با تقوا شدم
مزدِ کارم را عطا کرده خود بابُ المراد
من در اینجا مبتلای حضرت زهرا شدم
محسن راحت حق
#شعر_مدح_ابن_الرضا #شعر_مدح_امام_جواد #شعر_مدح_امام_جواد_الائمه #شعر_مدح_اهل_بیت #کاظمین_المقدسه
@kafesiasi
علی علی جانم
نشسته ام بنویسم برای سلطانم
به لطف شاه نجف، شیعه ام مسلمانم
نشسته ام بنویسم به زیر ایوانم
نشسته ام بنویسم علی علی جانم
چگونه وصف کنم سیدالوصیین را
بگویم از سکنات علی کدامین را
ز عدل او چه بگویم، زبانزد عام است
علی رفیق و حبیب و طبیب ایتام است
هزار جان گرامی فدای آن نام است
اَلا به ذکر علی قلب من چه آرام است
میان جنگ اُحُد یاور نبی بوده
وصی حق پیمبر فقط علی بوده
اُحُد، حنین و خوارج، جمل وَ خیبر هم
وَ هر کجا که جهاد است، بوده حیدر هم
علیست شیر دلاور، علیست صفدر هم
به راست می زند و چپ، به قلب لشکر هم
به جبرئیل امین وحی شد بگو حیدر
عجب دلاوری و ناز شست او، حیدر
علی همان که به وقت نبرد جنگندهست
که ذوالفقار علی تیغ تیز بُرندهست
هر آنکه رو به روی حیدر است، بازندهست
علی همان که رجزهاش، سخت و کوبندهست
ز قدرت ضرباتش چگونه بنْویسم
بگو که از غَزواتش چگونه بنویسم
میان معرکه حیدر چه با غضب می رفت
نقاب می زد و مثل قمر به شب می رفت
وَ هر که رو به رویش بود، عقب عقب می رفت
به ضربه های علی، سر عجب عجب می رفت
اگرچه فاتح پیکار و در تلاطم بود
به روی شانه ی او کیسه ای ز گندم بود
علی برای یتیمان کوفه چون باباست
غذای هرشب او نانِ خشک و یک خرماست
به روی شانه ی او کوله باری از غمهاست
بدون فاطمه، حیدر چه بی کس و تنهاست
خلاصه حیدر کرار بود و غمهایش
خلاصه غربت بسیار بود و غمهایش...
علی میرحیدری
#شعر_عید_غدیر_خم #شعر_عید_ولایت #شعر_مدح_امیرالمومنین #شعر_مدح_اهل_بیت #شعر_مدح_حضرت_ابوتراب
@kafesiasi