eitaa logo
سعیده کرمانی
552 دنبال‌کننده
113 عکس
58 ویدیو
7 فایل
آرشیو اشعار و نوشته های من دل من راهی امام رضا ست کفتر چاهی امام رضا ست 🕊 @kaftarchahiemamreza 🕊 درصورت باز نشدن صوت‌ها کانال دیگری با همین آدرس در پیام‌رسان تلگرام دایر است مسیر ارتباط با من 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 @saeedekermani
مشاهده در ایتا
دانلود
یه چیزایی زنونه اس که کاش هیچ کی نمی‌شنفت یه حرفا هس تو روضه که اصلا نمی‌شه گفت می‌گن شیش ماهه اما یه عمره واسه مادر مگه فکر و خیال عزیزش می‌ره از سر اگه باز خاطراتش بشه جاری تو خونه برای درد دل هاش با مردش هم زبونه حالا فک کن که بچه اش رونیزه اس پیش چشمش لب خشکو می‌بینه چقدر تر می‌شه چشمش حالا فک کن با گریه پای نیزه  که می‌ره با ضرب تازیونه باید آروم بگیره تصور کن که از دور به نی دوخته نگاشو با مردش که رو نیزه اس می‌گه درد دلاشو می‌گه می‌بینی نیزه گلوی بچمو دوخت بمیرم چی شدی تو کجا موی سرت سوخت رو نیزه هر دوتاتون هوامو دارین اما نذاشتن که جلوتر بیام این نیزه دارا بااین وضعی که دارین نخواستم کم بذارم می‌خواستم زخماتونو خودم مرهم بذارم می‌خواستم رد خونو بشورم از گلوتون بدون زخم صورت بشینم روبروتون می‌خواستم بچه مونو بگیری باز روی دست می‌خواستم پیرهنت رو بدوزم هرجوری هست حلالم کن عزیزم اسیر بنده دستم ببخشید برنیومد کاری از دست بسته‌م ⁦🕊️⁩@kaftarchahiemamreza⁦🕊️⁩
وقتی سر تو امیر نیزاران شد بازار به بازار به ما احسان شد هربار که سنگ بود در دامنشان پیشانی ما مثل تو گلباران شد 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
هر موج اسیر تور دنیا بودند هر تور پی دیدن رویا بودند یک عمر میان علقمه ماهی ها لب تشنه ی دست های دریا بودند 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
وقت الله اکبر میدان اذن رزم علی اکبر بود موقع رفتنش قدم به قدم اشهد او محمدی تر بود جلوه ی بدر صورتش در خُود احدی در لباس رزمش داشت خیبری بود ضرب شمشیرش ترس در قلب دشمنان می کاشت اشهد انَ مرتضی شده بود با همان هیبت همان شیری ابن ملجم زیاد بود آنجا که به فرقش نشست شمشیری مرکبش مثل بیت الاحزان شد بر لب آورد ذکر یا زهرا نیزه ای بانی رکوعش شد پهلواش را درید در صحرا زخم پهلو و زخم سر یعنی که به اجداد می رود اولاد وقت سجده رسیده بود دگر از روی اسب بر زمین افتاد آه وقت سلام آخر بود ای پدرجان علیک منِ سلام احتضار حسین بود انگار به لب آمد دوباره جان خیام تا کنار تن پسر برسد لشکری دید افت و خیزش را هر طرف را که دید پیدا کرد تکه ای از تن عزیزش را صورتش را گذاشت بر روی صورت غرق خون فرزندش دم به دم جان سپرد و در آورد لخته خون از دهان دلبندش آه کار حسین دیگر نیست که علی را به خیمه هاببرد مگر اینکه کمک کنند همه پیکرش را مگر عبا ببرد 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
🍃هر طرفی که بنگرم باز تو در مقابلی 🍃 چقدر بغض به روی دلم هوار کنم ؟ چقدر اشک به پلک ترم سوار کنم ؟ کدام کفش به تو می رساندم آخر منی که خسته ام از من کجا فرار کنم؟ خیال خانه پر از سایه ات شده است تورا به دست توری پرده چرا مهار کنم؟ خزان رسیده و گلدان هنوز بی خبر است به گوش گل چه قدَر صحبت از بهار کنم ؟ خزان رسیده و یک بقچه شال هست ولی اگر که شال نبافم بگو چه کار کنم ؟ اگر که شال نبافم کلاف هایم را کجا به مصر نگاه تو رهسپار کنم ؟ برای اینکه به نرخ لبت شبی برسم چقدر پشت لبم بوسه احتکار کنم ؟ 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
4_5938109358385661289.mp3
1.14M
🍃صاحب مکتب است او🍃 مدینه غرق حیرته زمین پر از شقایقه از آسمون ندا میاد طلوع صبح صادقه تویی ماهِ شبها تویی نور دنیا بخند و تصدق علینا قدم می‌ذاری رو زمین تا دلو مبتلا کنی می‌رسی تا میکده رو غرق برو بیا کنی نگاه ِتو جانا بهشته برا ما بخند و تصدق علینا تو هم خلیل اللهی و عالمو حیرون می‌کنی آتیشو واسه شیعه هات مثل گلستون می‌کنی ای امّیدِ فردا مسیحای دلها بخند و تصدق علینا .ع 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
4_5938466149908874573.mp3
1.58M
🍃پیغمبر مهربانیست🍃 ای نوبهار باور انسان ای ترجمان واژه ی رحمان ای منبع لبخند و آرامش ای مبدا ایمان ستاره گرد عباته آسمونا فرش راته همه ی گلهای دنیا یادگار قدماته حضرت طاها قبله ی دلها یا اباالزهرا.س یا محمد.ص جاان چه شیرینه شکرخندت دل مسلمونه با پیوندت تو زمین و آسمون هرگز نیست همانندت باتو شادیا می‌بارن عشقو تو دلا می‌کارن دل‌سپرده های عشقت بخدا غمی ندارن حضرت طاها قبله ی دلها یا اباالزهرا.س یا محمد.ص هم فرشته شده مهمونت هم ستاره شده مدیونت ای تموم هستی عالم من به قربونت تو که ناجی زمینی اومدی تو دل بشینی اومدی از توی دنیا بساط ظلمو بچینی حضرت طاها قبله ی دلها یا اباالزهرا.س یا محمد.ص .ص 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃هوالعشق🍃 یک بار هم بیا و دو دست مرا بگیر یا به دروغ هم شده از من نباش سیر طاق است طاقتم  نرو اینقدر راه دور چشمم به راه خشک شده، برنگرد دیر بر شوره‌زار می‌چکد این اشک‌ها و نیست فرقی میان دامنم و پهنه‌ی کویر قد می‌کشم مگر که نگاهم کنی ولی... کفرم برآمده است که ای ماه سر به زیر... ابریشم محاسن تو حسرتی ست دور بر قلب غم‌گرفته‌ی این بوسه‌ی حریر هرشب نسیم سارق عطر تن تو را کت‌بسته ، می‌کنم به دل شامه‌ام اسیر دور از جوانی تو شده موی من سپید فصل بهار آمده این برف ناگزیر بی چشم‌های روشن تو ای شراب محض از من چه مانده غیر زنی آبغوره‌گیر؟ 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
🍂بیا و خستگی ام را دو استکان بتکان مباد بشکنی از خط جور طوفان ها بلند شو‌ سبلان زادگاه باران ها اگر نباشی و در گوش دشت پر نشود طنین نی زدنت در میان چوپان ها به غیر اشک چه رودی پناه خواهد داد عروس های مغان را ز حجله ی خان ها ... سپرده ام که خدایم مراقبت باشد تو زخم خورده ای از چشم شور انسان ها به خون آذری ات می‌دهم قسم که دمی نفس بکش که بهاری شود زمستان ها هوای جاری ِدر سینه ی اتاق تویی که فرق می کند این خانه با خیابان ها هنوز روح تو در ساقه ی گیاهان هست هنوز گرم حلولی میان گلدان ها 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
🍃به نام نور🍃 💚نذر مادر عالم۲💚 خبری تلخ می‌وزد در شهر شعله بر جان باغ می‌افتد رد انگشت های تاریکی بر گلوی چراغ می‌افتد پشتِ در در پناه یک دیوار پیش پرخاش پشته های فشار چشم‌زخم سیاه یک مسمار در دل ِاتفاق می‌افتد شیشه‌ای می‌شود بلاگردان چشمه‌ای می‌شود پر از باران روضه سخت است پیش فرزندان مادری در اتاق می‌افتد می‌شود خانه خانه محنت مادری در نهایت غربت باز پا می‌شود به هر زحمت باز پای اجاق می افتد لال باشد زبان من اما مثل رسم قدیمی ِدنیا بین عاشق ترینِ آدم ها رد پای فراق می‌افتد روسیاهی به شهر می‌ماند طعنه هایش به زهر می‌ماند شعله  بر قلب دهر می‌ماند روی دل رد داغ می‌افتد 🕊 @kaftarchahiemamreza 🕊
🍃به نام نور🍃 💚نذر مادر عالم۳💚 عطری که از خاک مزارت پخش می‌شه  یادم‌ می‌یاره نو بهار دست هاتو  یادم می‌یاره حس خوب بودنت رو  یادم می‌یاره دونه دونه خاطراتو لالاییات هم رنگ آغوش خدا بود  سوز صدات سنگای سختو نرم می‌کرد  تو خاطرم مونده تنور خونه ی ما  قلب یتیمای یه شهرو گرم می‌کرد با اعتبار گردن آویزت یه وقتا  زنجیر دستای اسیرا باز می‌شد  دست دعا بالا  می‌بردی و گره از  کار گرفتار و فقیرا باز می‌شد اون که بهش پیراهنت رو هدیه دادی  هیچ وَخ دیگه پیراهن فقرو نپوشید  بعد یه عمری جستجو مرد یهودی نور کلیم الله و توی چادرت دید هر شب دعا کردی برا همسایه هامون  تو موج بارون قنوتای شبونه  اینکه یه در باید به مسجد باز می‌موند یعنی خدا هم خواست همسایه ات بمونه از برکت دستای تو خوش بخت می‌شد هر نو عروسی که براش چادر می‌دوختی  مزدت چی بود که بخت روزامونو شب کرد  از ضرب دستای کی توی تب می‌سوختی تنگه دلم قدر چهل سال واسه دستات  بغضم‌ شکسته اومدم پهلوت مادر  روی مزارت سر می‌ذارم اما این سر  سامون نداره جز روی زانوت مادر می‌گن بگو حرفاتو آخه بار غم ها  با درد دل می‌شه سبک تر راست می‌گن  سر بسته می‌گم دنیا با من سخت تا کرد  می‌گن به مادر می‌ره دختر راست می‌گن 🕊 @kaftarchahiemamreza 🕊