eitaa logo
کهف الحسن علیه السلام
2.4هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
9.1هزار ویدیو
28 فایل
قرارگاه حسن ابن علی علیهما السلام: گردان های شهید عماد مغنیه حبیب بن مظاهر حضرت ام البنین بنات الحسن ابناء الحسن https://eitaa.com/joinchat/2410217474C499b7769cd
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 ⚠️ از خیابان شهدا؛ آرام آرام در حال گذر بودم! 🌷🍃اولین ڪوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه ڪردی... جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم... 🌷🍃دومین ڪوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این ڪوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه ڪردی؟ جوابی نداشتم و از از ڪوچه گذشتم... 🌷🍃به سومین ڪوچه رسیدم! شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محڪم مرا خواند! گفت: و در ڪجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی ڪه گوشه اش نمناڪ شد! سر به گریبان؛ گذشتم... 🌷🍃به چهارمین ڪوچه! شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عڪس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن ڪردن مردم! ڪردی؟! برای خودت چه ڪردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان ڪه دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... 🌷🍃به پنجمین ڪوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نڪردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... 🌷🍃ششمین ڪوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی ... ڪم آوردم... گذشتم... 🌷🍃هفتمین ڪوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز ڪنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود ڪه در خطر لغزش و تهدیدشان میڪرد! را دیدم... از ڪم ڪاری ام شرمنده شدم و گذشتم... 🌷🍃هشتمین ڪوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوڪی هم ڪنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میڪردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوڪی می سپرد! برای ارسال نزد ... 🌷🍃پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میڪردند،برایشان... ⚠️اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود... دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم ڪه با چه ڪردم! تمام شد... 💢از ڪوچه پس ڪوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت...🚫 🆔 @kahfolhassan
♻️ ✍ یه گل کاکتوس قشنگ تو خونه ام داشتم،اوایل بهش میرسیدم،قشنگ بود و جون دار،کم کم فهمیدم با همه بوته هام فرق داره،خیلی قوی بود،صبور بود،اگه چند روز بهش نور و آب نمیدادم هیچ تغییری نمیکرد، منم واسه همین خیلی حواسم بهش نبود به خیال اینکه خیلی قویه و چیزیش نمیشه، هر گلی که خراب میشد میگفتم کاکتوسه چقدر خوبه هیچیش نمیشه اما بازم بهش رسیدگی نمیکردم... تا اینکه یه روز که رفتم سراغش دیدم خیلی وقته که خشک شده،ریشه اش از بین رفته بود و فقط ساقه هاش ظاهراشو حفظ کرده بود،قوی ترین گل ام و از دست دادم چون فکر کردم قویه و مقاوم... مواظب قوی ترین های زندگی امون باشیم ما از بین رفتنشونو نمیفهمیم چون همیشه یه ظاهر خوب دارند،همیشه حامی اند،پشتت بهشون گرمه... اما بهشون رسیدگی نمیکنیم،تا اینکه یه روز میفهمی قوی ها هم از بین میرن... .... 🆔 @kahfolhassan
🌷 🌹جوان ترین مدافع حرم ❤️اصلا اهل بیرون رفتن و گردش و تفریح نبود تا وقتی که تفکرات شهید بابایی شد و مرتب در اینترنت اطلاعاتی پیدا میکرد و میخواند و فیلمهای مربوط به او را می دید. ❤️میدانستم میبیند،اما نمیدانستم کجا ققط میدیدم ریاضت میکشد. با آب سرد حمام میکرد، روی موکت و بدون بالش و پتو ❤️از زندگی دست شسته بود و وقتی دلیلش را میپرسیدم میگفت: باید برای شرایط سخت آماده باشم . باید سرم را روی سنگ بذارم و بخوابم. ❤️مامان تو که در نیستی مراقبم باشی. مامان وابسته این دنیایـ بی ارزش نباش.من هم دل کنده ام و میدانم روزهای خوبی در در انتظار من است... ❤️با وجود کم سن و سال بودن اصلا به این دنیا نبود✘ و همه را تشویق به وابسته نشدن به دنیا و متعلقات آن میکرد✓.میگفت:مادر برای هر فردی در دنیا یک روز، و ندای _هل من ناصر ینصرنی_را میشنود🎧. ❤️من هم این ندا را شنیده ام و باید ، ⚡️اما اگر تو نباشی و اجازه ندهی خودت باید جواب حضرت زهرا(س)و حضرت زینب(س) را بدهی.. ❤️مصطفی و مبتکر خوبی بود حتی طرح یک را به سازمان نخبگان فرستاد و بالاترین امتیاز را گرفت و بعد از یک ماه در کشور کانادا پذیرفته شده بود و برایش دعوت نامه آمده بود که برای ادامه تحصیل به برود، اما مصطفی قبول نکرد❌. 🆔 @kahfolhassan
🌷 ✨۲ سال بود که وارد شده بود. مدتی به عنوان تیرانداز نمونه انتخاب شده بود. وقتی اعتراض مرا از خطرناک بودن کارش می شنید می گفت غصه مرا نخور، من به عشق کسی می روم که اگر تیر بخورم می دانم برای بردن من خواهد آمد. ✨به من می گفت مادر اگر روزی نبودم ۱۳ روز برای من بگیر. خمس مالش را پرداخت کرده بود. قبل از اعزام به خیلی روی خودش کار کرد و برای عروج و آسمانی شدن کاملا آماده شده بود. ✨عباس سخنی از سوریه با من نزد و تنها گفت برای یک ۴۵ روزه خواهد رفت. من طاقت دوری از او را نداشتم برای همین زمانی که ساکش را می بست بیرون رفتم تا خداحافظی کردن و را نبینم. ✨آن شب چند بار تماس گرفت وقتی متوجه حال من شد از مسئولان مربوطه اجازه گرفت و به منزل آمد او به من گفت هر زمان که جنگی رخ دهد و من در آن حاضر شوم خواهم شد چون آن را از امام حسین(ع) خواسته ام. ✨پس بعد از شهادت من گریه نکن و هر زمان که به یاد من افتادی و دلتنگ شدی به یاد امام حسین(ع) گریه کن. می گفت کسانی که برای دفاع از حریم اهل بیت به سوریه می روند در حقیقت می روند تا به کشور ما نیاید چرا که هدف اصلی دشمنان است از این رو ما با حضور در سوریه دشمن را در پشت مرزهای سوریه نگه داشته ایم تا در کشور ما همچنان ادامه یاید. 🆔 @kahfolhassan
🌷 #شهید_حسن_رجایی‌فر " #بوسه " بر کف پای #مادر❤️ 🍁شب آخر موقعه ی رفتن فهمید مادر #خواب است و به جای بیدار کردن مادر و خداحافظی، شروع به بوسیدن کف پای مادر کرد☺️. وبه پدر خودشان گفت که #سلامم را به #مادرم برسانید✋ #در_محضر_شهدا 🆔 @kahfolhassan
🌷 🔰عبدالله ازدوران راهنمایی تابستان ها می رفت ، از کبابی و پارچه فروشی گرفته تا فروش آکواریوم. بگی نگی دستش رفت توی خودش. 🔰یک روز از سرکار که برگشت حسابی سرحال بود یک چیزی هم کرده بود زیر کاپشنش. یک راست رفت توی اتاقمان و گفت تا صدایتان نکردم نیایید⛔️ 🔰توی دلم خوشحال بودم که می خواهد کند. چند دقیقه ای که گذشت با چشم بسته رفتیم توی اتاق. چشم هایمان را که باز کردیم یک دیدیم که توی خواب هم نمی دیدیمش. 🔰حقوقش را جمع کرده بود💰 و خریده بود برایمان. از آن قدر بالا و پایین پریدیم که نزدیک بود سرمان بخورد به سقف صدای ذوق و شوقمان را کشاند توی اتاق. 🔰تلویزیون سیاه سفید📺ننه را گذاشتیم یک گوشه. آتاری هم زیرش. فردایش همه پسرهای فامیل را چمع کردیم. برنامه نوشتیمو📝 لیگ برگزار کردیم. زدیم توی سروکله هم و کلی کردیم. 🆔 @kahfolhassan
🌷جوان ترین مدافع حرم ❤️اصلا اهل بیرون رفتن و گردش و تفریح نبود تا وقتی که تفکرات شهید بابایی شد و مرتب در اینترنت اطلاعاتی پیدا میکرد و میخواند و فیلمهای مربوط به او را می دید. ❤️میدانستم میبیند،اما نمیدانستم کجا ققط میدیدم ریاضت میکشد. با آب سرد حمام میکرد، روی موکت و بدون بالش و پتو ❤️از زندگی دست شسته بود و وقتی دلیلش را میپرسیدم میگفت: باید برای شرایط سخت آماده باشم . باید سرم را روی سنگ بذارم و بخوابم. ❤️مامان تو که در نیستی مراقبم باشی. مامان وابسته این دنیایـ بی ارزش نباش.من هم دل کنده ام و میدانم روزهای خوبی در در انتظار من است... ❤️با وجود کم سن و سال بودن اصلا به این دنیا نبود✘ و همه را تشویق به وابسته نشدن به دنیا و متعلقات آن میکرد✓.میگفت:مادر برای هر فردی در دنیا یک روز، و ندای _هل من ناصر ینصرنی_را میشنود🎧. ❤️من هم این ندا را شنیده ام و باید ، ⚡️اما اگر تو نباشی و اجازه ندهی خودت باید جواب حضرت زهرا(س)و حضرت زینب(س) را بدهی.. ❤️مصطفی و مبتکر خوبی بود حتی طرح یک را به سازمان نخبگان فرستاد و بالاترین امتیاز را گرفت و بعد از یک ماه در کشور کانادا پذیرفته شده بود و برایش دعوت نامه آمده بود که برای ادامه تحصیل به برود، اما مصطفی قبول نکرد❌. 🆔 @kahfolhassan
⚠️از خیابان شهدا؛ آرام آرام در حال گذر بودم! 🌷🍃اولین ڪوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه ڪردی... جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم... 🌷🍃دومین ڪوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این ڪوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه ڪردی؟ جوابی نداشتم و از از ڪوچه گذشتم... 🌷🍃به سومین ڪوچه رسیدم! شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محڪم مرا خواند! گفت: و در ڪجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی ڪه گوشه اش نمناڪ شد! سر به گریبان؛ گذشتم... 🌷🍃به چهارمین ڪوچه! شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عڪس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن ڪردن مردم! ڪردی؟! برای خودت چه ڪردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان ڪه دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... 🌷🍃به پنجمین ڪوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نڪردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... 🌷🍃ششمین ڪوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی ... ڪم آوردم... گذشتم... 🌷🍃هفتمین ڪوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز ڪنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود ڪه در خطر لغزش و تهدیدشان میڪرد! را دیدم... از ڪم ڪاری ام شرمنده شدم و گذشتم... 🌷🍃هشتمین ڪوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوڪی هم ڪنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میڪردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوڪی می سپرد! برای ارسال نزد ... 🌷🍃پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میڪردند،برایشان... ⚠️اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود... دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم ڪه با چه ڪردم! تمام شد... 💢از ڪوچه پس ڪوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت...🚫 🆔 @kahfolhassan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧕 ورژن شناسنامه‌ای 🤦‍♂️ 😳 همش چشمش دنبال اون ورپریده‌اس! "مجموعه فرهنگی کهف الحسن(علیه السلام)" به ما بپیوندید👇🏻 🆔@kahfolhassan
🛑‏زن‌هایی که با یک دست گهواره رو تکون دادن و با یک دست جهان رو.... @kahfolhassan
🛑پرسیدند : اى رسول خدا! حقّ پدر چيست؟ فرمودند: تا وقتى زنده است از او اطاعت شود. گفته شد: پس حقّ مادر چيست؟ فرمودند: هرگز! هرگز! اگر كسى به اندازه ريگ هاى پراكنده بيابان و به عدد قَطرات باران در طول دنيا در بِايستد، نمى تواند حقّ يك روز را كه ، او را در شكمش حمل كرده است، ادا كند. @kahfolhassan
در ایران همه چیز حول می‌چرخد اگر توانستی را به لجن بکشانی، همه را به لجن کشانده‌ای‌! "رابرت مرداک یهودی موسس شبکه فارسی وان" ⁦⁦🆔 @kahfolhassan ⁦⁦🆔 @kahfolhassan
چیست؟ 👈 زمانی که خواب هستی و ناگهان، به تنهایی و بدون زنگ زدن ساعت، بیدار می‌شوی؛ این بیداری، رزق است، چون بعضی‌ها بیدار نمی‌شوند. 👈 زمانی که با مشکلی رو به رو می‌شوی، صبری به تو می دهد که چشمانت را از آن بپوشی، این ، رزق است. 👈 زمانی که در خانه لیوانی آب، به دست یا خود می‌دهی، این فرصت کردن، رزق است. 👈 گاهی اتفاق می‌افتد که در نماز حواست با گفته‌هایت نباشد. ناگهان به خود می‌آیی و را با خشوع می‌خوانی. این ، رزق است. 👈یکباره یاد کسی میفتی که مدتهاست از او بی‌خبری و دلتنگش می‌شوی و جویای حالش. این ، رزق است. 👈 🔅 رزق واقعی، رزق . نه ماشین، نه درآمد. اینها رزق مال است که خداوند به همه‌ی بندگانش می‌دهد. اما رزق خوبی‌ها را، فقط به دوستدارانش می‌دهد. 👈 و در آخر... همین که عزیزانتان هنوز در کنارتان هستند و نفس‌شان گرم است و ؛ این بزرگترین است. ⚛@kahfolhassan@kahfolhassan
🛑 عاقدش گفت: که مـهريہ‌ی او،آب‌شـود وَ قرار است که او ؛ اربآب شود🌸♥️ ⚛ @kahfolhassan@kahfolhassan
.. یادآورِ سنِ کمِ یک است ؛ 🥀
🛑 جنگ بی امان غربگراها با خانواده 🔻روزنامه اعتماد یکشنبه ده دی،در آستانه روز زن و ، یا تمیزکاری، احیا رنگ ماشین را بیش از نقش مادری و تربیت فرزند برای یک زن افتخارآمیز دانسته و آن را تبلیغ می کند! 🔻همه مشاغلِ مشروع، محترم اند اما این مقایسه و تحقیر مهمترین کار هستی یعنی مادری، خیانت نیست؟ ✍حمیدرضا ابراهیمی ⚛ @kahfolhassan@kahfolhassan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 مادر قهرمان سال روسیه 🔸پوتین مدال قهرمان سال روسیه را به همسر رئیس جمهور چچن (رمضان قدیرف) به خاطر داشتن ۱۵ فرزند اهدا کرد. این مادر مسلمان ۹ پسر و ۶ دختر دارد. @kahfolhassan@kahfolhassan
🛑 خوش به حال ... ماه مبارک رمضان رو به پایان است و این بغض هرساله، دوباره در این روزها، گلوگیر شده است. خوش به حال آنها که در این ماه، هم روزه گرفتند، هم واسطه خیر برای دیگران بودند. با خودم مرور می کنم ... 🔹خوش به حال و و بچه های که سحرهای به یاد ماندنی را برای بچه های این سرزمین، خاطره انگیز کردند. 🔹خوش به حال که یاد احیاگر مرگ را در لحظات قبل از افطار در دل ها زنده کرد. 🔹خوش به حال متولیان که شیرینی قرآن را به مخاطب چشاندند. 🔹 خوش به حال و که در لحظات سحر، واسطه فیض بودند. 🔹 خوش به حال که در حرم ثامن الحجج با صدای سوزناکش، غوغا کرد. 🔹خوش به حال که امسال هم برای روزه اولی ها مداحی کرد و خوش به حال که مخاطب نوجوانش را این ماه مبارک هم فراموش نکرد. 🔹خوش به حال که هم صائم بود هم زائر بود هم شهید شد! و خوش به حال همه مجاهدان روزه دار! 🔹خوش به حال و و همه فعالان مجازی دیگری که از فرصت ماه مبارک برای کار خیر استفاده کردند. 🔹 خوش به حال آقایان و که هم معارف اهل بیت را با زبان خودشان و برای مخاطب خاص خودشان نشر دادند و هم اگر حاشیه ای ایجاد شد عاقبت حب مولا، به هم نزدیکترشان کرد! 🔹 خوش به حال عزیز که در این ماه میزبان اقشار مختلف بود و خوش تر به حال میهمانانشان که در این زمانه غیبت، روزه شان را پیش رهبری افطار کردند! 🔹خوش به حال روزه داری که سختی نگهداری از نوزاد شیرخوار و بچه های قد و نیم قد و ماجراهای عید و افطار درست کردن و سحری بیدار شدن و ... را با هم تحمل کرد و حتی نرسید یک جوشن کبیر را کامل بخواند اما لابه لای کارهای خانه، لا به لای غذا پختن و ظرف شستن و عوض کردن بچه، خدا را عبادت کرد. 🔹 خوش به حال آن دوستی که خانه اش را در ۲۱ رمضان سیاه‌پوش عزای امیرالمؤمنین کرد و روضه بر پا کرد! 🔹خوش به حال هر کسی که با زبان روزه، رژه قدرت راهپیمایی روز قدس را تنها نگذاشت و غزه را فراموش نکرد و خوش به حال اهالی که در حال جهاد هم روزه بودند. 🔹خوش به حال که در این هجوم گناه و شبهه، راه خدا را انتخاب کردند. 🔹 خوش به حال شب زنده دارها، منبری ها، مداح ها، کفش جفت کن ها، چای ریزها، نمازگزاران جماعت، مکبرها، موذن ها، انتظامات دم در مسجد، خوش به حال روزه دارها، آنهایی که روزه تغییرشان داد، خوش به حال توّاب ها ... نشسته ام گوشه ای و با خودم مرور می کنم و غبطه می خورم به حال این همه آدم خوب ها! خوش به حالتان! ⚛@kahfolhassan@kahfolhassan