eitaa logo
کـَــهْفُــــ ‌الشُــهَـدا🖤
6.7هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
199 فایل
بسم‌ࢪب‌الزهــــــــــږا❤️ بفرماییدمحفل‌آرامش‌درڪنار‌شهدا بمون‌حالا‌کہ‌دعوت‌شدی‌ شاید‌‌شہدایہ‌رزقی‌برات‌کنارگذاشتن🌱:) براے‌حرفاے‌دلټ👇 https://harfeto.timefriend.net/16817713259308 شرط‌کپی‌یہ‌صلوات‌برا‌ظهورمولاوشادی‌روح‌شہدا براتبادل: @ya_zahra076
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دعایی که آیت‌الله بهجت به رهبرانقلاب توصیه کردند اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج @kafoshohada
داداش ابراهیم جان 💚_
🌸🌸🌸🌸🌸 💗بنده نفس تا بنده شهدا 💗 قسمت5 سر لجبازی هام مدرسه نرفتم و ترک تحصیل کردم یه سالی از درس و مدرسه عقب موندم بعد از اون یه سال پدرم منو تو مدرسه بزرگسالان ثبت نام کرد سن های دانش آموزای کلاس ما زیاد باهم فاصله نداشت تقریبا ۱۷-۲۵بودیم همه جور تیپ تو بچه ها بود روز اول ک رفتم مدرسه دیدم تو کلاسمون یه دختر خیلی محجبه هست پیش خودم گفتم ترلان این دختره جون میده برای اذیت کردن دبیر زیست وارد کلاس شد اسمهارو ک خوند فهمیدم اسمش فاطمه سادات است فامیلیشم حسینی اسم منو ک خوند تا گفت حنانه محکم کوبیدم رو میز گفتم اسم من ترلانه فهمیدید فاطمه سادات از پشت بازومو کشید گفت زشته حنانه خانم چه خبرته دختر معلم عزت و احترام داره برگشتم سمتش و گفتم تو چی میگی دختریه امل فاطمه سادات: سکوت کرد من :!؟ هیچوقت فکرشم نمیکردم این دختر بزرگترین تغییر در زندگیم انجام بده بعد چندروز از بچه ها شنیدم فاطمه سادات ۲۱سالشه متاهله و یه دختر یک ساله داره بخاطر دخترش یکی دوسالی ترک تحصیل کرده سر کلاس بودیم دبیر جبر و احتمالات فاطمه سادات را صدا کرد پای تخته منم از قصد براش زیر پای انداختم ... نزدیک بود سرش بشکنه ک سریع خودشو جمع کرد چقدر اذیتش میکردم طفلک رو اما اون شدیدا صبور بود یه بار تو حیاط مدرسه نشسته بودم که اومد پیشم نشست... 🍁نویسنده:بانو ش🍁 @kafoshohada
🌸🌸🌸🌸🌸 💗بنده نفس تا بنده شهدا💗 قسمت6 فاطمه سادات: حنانه -میشه این اسم به من نگی !!!؟ فاطمه سادات : باشه اما اگه معنیش بفهمی دیگه ازش بدت نمیاد -میشه دست از سرمن برداری ؟؟؟ فاطمه سادات : ترلان محرمه ماه امام حسین(ع) -حسین کیه ؟ فاطمه سادات : میشه بیای با ما بریم جنوب ؟ -فاطمه میشه بامن همکلام نشی من از آدمای هم تیپ و هم قیافه تو اصلا خوشم نمیاد فاطمه:اما من از تو خیلی خوشم میاد دوست دارم باهم دوست باشیم -وای دست از سرم بردار عجب گیری کردما چندماه از مدرسه رفتنمون میگذشت شاید پنجم اسفند بود فاطمه سادات وارد کلاس شد بلند گفت:بچه ها پایگاه ما ۷فروردین میبره جنوب هرکسی خواست تشریف بیاره اسم بنویسه خیلی از بچه ها رفتن اسم نوشتن منم یه اکیپ ۱۵نفره جمع کردم رفتم پایگاه که اسم بنویسیم برای جنوب اما.... 🍁نویسنده: بانو ش🍁 @kafoshohada
شب‌شدکہ‌بخیر‌باشد‌ رزق‌ما،درسحر‌باشد💚:)
صل‌اللہ‌علیڪ‌یاٵباعبدللہ💚🌱
صبحا دست بہ سینہ و باادب اول یہ سلام بہ امام زمانت بده💚:) وبعد سہ بار بگو ؛ صل‌اللّٰہ‌علیک‌یااباعبدللّٰہ❤️
خون خود را بر زمین می‌ریزم تا شاید کسی به هوش بیاید، تا مگر وجدانی بیدار شود! ولی افسوس که منافع مادی و حُبِ حیات همه را به زنجیر کشیده است. شهیدعارف‌، @kafoshohada
یکم از کانال انتقاد کنید خب؟!😅🌸 https://harfeto.timefriend.net/16817713259308
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفتے‌ودلم‌چشم‌بہ‌راهت‌‌هنوز...💔 باباقاسم‌جان_
دم بچہ های مقاومت گرممم🌹 اسرائیل‌ رو نابود کردن !😂 الحمدللہ ... ان‌شاللہ چیزی تا نابودی اسرائیل و نماز خوندنمون تو بیت المقدس نمونده✌️🏻
کانالِ خوبِ تازه تاسیسِ شهدا میشہ عضو شی رفیق💚:)))
کانال‌شهدایی‌مخصوص شهدای سرخه و استان سمنان تشریف‌بیارید🌱
اندکے‌صبر‌،فرج‌نزدیک‌است🍀:)❣ @kafoshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خداروووووشکرررر ولی یہ روزی هم میشہ ک اسم اسرائیل هم ازین کره خاکی پاک میشہ:)))💚
🌸🌸🌸🌸🌸 💗 بنده نفس تا بنده شهدا 💗 قسمت 7 مسئول ثبت نام گفت شمارو ثبت نمیکنم، مسئول ثبت نام یه آقا بود -چراااا جناب اخوی!؟ مسئول ثبت نام: خواهرمن چه خبرته پایگاه گذاشتی سرت آخه ؟؟ -ببین جناب برادر یا مارو ثبت نام میکنی یا این پایگاه را رو سرت خراب میکنم مسئول ثبت نام: یعنی چی خواهرم ، مودب باشید , -ببین جناب برادر خود دانی باید مارو ثبت نام کنی جناب مسئول : ای بابا عجب گیری کردیم شوهر فاطمه وارد پایگاه شد گفت : آقای کتابی ثبت نامشون کنید همشون رو بامسئولیت من ثبت نام کن بعد رو به من گفت : خانم معروفی ۷فروردین ساعت ۵صبح پیش امامزاده صالح باشید با لحن مسخره ای گفتم: ۵صبح مگه چ خبره میخایم بریم کله پاچه ای اصلا امامزاده صالح کدوم دره ایه هههه؟ اون آقای مسئول ثبت نام ک فهمیدم فامیلش کتابیه با عصبانیت پاشد گفت : خانم محترم بفهم چی میگین ... الله اکبررررر سید محسن(شوهرفاطمه): علی جان آرام برادرمن خانم معروفی آدرس را خانم حسینی بهتون میدن ۷فروردین منتظرتون هستیم یاعلی -ههه ههه یاعلی !!! اونروز تو پایگاه کسانی و جایی را مسخره کردم که یکسال بعد مامن آرامشم بودن 🍁نویسنده : بانو ش🍁 @kafoshohada
🌸🌸🌸🌸🌸 💗 بنده نفس تا بنده شهدا 💗 قسمت8 تا ۷فرودین ۸۷ بازم من رفتم عشق حال دبی البته این بار کیشم رفتم بالاخره ۶ فروردین شد سال 87 آغاز اتفاقات عجیب غریب تو زندگیم شد سوار اتوبوس شدیم ما ۱۵نفر قر و قاطی هم بدون توجه و رعایت محرم و نامحرم پیش هم نشستیم ... اتوبوس برای بسیج محلات بود ولی اکثر مسافران بچه مذهبی بودن نزدیکای لرستان یکی از پسرا بلند شدن آب بخوره منم پشتش بلند شدم آب یخو ریختم توپیراهنش بنده خدا یخ زد یه جای دیگه یکی از دخترای محجبه بلندشد از باکسای بالای سر سرنشین ها چیزی برداره و برای مامانش چای بریزه من براش زیرپای انداختم طفلک چای ریخت رو دستش ... پدرش بلندشد بیاد سمتم اما دختره نذاشت یه جا که وقت نماز بود همه بیدار شدن نماز بخونن شروع کردم به مسخره کردنشون ..... ههه برای کسی که نیست وجود خارجی نداره خم و راست میشید ... بدبختا دربرابر تیکه های من جیکشونم درنمیاد تا بالاخره رسیدیم اهواز مارو بردن ..... 🍁نویسنده: بانو ش 🍁 @kafoshohada
خیر داستان دختری ک متحول شده و به دامن شهدا برگشته 💔 قشنگه امیدوارم تا آخر بخونید 🙃