فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌هشدار❌
از مرگ خاموش چه می دانید ؟
حتما ببینید و برای دیگران ارسال کنید . خطر در کمین است.
33.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
احیاگران قنات باستانی کهریزسنگ
۱۴۰۲/۰۹/۱۵
@Ehyagaraneghanat
💫بخش سوم💫
معمولا بعد از صبحانه با دایی سلیم و خاله سلیمه میرفتیم غازها و اردک های دا را هم با خود می بردیم، شاخه جای خیلی قشنگی بود، نهر آبی که از رود دجله منشعب می شد، آن منطقه را به شکل بیشه زاری درآورده بود. من و دخترهای دیگر، پاچه های شلوارمان را بالا می زدیم و توی شهر بازی می کردیم.پسرها هم ماهی می گرفتند. آنقدر بهمان خوشی می گذشت که متوجه گذشت زمان نمی شدیم. آفتاب که وسط آسمان می رسید دوباره راهی خانه پاپا می شدیم. غازها و اردک ها را هم به امان خدا رها می کردیم. می دانستیم که غروب خودشان به خانه برمی
گردند.پایمان که به خانه پاپا می رسید، می دویدیم سراغ طنابی که دایی به تیرهای چوبی ساباط بسته بود و تاب بازی می کردیم. گرمای سوزان سر ظهره سرمان را داغ میکرد و کف پاهای برهنه مان را می سوزاند. با این حال از رو نمیرفتیم. فقط راه به راه میدویدیم سر بانه و آب خنک می خوردیم. از طرفی هم چشممان به در بود که پاپا از راه برسد. او همیشه تابستان ها سر ظهر با یک هندوانه زیر بغل به خانه می آمد. آن را می شست و توی صندوق پر از یخ می گذاشت. بعد که خنک می شد،آن را قاچ می کرد و به هر کدام مان تکه ای می داد و میگفت " حالا بروید خانه تان و مهربانی های بی بی ، مادربزرگم ، هم دست کمی از پاپا نداشت. و بین ما و بچه هایش هیچ فرقی نمی گذاشت. آنقدر خوب و
مهربان بود که ما تا لحظه مرگ نفهمیدیم، او نامادری دا است ودایی نادعلی، دایی سلیم و خاله سلیمه هم، برادرها و خواهر ناتنی دا.
پاپا چند سال بعد از مرگ زن اولش یعنی مادر دا و دایی علی، با بیبی ازدواج کرده بود. بیبی هم از سادات بود. چون این طور که می گفتند، اهالی روستای زرین آباد دهلران - که همگی از نسل امامزاده ابراهیم فرزند امام محمد باقر )ع( بودند . فقط با سادات وصلت می کردند. پاپا بعد از ازدواج با بیبی به خاطر
خشکسالی، کار کشاورزی در روستا را رهاکرده و با خانواده اش به اینجا آمده بود.
بیبی در حق دا واقعا مادری کرده بود، دا هم او را خیلی دوست داشت. محبت هایش ما را به او وابسته کرده بود. اما روزگار خیلی وفا نکرد و حادثه ای تلخ باعث شد، ما او را از دست بدهیم.
ماندیم تا دایی عصبانیتش فروکش کند یا اینکه از خانه بیرون برود تا ما بتوانیم به بازی ادامه دهیم.شب های تابستان بی بی توی حیاط جا می انداخت و پشه بند رویش می زد. پاپا یک تخت جداگانه و گوشه حیاط داشت که روی آن می خوابید. هرشب سر خوابیدن کنار بیبی بین ما بچه ها خصوصا من و سیدمحسن دعوا می شد. بیبی برای راضی کردن ما هر بار دو نفر را این طرف و آن طرفش می خواباند و دست هایش را زیر سرمان می گذاشت. آن قدرقصه میگفت و شعر می خواند تا خوابمان ببرد.پاپا هم با اینکه سواد نداشت، داستان های شاهنامه را برایمان می گفت و اشعار مولانا و حافظ را از بر می خواند. او بزرگ تیره خودشان بود و شجره نامه خانوادگی اش را آیت الله سید محسن حکیم، شیخ مرتضی انصاری، آیت الله گلپایگانی، آیت الله مرعشی نجفی و چندی از علمای دیگر مهر و امضا کرده بودند، پاپاخیلی مواظب این شجره نامه بود. ما فقط چند بار آن را دیده بودیم. هر بار با کلی احتیاط و احترام و هزار سلام و صلوات آن را می آورد، به ما نشان می داد و دوباره در غلاف فلزی که برایش درست کرده بود، می گذاشت.
چهره پاپا با آن عبا و عمامه مشکی، وقتی وسط حیاط می ایستاد و بلند اذان می گفت، دیدنی بود، نورانیت صورتش، آرامش عجیبی
به آدم می داد. او تا همین اواخر عمرش که دیگر خیلی پیر و ناتوان شده بود، نمازهایش را به جماعت می خواند. اگر هم چیزی به عنوان خیرات یا نذورات توی مسجد میدادند، برای ما می آورد،هیچ وقت یادم نمی رود، اولین بار که میخواستم نماز بخوانم، رفتم
سراغ پاپا، وقتی فهمید می خواهم نماز بخوانم، خیلی خوشش آمد، مرا بغل کرد و بوسید. گفت: »خودم یادت می دهم.« ایستادم به نماز، پاپا میگفت و من تکرار می کردم. اگر اشتباه می خواندم، او با حوصله درستش را می گفت آخر سر هم کمی پول به من داد.
بعد از آن هر وقت می دید نماز می خوانم، باز هم تشویقم می کرد،نزدیک خانه پاپا یک حسینیه بود، ماه رمضانها دم افطار، با بچه
های محل می رفتیم جلوی در حسینیه و منتظر وقت اذان می ماندیم. به محض اینکه صدای مؤذن از گلدسته ها بلند میشد، توی
کوچه ها پخش می شدیم، هرکس به طرف خانه خودش میدوید و فریاد میزد: اذان،اذان. یعنی دارند اذان می گویند. این کار ما باعث میشد مردم متوجه زمان افطار شوند. چون صدای موذن به همه جا نمیرسید و رادیو هم به ندرت توی خانه ها پیدا میشد.
پاپا بعضی وقتها که به بازار میرفت ،من و علی را باخود میبرد.توی مسیرمان باید از پل چوبی که روی شط الخندق زده بودند میگذشتیم، کنار این پل آسیاب یا به زبان خودمان مکینه آردی قرار داشت که با یکی دوتا مکینه دولتی دیگر،آرد کل شهر را تامین میکردند.
#قصه_شب
#بخش_سوم
#رمان_دا
#کتاب_بخوانیم
💫ادامه بخش سوم💫
تا قبل از گازوئیلی و برقی شدن دستگاهها، سنگ آسیاب باجریان آب که انشعابی از دجله بود، کار می کرد. دا عادت داشت به مكینه که می رسیدیم، راهش را کج کند و برود سراغ بابا حال و احوالش را بپرسد. ما هم از خداخواسته جلوتر از او می دویدیم، پاپا را خیلی دوست داشتم، وقتی می خواست مرا صدا بزند می گفت: دالکم یعنی مادرم. من از این کلمه که احساسی محبت پاپا را به من می رساند خیلی خوشم می آمد.
می دانستم پاپا الان که توی مکینه است، عمامه مشکی اش را در آورده و عرقچین به سر دارد. شال سبزش را محکم به کمر بسته و لبه های دشداشه اش را توی شمال فرو کرده تا راحت تر کار کند.
وقتی صورت عرق کرده و آفتاب سوخته پاپا را در آن گرمای طاقت فرسای بصره می دیدم که مرتب دستمالش را از جیب دشداشه در می آورد و عرق از سر و صورتش می گیرد، دلم
برایش میسوخت. دوست نداشتم او گونی های سنگین و بزرگ آرد را جابه جا کند، اما این فکرها چندان پایدار نبود.من و علی پایمان به مكینه که می رسید، شیطنت هایمان گل می کرد. داخل مكینه تقریبا تاریک بود. فقط دم ظهر، آفتاب که مستقیم می تابید از نورگیر سقف روشنایی خوبی به فضای مکینه راه پیدا می کرد تا دا حال واحوال پدرش را بپرسد من و علی از گونی های آرد و دم و دستگاه های مکینه بالا و پایین می رفتیم و آتشی می سوزاندیم. پاپا هم، همین طور که با دا حرف می زد،
چشمش به ما بود و گهگاه می گفت: نرید روی آردها، نعمت
خداست معصیت داره. بیایید پایین .ما هم گوشمان بدهکار نبود و کار خودمان را میکردیم . یک بار با علی که از گونی ها می پریدیم، پایم سر خورد و از بالای گونی ها توی آردها پرت شدم یک لحظه همه جا سفید شد و دیگر چیزی ندیدم. نفس که میکشیدم، آرد وارد دهان و بینی ام می شد. داشتم خفه می شدم. فقط تمام نیرویم را جمع کردم و گفتم: یوما.
دا و پاپا که از صدای افتادنم متوجه اتفاق شده بودند، سریع مرا بیرون کشیدند پاپا با عصبانیت گفت: جونم مرگ شده، چقدر بگم
نرو اونجا ولی وقتی دید، خیلی ترسیدم و نفسم بالا نمی آید.
همانطور که توی صورتم فوت می کرد و سر تا پایم را می تکاند،
گفت: دالكم چرا آروم نمیشینی، نذار شیطون بره تو جلدت.
این ها و هزاران حادثه دیگر همه خاطراتی بودند که نمی توانستم به سادگی از آنها بگذرم. همین وابستگی ها بود که رفتنمان را
سخت تر می کرد. به خاطر سن کمی که داشتم، نمی توانستم بفهمم چرا ما باید از اینجا برویم و از همه چیزمان بگذریم. در عرض چند ماه را به تدریج اثاثیه خانه را که بیشترش جهیزیه عروسی اش بود، حراج کرد. هر روز عده ای از همسایه ها به خانه مان
می آمدند، وسایل را نگاه می کردند و زیر قیمت می خریدند. تخت خواب فلزی بابا و دا که من عاشق تور سفید چین دارش بودم، کاسه های سرامیک آبی رنگ چینی و ژاپنی که روی دیواره هایش طرح پرندگان و درختان نقاشی شده بود، کمد چوبي دو دری که وسطش آینه های نصب شده بود، بوفه، گهواره منصور، همه و همه را خیلی ارزان فروخت. وقتي دا وسایل را برای فروش کنار می گذاشت، من و لیال یغض کرده بودیم. دست روی هر چه می گذاشت گفتم: دا این را نفروش.
میگفت: نمی شه زهرا، نمی شه اصرار میکردم: دا تو رو خدا این قشنگه. برا خودمون بمونه. می گفت: دختر اگه بخوام و نفروشم، اونو نفروشم که نمی شه، ما نمی تونیم بار زیادی با خودمون ببریم
وقتی عبایم را هم بین آن وسایل گذاشت، یک دفعه بغضم ترکید و اشکم سرازیر شد. دا برای اینکه راضی ام کند، گفت: اونجا که
میریم همه فارسی اند، کسی عبا نمی پوشد
ولی به خرجم نرفت. آخه عبایم را خیلی دوست داشتم. جنسش از پارچه ابریشمی بود که با قیطان های زرد رنگی، لبه دوزی شده بود. وقتی آن را سر می کردم و با زنبیل حصیری که با برگ های نخل بافته شده بود، این طرف و آن طرف می رفتم، احساس می
کردم خیلی بزرگ شده ام. به خاطر همین، آن قدر گریه و زاری کردم تا دا راضی شد، عبا را نفروشد. از آن زندگی دا فقط چیزهای ضروری را نگه داشت. خانه را هم که از سر اجبار فروخت به دایی.
وقتی از طرف کنسولگری به ما گفتند میتوانید بروید،دیگر خداحافظی ها شروع شد.
خانه پاپا حالت عزاداری داشت، فامیل ها دوستان و همسایه ها دسته دسته می آمدند برای خداحافظی، کارمان شده بود گریه و زاری، خیلی ناراحت بودیم.
در همین گیر ودار،دایی حسن(برادر ناتنی دا) که در خرمشهر زندگی میکرد به ما خبر دادکه بابا خرمشهر است.شنیدن خبر آزادی بابا آن روزها خیلی خوشحال کننده بود اما تلخی جدا شدن از پاپا و بی بی تلخ بود.
روز حرکت ما ، همه به گمرک بصره آمدند، همه گریه میکردیم.پاپا دلداریمان داد و گفت شما بروید ما هم جمع میکنیم و می آییم.
سوار لنج شدیم، غیر از ما خانواده دیگری هم توی لنج بودند،آنها هم سعی کردن مارا آرام کنند،میگفتند خدا بزرگ است.
وقتی رسیدیم یک قایق از طرف کنسولگری ایران منتظرمان بود که سوارش شدیم.
#قصه_شب
#رمان_دا
#بخش_سوم
#کتاب_بخوانیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خدمت_صادقانه_و_بی_منت_آبفا
✅ روشهای پیشگیری از یخ زدگی کنتور آب در روزهای سرد سال
🇮🇷 روابط عمومی و آموزش همگانی آبفا منطقه نجف آباد
____❄️_______
📳ارتباط با ما:
🌐ایتا: https://eitaa.com/abfanajafabad122
⚠️هشدار یخزدگی کنتورهای آب در روزهای آینده
شرکت آب و فاضلاب:
🔺توصیه میشود با قراردادن پشم شیشه، گونی کنفی و پوشال در محفظه کنتور و عایق کردن لولههای سطحی از یخزدگی انشعاب و کنتور جلوگیری شود.
🔺در صورت مشاهده یخزدگی از حرارت دادن مستقیم و یا ریختن آب جوش روی کنتور جدا خودداری شود.
📌فعالیت ادارات و دستگاههای اجرایی اصفهان فردا طبق روال عادی انجام خواهد گرفت .
🔹طبق مصوبه کارگروه هماهنگی شرایط اضطرار آلودگی هوای استان، ادارات و دستگاههای اجرایی استان که طی امروز و روز گذشته به دلیل آلودگی هوا تعطیل بودند، فردا پنجشنبه ۱۶ آذر فعالیت خود را از سر میگیرند.
🔹کلاسهای درسی و فوق برنامه آموزش و پرورش و دانشگاهها و مراکز آموزش عالی در نواحی ششگانه شهر اصفهان و مناطق آموزش و پرورش فلاورجان، پیربکران، نجفآباد، خمینیشهر، شاهینشهر، برخوار، مبارکه، زرین شهر و فولادشهر فردا شانزدهم آذرماه همچنان به صورت غیرحضوری خواهد بود.
بخوان دعایفرج را که یوسف زهرا
ز پشت پرده ی غیب به ما نظر دارد✨
#دعای_فرج🕊
#قرار_عاشقی ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹
🍁آنان که به بیداری خدا
✨اعتقاد دارند شبها
💫خواب آرامتری دارند!
✨یک زنـدگی پراز خوبی
💫یک شب پراز آرامـش
✨و کلی دعـای خیـر
🍁نصیب لحظـه هاتون
شبتون سرشاراز آرامش 🌙
✍️ کانال کهریزسنگ در ایتا و روبیکا :
❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨:
╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮
eitaa.com/kahrizsang
rubika.ir/kahrizsang
╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯
🌺 بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ 🌺
🌧🌸🌧🌺
☀️ امروز...,#پنجشنبه16آذر1402
🗓🌸 در تقویم رسمی ایران از آغازسال ۲۶۲روز گذشته و به پایان آن۱۰۳روز ماندهاست. 🌸🗓
23جمادی الاولی1445
1445/05/23
🌿07دسامبر 2023
2023/12/07
☀️ 🇮🇷رویدادهای مهم این روز در تقویم خورشیدی16آذر آیی/آذر
1️⃣ • روز دانشجو
2️⃣ •كشتار دانشجويان معترض به حضور آمريكائيان در دانشگاه تهران (1332ش)
3️⃣ •آغاز پخش آزمايشی شبكه جام جم (1376ش)
4️⃣ • مرکز آمار ایران اعلام کرد جمعیت تهران از مرز چهار میلیون نفر گذشت(1353ش)
5️⃣ •حاج محتشم السلطنه به سمت پیشکار ولیعهد و والی آذربایجان تعیین گردید (1296ش)
6️⃣ • به مناسبت برقراری روابط سياسی بين ايران و انگليس دانشجويان دانشگاه تهران بعنوان اعتراض کلاسها را تعطيل نموده تظاهرات با شکوهی را آغاز کردند.(1332 ش)
7️⃣ •قانون مجازات مختلسین دولتی از تصویب مجلس گذشت.(1306)
8️⃣ •بمناسبت وقایع خونبار دانشگاه تهران، فرماندار نظامی روزنامههای فرمان، سیاسی، خاورمیانه، آذرین، زلزله، فاخته و مرجان را توقیف کرد و روزنامههای منتشر شده جمعآوری گردید.(1332)
9️⃣ •سازمان ارتش تغییر یافت و پنج سپاه بجای لشکرهای سابق بوجود آمد. فرماندهان عبارتند از سرلشکر عبدالحسین حجازی، سرلشکر کریم ورهرام، سرلشکر صادق امیر عزیزی، سرلشکر اسمعیل ریاحی و سرلشکر شاهرخشاهی.(1334)
🔟 •دولت ایران رسماً به اقدامات دولت عراق نسبت به ایران اعتراض نمود.(1337)
1️⃣1️⃣ •دولت اعلام کرد از هر مسافر ایرانی عازم خارج 150 تومان بنام عوارض فرودگاه دریافت شود.(1340)
2️⃣1️⃣ •یکصد نفر تفنگداران چریک دولتی عراق و شرطهها به قصد سرقت احشام مرزنشینان به مرز ایران تجاوز کردند و پاسگاه ایرانی را زیر آتش توپخانه و خمپاره قرار دادند و در نتیجه از طرفین عدهای کشته شد.(1344)
3️⃣1️⃣ •مرکز آمار ایران اعلام کرد جمعیت تهران از مرز 4 میلیون نفر گذشت.(1353)
4️⃣1️⃣ •خبرگزاری فرانسه اعلام کرد: از سه هفته پیش 21 دانشگاه ایران با 170 هزار دانشجو یا در اعتصاب هستند یا بسته شدهاند.(1356)
5️⃣1️⃣ •تظاهرات در تمام شهرهای ایران برپا بود. .(1357)
🌸☀️💐🎁💐☀️🌺
🎁زاد روز ها🎁:
1️⃣ • زاد روز مهدی هاشمی بازیگر ، کارگردان و فیلمنامه نویس سینما و تئاتر (1329 ش)
2️⃣ •زاد روز هوشنگ ظریف، نوازنده تار(1317)
🌸☀️🌱🌧☘️☀️🌺
🌑سالروز در گذشت ها🌑
1️⃣ • درگذشت "جواد معروفی" آهنگ ساز (1372ش)
2️⃣ •درگذشت منوچهر نوذری ، بازیگر رادیو و تلویزیون (1384ش)
3️⃣ •درگذشت عیسی صدیق، ادیب، نویسنده و سومین رئیس دانشگاه تهران(1357)
4️⃣ •شهادت مهدی شریعترضوی ، احمد قندچی و مصطفی بزرگنیا ازدانشجوان دانشکدهٔ فنی دانشگاه تهران (1332)
5️⃣ •مستشارالدوله صادق از رجال صدر مشروطيت درگذشت.(1331 ش)
6️⃣ •حادثه کشته شدن ۹ کوهنوردان مشهدی در اشترانکوه در اثر سقوط بهمن.(1396)
🌑🌴🌙🌿🕌🐪🕋🌴🌑
🌙 رویدادهای مهم این روزدر تقویم هجری قمری23جمادی الاولی
1️⃣ •فتح شهر کرمان در اواخر خلافت "عمر بن خطاب" (۲۴ ق)
2️⃣ •به توپ بستن مجلس به فرمان "محمدعلی شاه قاجار" و آغاز دوره استبداد صغیر (۱۳۲۶ ق)
3️⃣ •درگذشت "فضل بن شاذان نیشابوری" فقیه و متکلم نامدار شیعه (۲۶۰ ق)
4️⃣ •درگذشت "شاه عباس صفوی" پنجمین پادشاه صفویه، در بهشهر مازندران (۱۰۳۸ ق)
5️⃣ •قتل "میرزا نصرالله ملک المتکلمین" و جهانگیرخان صوراسرافیل" مشروطهخواه به فرمان "محمدعلی شاه" (۱۳۲۶ ق)
6️⃣ •شهادت "سید محمدباقر صدر" ( و"سیده بنتالهدی صدر" بانوی عالمه)و فقیه، اصولی، فیلسوف و مفسر شیعه در عراق (۱۴۰۰ ق)
🌱🌧⛪️🌸🏥🌿
🎄 رویدادهای مهم این روز در تقویم میلادی 07دسامبر
1️⃣ •تصرف "ايسلند" توسط امريكا در جنگ جهانی دوم (1941م)
2️⃣ •آزمايش موفقيت آميز اولين لوكوموتيو جهان در انگلستان (1804م)
3️⃣ • آغاز به كار نخستين اتومبيل به شكل امروزی توسط "بنز" (1889م)
4️⃣ • اعلان جنگ دولت امريكا به امپراتوری اتريش - مجارستان در جريان جنگ جهانی اول (1917م)
5️⃣ •بمباران پايگاه نظامی امريكا توسط هواپيماهای ژاپن (1941م)
6️⃣ • ترور "عبدالوهاب كِيالی" مبارز آزادی خواه فلسطينی (1981م)
7️⃣ • تاجگذاری هنری ششم در پاریس (1431م)
8️⃣ •روز بين المللی هواپيمايی كشوری
9️⃣ •تولد لئوپولد کرونکر، ریاضیدان و منطقدان آلمانی(1823)
1️⃣0️⃣ •تولد تام ویتس، خواننده، آهنگساز و هنرپیشه آمریکایی(1949)
1️⃣1️⃣•درگذشت رینالدو آرناس (به اسپانیایی: Reinaldo Arenas)، نمایشنامهنویس، نویسنده و شاعر کوبایی(1990)
🌸°🌿🌨🌱⛈🌿°🌺 ✅
☀️ امروز سوگونو/پنج شنبه
✅ امروز متعلق است به :
امام حسن عسکری (ع)
🌸°🌿🌨🌱⛈🌿°🌺
✅ ذکر امروز :
لااِلهَ اِلَّا الله المَلک الحقُّ المُبین ( معبودی جز خدا نیست پادشاه حق آشکار )
🔸100مرتبه🔸
💕سـلام آخر هفته تون شاد
☕️جسم و جانتون پُر از سلامتی
💕دور و برتون پر از محبت و عشق
☕️لحظه هاتـون غرق زیـبـــــایی
💕وآرامش مهمان دلای مهربون تون
✍️ کانال کهریزسنگ در ایتا و روبیکا :
❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨:
╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮
eitaa.com/kahrizsang
rubika.ir/kahrizsang
╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫۱۶ آذر
👨🎓روز دانشجو،
✍بر تمامی اهل ادب
🌺و علم و فرهنگ و هنـر
🌷 بخصوص
👨🎓دانشجویان عزیـز مبارک 💐
👨🎓ترم زندگیتون بی مشروطی،
✍لحظاتتون همیشه پاس،
🌺معدل شادیتون ۲۰،
🌷سایه حذف از زندگیتون دور...
✍️ کانال کهریزسنگ در ایتا و روبیکا :
❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨:
╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮
eitaa.com/kahrizsang
rubika.ir/kahrizsang
╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯
17.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ حماسی #عمار_علی
#همه_فخری_زاده_ایم
در آستانه روز #دانشجو 🖊📒 و شهادت شهید #فخری_زاده
شاعر و خواننده: 🎤
#سیدصادق_آتشی
✍️ کانال کهریزسنگ در ایتا و روبیکا :
❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨:
╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮
eitaa.com/kahrizsang
rubika.ir/kahrizsang
╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯
توجه📢📣 توجه📢📣
قابل توجه همه عزیزان مغازه جنب نانوایی حکمت اله مهرابی واقع در خیابان معلم شمالی شهر کوشک امروز پنجشنبه از ساعت ۲ بعد از ظهر گوشت برزیلی منجمد گوساله،گوشت بره منجمد طرح ویژه و مرغ گرم تنظیم بازار توزیع می کند.
برای اطلاعات بیشتر با این شماره تماس بگیرید ۰۹۱۳۶۶۹۶۸۴۴
هدایت شده از مرکز نیکوکاری کهریزسنگ
بسم الله الرحمن الرحیم
#پویش_مهرمهدوی
خیرات و صدقات هدفمند شب و روز جمعه
به روال هفته های قبل از شما نیکوکاران دعوت می نماید با صرفه جویی در هزینه شیرینی و شکلات و خوراکی شب جمعه مبالغ خیرات خود را هدفمند هزینه نموده و به حساب مخصوص خیرات
6037-9979-5012-2672
واریز نمایید
تا هزینه ی دارو درمان ۱۲ بیمار صعب العلاج نیازمند کهریزسنگی طبق نسخه و فاکتور و صورتحساب ارائه شده پرداخت گردد.
🌸🍃مرکز نیکوکاری اشتغال مسجدالرسول(ص) کهریزسنگ در پیام رسان های برتر داخلی👇👇
۱) در پیام رسان ایتا
http://eitaa.com/nikokarimar
۲) در پیام رسان بله
https://ble.ir/nikokarimar
۳)پیام رسان روبیکا
https://rubika.ir/nikokarimar
#اعلام_مراسم
الٰلّـهُمَ عَجِّـــلْ لِوَلیــِّکَ الْفــَـــرَجْ ْ
جلسه هفتگی
🏴هیئت قمربنی هاشم(علیه السلام)
بانوای:کربلایی حسن قاسمی
—--------------------
⬅️ زمـــــان:پنجشنبه۱۶آذر
ساعت۱۸:۳۰
—---------------------
⬅️ مکـــــان :
زینبیه شهر کهریز سنگ
https://eitaa.com/ghamarebanihasha133
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️کلیپ و خطاب مهم رهبر معظم انقلاب به دانشجویان
📌دانشجو بیدارکننده باشد.
📌دانشجو نباید نا امید شود.
🌺 ۱۶ آذرماه و روز دانشجو بر دانشجویان شهرمان گرامی باد.
12.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 علت نام گذاری روز ۱۶ آذر ماه به عنوان روز دانشجو به روایت رهبر معظم انقلاب اسلامی
#روز_دانشجو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما درد وطن داریم ...
درد دین داریم ...
سالگرد شهادت میرزا کوچکخان جنگلی 💔
#میرزا_کوچک_خان
17.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#گفتگو🔻
#مصاحبه🔻
#گزارش🔻
#تبریک🔻
🌹🌺🌺🌺🌺🌺مصاحبه با قهرمان شهر آقای حسن صالحی و مادرشان🌺🌺🌺🌺🌺🌹
🏋♂🤼♂🏅🏅جناب آقای حسن صالحی ، افتخار آفرینی شما را در مسابقات جهانی خدمت خانوادهتان و مردم عزیزشهر تبریک عرض میکنیم.🏅🏅🤼♂🏋♂
🌺🎈🎊🎊🎉🎉🎉🎉🎉ورود و استقبال مردم عزیز شهر کهریزسنگ ، از قهرمان عزیزمان جناب آقای حسن صالحی🎉🎉🎉🎉🎉🎊🎊🎈🌺
🌺🌺💐باشد که ما قدردان زحمات پهلوانمان باشیم💐🌺🌺
✅گزارشگر سرکار خانم صالحی
«کانال کهریزسنگ»
#اعلام_مراسم 10 شب #عزاداری به مناسبت شهادت جانگداز حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها به روایت 95 روز بعد از شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله #فاطمیه_دوم #شب_اول
🎙 به کلام خطیب ارجمند #شیخ_حجت_الله_رحمانی (از ساعت 19 الی 20)
🎤 به نفس گرم : (از ساعت 20 الی 21:30)
#محمد_داودوند
🕰 زمان: پنجشنبه 16 آذر ماه 1402 از ساعت 18:30 الی 21:30
📍 مکان: کهریزسنگ _ میدان ولایت _ پشت کیوسک 110 _ حسینیه اعظم
لینک کانال کهریزسنگ در روبیکا💐
با ما همراه باشید در روبیکا🍀
rubika.ir/kahrizsang