eitaa logo
کـَــهْفُــــ ‌الشُــهَـدا🖤
7.1هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
2هزار ویدیو
200 فایل
بسم‌ࢪب‌الزهــــــــــږا❤️ بمون‌حالا‌کہ‌دعوت‌شدی‌ شاید‌‌شہدایہ‌رزقی‌برات‌کنارگذاشتن🌱:) براے‌حرفاے‌دلټ👇 https://harfeto.timefriend.net/16817713259308 شرط‌کپی‌یہ‌صلوات‌برا‌ظهورمولاوشادی‌روح‌شہدا براتبادل‌وتبلیغ‌قیمت‌پایین👇 @ya_zahra076
مشاهده در ایتا
دانلود
یک_شبه_جمعه_من.mp3
7.56M
مداحی شهید حسین معز غلامی 💔❤️‍🔥 🥀 چہ‌اخلاصی‌توصدای‌شهدا‌بوده‌واقعا🥲 @kafoshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صل‌اللہ‌علیڪ‌یاٵباعبدللہ💚🌱
🍃🌱 خودتان را برای ظهور امام زمان (روحی لک الفدا) و جنگ با کفار ؛ بخصوص اسرائیل آماده کنید که آن روز بسیار نزدیک است.💚 فرازی از وصیتنامه شهیدبی‌سر 🍃🍃🍃 @kafoshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دارم فکر میکنم آدمایی مث داداش عباس اگ هم شهید نشده بودن دائما دنبال کمک ب دیگران و دستگیری بودن🥲
از خود گذشتن دقیقا همینہ ک مصداق واقعی اخلاصہ ک همه شهدا داشتن💔:))
قطعا در زمان ظهور هم امام زمان عج رو همچین آدمایی حساب ویژه باز میکنہ 🌱:)
بقول آسید مرتضے آوینے : "شهدا اصحاب آخر الزمانے سید الشهدا (ع) هستند و پیام‌آنها عشق و اطاعت است و وفاداری" 🍃۰ @kafoshohada
واقعا ما کجای کاریم ؟! 💔🚶‍♀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میشہ برا یکی از اعضا دعا کنید 🌱💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صل‌اللہ‌علیڪ‌یاٵباعبدللہ💚🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سہ تا صلوات میفرسی رفیق 💚
اللهم احفظ قائدنا الخامنہ اے💚🤲🏼 🍃
🌱.۰🌱 هروقت میرفت گلزار شهدا قبور شهدا رو میشست و میگفت؛ من مزار شهدا رو میشورم و امید اینکہ اونها هم غبار از دلم بشورند 💚:)) @kafoshohada
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 مسافر جاده می‌شوم و می‌روم به ورامین؛ خانه‌ی مادربزرگ. مهربان است و معنوی؛ مثل همه مادربزرگ‌ها. از هیاهوی دنیا که خسته می‌شوی، می‌توانی پناه ببری به کنج خانه‌اش. هرسال نزدیک عید که می‌شد، خودم را می‌رساندم به خانه‌اش که دست‌تنها نماند برای خانه‌تکانی. امسال هم گردگیری خانه‌اش روزی‌ام می‌شود! پنج‌شنبه‌ی قبل از عید است. مادربزرگ مرا که توی قابِ در می‌بیند، از احوال فاطمه می‌پرسد:«چرا دخترعموت رو نیاوردی؟» می‌زنم به در شوخی:«تنهایی خونه رو بهتر تمیز می‌کنم!» لابد مادربزرگ فکر می‌کرده حالا که دوتا شده‌ایم، گذارم به خانه‌اش نمی‌افتد. خوشحال شده بود از دیدنم. جلدی زنگ زد که امین، پسردایی‌ام بیاید به کمک. تمام وقت را خندیدیم و کار کردیم. گردهای خانه رفته‌رفته پاک می‌شدند و من فکر می‌کردم، می‌شود خدای محول‌الاحوال، سال نو که می‌رسد، گردهای دل مرا هم پاک کند؟... ۴۶ 📔 @kafoshohada