#میرزا_کوچک_خان
#مقاومت
بوی دریا بوی جنگل بوی تو بوی قیام
قبل و بعد نام تو آغشته با هر احترام
مثل سروی که سرش هرگز به طوفان خم نشد
ایستادی گرچه تنها در هیاهو، ازدحام
نهضت جنگل نگاهت را به چشم باد داد
برگ ها دارند سوی تو به هر شاخه سلام
میرزای کوچک چون کوه مانا تا ابد
میرزای همچو شمشیری برون از یک نیام
رنگ استقلال دارد سرخی خون سرت
شوق آزادی شعار عشق داری در کلام
دفتر تاریخ ایران بوی گیلان می دهد
بوی دریا بوی جنگل بوی تو بوی قیام
#علی_الواریان
@kaghazebikhat
23.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 تصاویر لحظات منتهی به شهادت علمدار
⏳ ۱۱ دی ۷۵ سالروز عروج ملکوتی جانباز شهید سید مجتبی علمدار که درعمليات کربلاي ۵ شیمیایی شده بود
بشکند قلمی که از شهدا ننویسد
#شهید
#سید_مجتبی_علمدار
#خاکریز_دوم
خدا پناه دل و دیده های بیدار است
خدا دلیل بزرگی و عشق و ایثار است
چه می چشد ز سبوها شهید می دانی؟
چه دیده که به تب عاشقی گرفتار است؟
شبیه خاک ترک خورده که عطش دارد
شهید تشنه ی آب حیات و دیدار است
کسی ز قافله جا مانده و پریشان است
کسی که شهره شده مجتبی علمدار است
لباس و رخت شهادت به پیکرش آمد
کسی که بر تن او یادگار پیکار است
نفس نفس زدن او به مادرش رفته
به مادری که زمین خوردنش در انظار است
به روی خاک شلمچه نوشته این روضه
هنوز سرخی خونش به روی دیوار است
#علی_الواریان
@kaghazebikhat
#مناجات_با_خدا
#مناجات
#غزل
#دفتر_سوم
دو وجب جا و کمی خاک و کمی زمزم هست
روی هر خشتِ لحد مُهر گِلی محکم هست
پنبه و چشم و دهان و کفنی با جوشن
قبرها دیده ام آخر که پر از آدم هست
ترس آن روز به جان من مسکین افتاد
روی مژگان گذر اشک و دعا کم کم هست
من خطا کردم و تو لطف و عطا این شد که
از خجالت همه جا حال دلم در هم هست
هرچه کردم نرسیدم زمین گیر شدم
بین پرونده ی خود جور و جفا دیدم هست
در شب اول قبرم چه کنم پاسخ را
چه کنم چاره چه جویم که دلم پر غم هست
سر من رو به حرم چشم به گنبد دارم
دیده ام زیر لحد خیره به یک پرچم هست
همه رفتند کسی دور و برم نیست حسین
اشک دارایی یک سینه ی پر ماتم هست
قسمت می دهم و راه دگر نیست که نیست
ای که روی لب تو عطر لب خاتم هست
آخر کار شده خوب خودت می دانی
به شهادت نرسم آخرتم مبهم هست
#علی_الواریان
@kaghazebikhat
#امام_هادی علیه السلام
#غزل
اگر اشکی ز ابر چشم های روزگار آید
هزاران آه از سوزش به نخلستان به بار آید
به لطف مردمان بی وفا و جهل بی پایان
امام دیگری باید میان کارزار آید
کسی که در رثایش آیه آیه نور جاری شد
کسی که شأن او در آیه های انفطار آید
کسی که بهر پا بوسی او هر صبح جبراییل
به تابستان و پاییز و زمستان و بهار اید
اگر باران شدی دیدی تمام روضه را مکشوف
ز چشم غصه دارت اشک های سوگوار آید
شبیه سامرا باید دو زانو در بغل گیرد
کسی که بر تسلای امام انتظار آید
بسوز ای سینه خاکستر شو امشب آب شو ای دل
دلی که داغدار او نباشد به چه کار اید
جگر صد پاره شد زهر هلایل کار خود را کرد
برای بردنش زهرا پریشان بی قرار آید
الا یا ایها الهادی الا یا ایها المظلوم
برایت گریه کردم اشک هایم بی شمار آید
#علی_الواریان
@kaghazebikhat
#امام_علی علیه السلام
#قصیده
زمین به عطر قدم های او معطر شد
خدا به چهره ی ماه علی مصور شد
برای آنکه به حق سوی جنتش بروند
علی رسید و ترازوی روز محشر شد
سه روز سنگ علی را به سینه زد کعبه
سه روز معتکف روی ماه دلبر شد
سه روز گرد علی گشت و گشت تا کعبه
گشود سینه ی خود را و صاحب در شد
رسید و در همه جا خنده ی خدا پیچید
رسید و راحت جان و دل پیمبر شد
تمام جنت اعلی و عرش را آن روز
سند زدند و همه وقف نام حیدر شد
نبود راه تماشای وجهت الله و
علی رسید و تماشای هو میسر شد
کسی که از سر اخلاص تیغ برگیرد
و در مصاف علی هر که هست بی سر شد
قد افلح العلی از آیه ها به جوش آمد
علی وصی نبی و امیر کوثر شد
کسی که از قبل نام او دل ابلیس
به درد آمده و تا همیشه مضطر شد
تمام شک بشر بر خدا به لطف علی
یقین شد و به نفس های عشق باور شد
کسی که خطبه ی بی نقطه اش معما شد
کسی که هر سخنش نطق هر چه منبر شد
کسی که نقطه با هست و تا ابد اول
کسی که در شب معراج ذکر داور شد
علی به عشق و عدالت به خمس و حج و زکات
به آیه آیه قرآن به نور مظهر شد
خوشا به قسمت حق که همیشه با علی است
خوشا به حال کسی که غلام قنبر شد
نوشته اند یدالله فوق ایدیهم
نجف برای دل ما بهشت دیگر شد
نداشت ارزش دیدن جهان قبل از او
جهان به لطف علی یک مکان بهتر شد
#علی_الواریان
@kaghazebikhat
#حضرت_زینب سلام الله علیها
#مثنوی
تا چشم خود را باز کردم اشک بودم
تا زندگی آغاز کردم اشک بودم
قبل از تولد حرف دلتنگی ما بود
قبل از تولد حرف من قالو بلی بود
خود را به مهر تو حسین آکنده کردم
قنداقه ام را تا گرفتی خنده کردم
چشمم به چشمان تو وا شد روز اول
کارم دعا کارم دعا شد روز اول
ای همنشین خواهر دردانه ی خود
کردی مرا مثل همه پروانه ی خود
در هر کجا رفتم در هر زمان یاد تو بودم
دیدی سراپا بغض و فریاد تو بودم
تو سایه ی روی سرم بودی همیشه
ای عشق، تو بال و پرم بودی همیشه
مادر که رفت از خانه با تو خو گرفتم
دریای من بر شانه ات پهلو گرفتم
وقتی که بابا رفت دنیایم تو بودی
وقتی که بابا رفت بابایم تو بودی
ای درد من درد تو و درد تو دردم
بی تو خزانم بی تو یک پاییز زردم
ای آشنای عطر تو جان و تن من
ای بودن تو خود دلیل بودن من
بعد از حسن زانوی غم بر سینه بردی
تو خون دل از غربت و از کینه خوردی
تو شرط من در خطبه و در عقد بودی
با گوشه ی چشمی دل از دستم ربودی
وقت سفر ها در کنارت می نشستم
در دست پر مهر تو بوده هر دو دستم
هر جا که رفتی نام زینب با تو بوده
زینب فقط از تو فقط از تو سروده
فصل زمستان آمد و باغم خزان شد
ترسیدم از هرچه، سرم آمد، همان شد
تو روضه خواندی از تن صد پاره گفتی
تو از اسیری من آواره گفتی
از دست خواهر عاقبت دامن گرفتی
جای کفن یک پیرهن از من گرفتی
با قامت خم زخم پهلو تشنه رفتی
دیدم تو را بی جان به زیر دشنه رفتی
دیدم لبانت یک حصیر ترد گشته
دیدم تنت را زیر سم ها خرد گشته
دیدم سر از عشق من بی دل بریدند
من را میان خیل نا محرم کشیدند
دیدم سرت بر نیزه ها خون گریه می کرد
دیدم که لیلی بهر مجنون گریه می کرد
دیدم نگاهت بر یتیمان حرم بود
غم داشتی که کودکی از خیمه کم بود
من ضجه های مادرم را می شنیدم
همپای شمر و حرمله من می دویدم
یک گوشه ی لطف تو را حاتم ندارد
دیدم که دستانت دگر خاتم ندارد
من را به کعب نی ز جسم تو جدا کرد
من را قیام تو سفیر کربلا کرد
تو روی نی من پشت سر با تازیانه
با دست های خسته از رزم شبانه
با چادری که رنج آتش را کشیده
با کودکی که زیر بار غم خمیده
با سنگ ها یی که سرم را شانه کردند
با طعنه های که به قلبم خانه کردند
آن زینی که رنگ نا محرم ندیده
دیدی که دشمن بین بازارش کشیده
پشت در ساعات با تو گریه کردم
من از زنان و رقص آن ها شکوه کردم
بزم شراب و زینب و لبهای قاری
یاد تو و یک خیزران یک زخم کاری
یادت می آید نیمه ی شب سر رسیدی
با چشم هایت ناز یک دختر کشیدی
یک سال و نیم از رنج شب ها درد دارم
می سوزم و یک ناله ی شبگرد دارم
یک سال و نیم از باغ بی آلاله گفتم
از اصغر و از اکبرت با ناله گفتم
یک سال و نیم از روضه ها یت بی قرارم
یک سال و نیم از خاطراتت گریه دارم
پیراهنت را روی چشمانم کشیدم
چشمان من کم سو شد و یوسف ندیدم
یک سال و نیم از مرگ من حالا گذشته
آب از سرم بعد از غم صحرا گذشته
حالا بیا و خواهرت را زیر رو رو کن
مثل خودم یک بوسه بر زیر گلو کن
مثل تو زیر آفتابم بی قرارم
غیر تو از تو خواهشی دیگر ندارم
دلتنگم و دنیا بدون تو سراب است
می سوزم و حال دلم حالا خراب است
#علی_الواریان
@kaghazebikhat
#امام_زمان علیه السلام
#غزل
حسرتت را می خورد باغ شقایق بیشتر
بیشتر از هر که و هر چه دقایق بیشتر
پای من را می کشانی کنج ایوان طلا
روزی تو می رسد بر هر که لایق بیشتر
در سحرها نرگسی ها را نوازش می کنی
مهربانی با همه با قلب عاشق بیشتر
با تمام نوکران هم سفره ای آقای من
با قدیمی ها و با یاران سابق بیشتر
جمعه ها عطر نجف دارد هوای جمکران
عطر نرگس می رسد بر هر که شایق بیشتر
آن زمانی که به موج معصیت افتاده ایم
می رسد از سوی تو یک چند قایق بیشتر
چشم ما هم مثل یعقوب از فراغت کور شد
ای که بر اشک حسین داری علایق بیشتر
#علی_الواریان
@kaghazebikhat
#حضرت_عباس علیه السلام
رود از چشم ترت آب تمنا می کرد
و سما سجده به دستان تو سقا میکرد
اب بیتاب به هر سو گذرش می افتاد
هر زمانی که دلت مقصد دریا می کرد
مرتضی هیبت عباسی زیبایت را
توشه روز غم زینب کبری می کرد
و حسن از پی لا یوم کیومک هر بار
قد رعنای تو را خیره تماشا می کرد
بهر ارامش اطفال حرم ثارالله
خیمه ات را جلو اهل حرم پا می کرد
دل شب عمه برای دو رکعت نافله اش
قبله اش را ز بلندای تو پیدا می کرد
شب تار همه ی خلق جهان را اقا
رخ چون ماه شما بود که زیبا می کرد
عشق هر اینه اسرار دلش را بی شک
بر در گوش شما بود که نجوا می کرد
سینه ی خسته اغوش زمین را هر بار
قدم حیدریت بود که شیدا می کرد
وسط معرکه گر پا بنهادی بی دست
چشم زیبای شما بود که غوغا می کرد
دو سه خط روضه برایت بنویسم اقا
از همان روز که شه گریه به سقا می کرد
از همان روز که قد پسر زهرا را
مشک و تیر و علم و دست شما تا می کرد
همه دیدند که صیاد همه ی تیرش را
با چه زوری بغل تیر دگر جا می کرد
یا همان خون که از چشم و سرت می امد
گره از کار حرامی چقدر وا می کرد
وحسین پاره ای از دست و تنت را اینجا
قطعه های دگرش میسره پیدا می کرد
از بلندی که به اغوش زمین افتادی
تیر ها کار همان دست شما را می کرد
گفته بودی که بخوانیم چنین روضه ولی
عمر ما داشت زغم فیصله پیدا می کرد
علی_الواریان
۱۳۹۴/۳/۲۰
@kaghazebikhat
#حضرت_رباب علیها ساام
#دوبیتی
هنوزم خیره به یک ظرف آبه
دلش می سوزه و فکر ثوابه
کنار هر چی گهواره که رفتم
صدای لای لایی ربابه
به لبهای گلش بارون نیومد
واسه درد دلش درمون نیومد
هزارتا قل هوالله خونده اما
عمو از توی نخلستون نیومد
شنیدم با دلی شرمنده می گفت
به اون کوچکترین رزمنده می گفت
دل مادر نداره تاب دوری
با اون غنچه که می کرد خنده می گفت
چشای نیمه بازت رو بگردم
روی نیزه نمازت رو بگردم
عزیزم مادرم دردت به جونم
گلم راز و نیاز رو برگردم
می گفت دارم میان روت و ببینم
چشای ناز کم سوت و ببینم
تمومه کار ما با دار دنیا
میام تا طاق ابروت و ببینم
تموم راه رو نیزه نشستی
دلم رو بر دل اون نیزه بستی
سرت شد سایه ی روی سر من
تو هم مثل عمو جون مرد هستی
#علی_الواریان
@kaghazebikhat
#امام_کاظم علیه السلام
#غزل
او هلهله من آه را سر می کشیدم
یک آه مثل آه مادر می کشیدم
سندی شاهک خنده هایش بیشتر شد
وقتی که بر خاک زمین پر می کشیدم
با لطف زنجیری که بر بال و پرم بود
زخمی به روی زخم دیگر می کشیدم
آن آسمان ابریم که کنج زندان
روی دلم داغ کبوتر می کشیدم
من باغبان لاله های بی قرارم
یک کربلا با دیده ی تر می کشیدم
با پنجه های بی رمق بر خاک زندان
یک نیزه و یک ماه و یک سر می کشیدم
مثل دلم که آتشی بر روی لب داشت
یک شعله بر گیسو و معجر می کشیدم
#علی_الواریان
@kaghazebikhat
#امام_کاظم علیه السلام
#غزل
تو فی قعرالسجون از ربنا آکنده ای مولا
در آیین خداوندی تو تنها بنده ای مولا
به آهنگ دعایت تیرهایت را رها کردی
شبیه مجتبی تنهاترین رزمنده ای مولا
تبسم کردی و طوفان خشمت از نفس افتاد
تو کاظم هستی و بر کظم خود زیبنده ای مولا
به دستان غل و زنجیرِ پاهای شما سوگند
که از عطر خدا روح دعا آکنده ای مولا
امام مهربان دست های مستمندی تو
تو مُهر مِهر زهرا روی هر پرونده ای مولا
زمستان رنج سرما را به شاخ و برگ تو انداخت
دمی که دید آرام و بهار خنده ای مولا
تنت را مرگ دلتنگی به روی شانه برد و گفت
که از قم تا خراسان تا ابد شرمنده ای مولا
#علی_الواریان
@kaghazebikhat
#پیامبر_اکرم صلی الله علیه و آله وسلم
#مبعث
#غزل
گمانم جبرییل از عمق جانش آرزو کرده
و دست عشق را در خلوت دردانه رو کرده
خدا پیغامی از جنس نبوت بر یتیمی داد
خدایی که جهان را با محمد زیر و رو کرده
نگاری که الفبای محبت را معلم بود
به یک اقرا لبی وا کرد و با حق گفتگو کرده
نمی دانم چه شد آن شب که احمد تا ز کوه آمد
تمام شب علی را نزد خود آورد و بو کرده
از آن شب پنج نوبت مستی ام از عشق کامل شد
از آن شب که نبی نام علی را در سبو کرده
خدا فرمود و احمد گفت محبوب خدا باشد
علی را هر کسی بعد از محمد آبرو کرده
((و کونوا بردا)) آن روز یعنی که نمی سوزد
کسی که با علی وقت نماز خود وضو کرده
#علی_الواریان
@kaghazebikhat