eitaa logo
کـَــهْفُــــ ‌الشُــهَـدا🇵🇸🖤
7.3هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
2.1هزار ویدیو
232 فایل
بسم‌ࢪب‌الزهــــــــــږا❤️ بمون‌حالا‌کہ‌دعوت‌شدی‌ شاید‌‌شہدایہ‌رزقی‌برات‌کنارگذاشتن🌱:) براے‌حرفاے‌دلټ👇 https://harfeto.timefriend.net/17334897569797 شرط‌کپی‌یہ‌صلوات‌برا‌ظهورمولاوشادی‌روح‌شہدا براتبادل‌وتبلیغ‌قیمت‌پایین👇 @ya_zahra076
مشاهده در ایتا
دانلود
صل‌اللہ‌علیڪ‌یاٵباعبدللہ💚🌱
کـَــهْفُــــ ‌الشُــهَـدا🇵🇸🖤
🥀🥀 نقل از شیخ حسین انصاریان: شهید علی ذاکری بچه تهران که پدر و مادر او هر دو دکتر بوده اند. این خانواده یک پسر دارند و دو دختر… بنده منزل این شهید رفته ام و حکایت را از نزدیک دیده ام و اول این ماجرا را شیخ حسین انصاریان بالای منبر گفتند و من حساس شدم و این موضوع را دنبال کردم. دو تا خواهر دارد که بد حجاب اند و بد حیا اند و دوست پسر دارند و رفت و آمد دارند و گناهان دیگر … این پسر خوب از آب در آمده و هر چه به خواهران نصیحت می کند ، خواهران گوش نمی کنند. این شهید متوسل می شود که خدایا من را از این اوضاع نجات بده . شب در خواب یک روحانی سید را می بیند که خطاب به این شهید می گوید: علی اقا، پاشو بیا دانشگاه امام حسین که اینجا دانشجو می پذیرد. آن موقع هنوز دانشگاه امام حسین (ع) تهران تاسیس نشده بود. می رود که خوابش را تعبیر کند ، پیش‌نماز مسجد محله او می گوید :دانشگاه امام حسین یعنی همین جبهه های حق علیه باطل، ایشان با هزار خواهش و التماس در جبهه ثبت نام می کند و بالاخره راهی جبهه می شود و شب عملیات در وصیت نامه خود موضوعات قابل توجهی می نویسد: آن قدر وصیت نامه دو صفحه ای این شهید را خوانده ام که آن را حفظ شده ام . این شهید در این وصیت نامه می نویسد : ریاست محترم دبیرستان ، معلم عزیزم ، شما را به عنوان وصی خودم انتخاب می کنم. چراکه می دانم پدر و مادرم وقت خواندن وصیت نامه من را ندارند . شما را انتخاب می کنند چون خواهران من اصلا وصیت نامه نوشتن من را قبول ندارند. از شما تقاضا دارم ، جنازه من را که اوردند پس از تشییع جنازه در بهشت زهرا تهران ، بروید پدر و مادر من را خبر کرده و به خواهران من هم خبر دهید ، این مقدار انسانیت در انها سراغ دارم که برای تشییع جنازه من کارها را رها خواهند کرد و به بهشت زهرا خواهند امد. جنازه من را که به داخل قبر گذاشتید ، تلقین قبر را که خواندید ، کفن از چهره من بردارید و بگویید تا برای یک لحظه پدر و مادر و خواهران من بیایند بالای قبر ، اگر راه من حق باشد و بد حجابی دو خواهر من گناه باشد به قدرت پروردگار باید زنده شوم و چند لحظه ای به دنیا و اهل دنیا و پدر و مادر و دو خواهرم لبخند بزنم تا بفهمند که حق با خمینی است و آنچه خواهران من عمل می کنند ، گناه است و ذلالت است و بد بختی .. رئیس دبیرستان می گوید با خود گفتم چه کار کنم ؟ نکند ایشان شهید شود ؟ اگر جنازه اش را اوردند چه ؟ اگرلبخند نزد ؟ اگر زنده نشد ؟ و… ایشان شهید شدند و جنازه اش را آوردند و به پدر و مادر هم گفتیم و آمدند و با خود در این فکر بودیم که آیا این شهید خواهد خندید ؟ نخواهد خندید؟ چه طور خواهد شد؟ با خود گفتیم : هرچه شد مهم نیست و ما باید اعلام کنیم ، چرا که خود شهید از ماخواسته است. به محض اینکه تلقین رو خواندند و تمام شد و کفن را از چهره شهید کنار زدند و خانواده وی بالای قبر ایستاده و گریه می کردند دیدیم که شهید سرش را بلند کرد و برای لحظاتی چشمانش را باز کرد و به روی پدر و مادر و دو خواهرش لبخند زد.. لبخند این شهید خانواده اش را به آنجا رساند که پدر و مادر وی اکنون از بهترین پزشکان کشور قرار دارند و خواهران وی از بهترین خواهران تهران بوده و برای جذب خواهران تلاش می کنند و… حجاب در زمان ما پشتوانه ای مبارک به نام خون شهدا هم دارد.❤️ 🍃🍃🍃 @kafoshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در مفاتیح‌الجنان آمده است که اگر کسی خواهد که محفوظ ماند از بلاهای نازله در این ماه در هر روز ده مرتبه این دعا را بخواند. 🌱
1_1682039773.mp3
8.96M
💚💔 فقط‌یہ‌قدم‌فاصلہ‌اس.....
صل‌اللہ‌علیڪ‌یاٵباعبدللہ💚🌱
🥀🥀 شهید حسن فاتحی معروف به حسن آمریکایی،(حسن سر طلا) بخاطر موهایش که طلایی بود به حسن سرطلا معروف بود، بیسیم‌چی گردان غواصان لشکر امام‌حسین(ع) اصفهان بود. همرزم← «من و حسن در طول عملیات همیشه در کنار هم بودیم به دلیل حمله های مسلسل وار دشمن وسط آب مانده بودیم، یک لحظه متوجه شدم سیم گوشی کشیده شده برگشتم دیدم حسن به پشت روی آب افتاده برش گرداندم؛ دیدم یک تیر توی پیشانی حسن خورده است ولی هنوز یک کم می توانست صحبت کند. از من خواست کمی از این خون ها را به سرش بمالم. تا آمدم این کار را انجام دهم، یک تیر به قفسه سینه اش خورد و همان لحظه به شهادت رسید. تا آمدم به عقب برش گردانم، خودم هم تیر خوردم و پیکر حسن را آب برد.» پیکر او بعد از ۱۲ سال پیدا شد. استخوان های حسن از ماندن زیاد در آب ، قهوه ای شده بودند ولی چون غواص بود و در لباس مخصوص غواصی که تجزیه شدن جسد در آن به راحتی امکان‌پذیر نیست تمام استخوان هایش داخل همین لباس مانده بود؛ حتی چفیه و پلاک و ساعتش این گونه بود و تعدادی از موهای طلائی‌اش هنوز روی لباسش وجود داشت پیکرش بعد از ۱۲ سال در چهلم پدرش در شب عاشورا به وطن و آغوش مادرش بازگشت . تاریخ تولد: ۲۰ / ۶ / ۱۳۴۸ تاریخ شهادت: ۴ / ۱۰ / ۱۳۶۵ محل تولد: نجف اشرف مزار: اصفهان محل شهادت: نهرخین 🍃🍃🍃 @kafoshohada
کـَــهْفُــــ ‌الشُــهَـدا🇵🇸🖤
نگران اربعین امسالم💔
💔 یه اهلِ دلی می‌گفت: عظمت‌ نوکری دَرِ خونه امام‌ حسین(ع) رو زمانی میفهمی، که شبِ‌ اول‌ قبرِ! وقتی‌ زبونت‌ بَند اومد، یهو می‌بینی یه صدایی میاد و میگه: نترس‌، من‌ هستم :)))❤️ مگه آدم دیگه چی می‌خواد؟