فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بارش برف زمستانی در حرم امام رضا علیه السلام
✍️ کانال کهریزسنگ در ایتا و روبیکا :
❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨:
╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮
eitaa.com/kahrizsang
rubika.ir/kahrizsang
╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯
💫بخش پنجاه و سوم💫
راست می گفت،توان این کار را نداشت.اولش که عبدالله را دیدم با آن قدش انگار از کمر تا خورده بود.حالا با ضعفی هم که داشت مثل این بود که از پشت به زانوهایش زده شده، حالت خمیدگی و تاخوردگی اش چند برابر شده بود.مجبور شدم خودم دست به کار شوم.نگاهی به اطراف پشت بام انداختم، چیزی پیدا کنم،با آن تکه های مغز را جمع کنم اما چیزی نبود.چشمم به کارتنی که پیر مرد رویش خوابیده بود افتاد،آن هم به درد نمی خورد.از شدت خونریزی مقوا کامل خیس شده بود.با دقت بیشتری نگاه کردم. از بعضی قسمت های مقوا که زیر پاهای پیرمرد بود و خون آنجا را خیس نکرده بود،می توانستم استفاده کنم.آن تکه ها را کندم.
چادرم را زیر بغلم جمع کردم و دست به کار شدم.دو تکه از مقوا را به شکل جارو و خاک انداز به دو دستم گرفتم.با اینکه مدام دلم ریش می شد و حالت تهوع داشتم،تکه های مغز آمیخته با موو خون را که به زمین کاهگلی چسبیده بودند،جمع کردم.موقع برداشتن دقت می کردم،مبادا ذره ای از اینها با دستم تماس پیدا کنند.ولی دوبار تکه هایی از مغز و خون روی دستم پرید و شوک عجیبی بدنم را تکان داد.دستم را به شدت تکان دادم،حالت عصبی و دل به هم خوردگی ام باعث می شد،تمام بدنم بلرزد و فشار زیادی را تحمل کنم.حضرت زینب را به مادرشان قسم دادم،کمکم کند تا با نیروی او بتوانم مقاومت کنم.این زمزمه ها حالم را بهتر کرد ولی بوی خون درونم را زیر و رو می کرد.تکه ها را برمی داشتم و در کاسه سر پیرمرد که از پیشانی اش جدا شده بوده میریختم.چشمهایش چنان غرقه در خون بود که نمیشد تشخیص داد آنها هم از بین رفته اند یا نه.هر بار که به سمت جمجمه متلاشی برمیگشتم تاتکه های مغز را در آن بریزم، سعی می کردم نگاهم به آن نیفتد،از آن طرف عبدالله هم دنبال چیزی میگشت تا جسد پیرمرد را توی آن بگذاریم و پایین بفرستیم.به کسانی که پایین بودندگفت:بگردید،یه چیزی بدید.می گفتند:چیزی پیدا نمی کنیم.به
عبدالله گفتم:بیا پتوی زیر سر پیرمرد را بردار. پتو خیس خون بود،وقتی آن را باز کرده با بریدگی هایی که ترکش ها ایجاد کرده بودند جای سالمی برایش نمانده بود.یک گوشه اش هم کامال پاره شده بود.عبدالله پتو را دولا کرد.کار من که تمام شد به عبدالله گفتم:به
یکیشون بگو بیاد بالا اینو بردارید،بذارید تو پتو.عبدالله لبه بام رفت و همین حرف را خطاب به کسانی که در حیاط بودند،گفت: چند دقیقه بعد همان مردی که پایین برگشته بود به پشت بام آمد.اما تا چشمش به جنازه افتاد مثل دفعه اول حالش بد شد.به سمت دیگر بام رفت و پشت به ما ایستاد.آخر سر هم رفت.به عبدالله گفتم:ولش کن.بیا خودمون یه کاریش کنیم.بلاجبار پاهای پیرمرد را گرفتم.پیرمرد با اینکه لاغر بود ولی
سنگین شده بود.عبدالله هم پیرمرد را باهمان مقوا بلند کرد و روی پتو گذاشتیم.چهار گوشه پتو را با طنابی که از کارگرهای پایین گرفته بودیم،بستیم،طناب را از هر طرف به هم تاباندیم تا یکی شود و موقع پایین فرستادن پیرمرد کنترل بیشتری رویش داشته باشیم. روی جنازه را هم پوشاندیم تا وضعیت به هم ریخته سر و صورتش کسانی را که پایین بودند،اذیت نکند.اول سعی کردیم پیرمرد را بلند کنیم اما سنگینی اش مانع شد.خواستیم آن را روی سطح پشت بام بکشیم ولی صدای جر خوردن پتو ما را از این کار منصرف کرد.به ناچار ذره ذره بلندش کردیم و زمین گذاشتم تا به لبه پشت بام رسیدیم.لبه های پشت بام ایمن نبودند،ترکش هایی که به آجرها و کاهگل های آن قسمت خورده بود،آنجا را سست کرده بود.من طناب پایین پای پیرمرد را محکم دور دستم پیچیدم،عبدالله سر پتو را گرفت.چون جنازه سنگین بود،امکان داشت اگر بخواهیم بایستیم و آن را پایین بفرستیم ما را با خودش پایین بکشد.زانو زدم و یک دستم را تکیه گاه قرار دادم و با دست دیگرم طناب را گرفتم.عبدالله هم خم شد و هم زمان جنازه را از لبه پشت بام سر دادیم.وزن جنازه سمت عبدالله سنگین تر بود و بیشتر پایین رفت عبدالله برای حفظ تعادلش دراز کشید.همانطور که سعی می کردیم هر دو به یک طرف طناب را آزاد کنیم،یکدفعه صدای پاره شدن پتو هر دوتایمان را دستپاچه کرد.
اضطراب بدی به جانم افتاده بود دستم داشت از کف در می آمد.فشار سنگینی را تحمل می کردم.در یک لحظه عبدالله طناب سمت خودش را بیشتر رها کرد و جنازه کج شد.داد زدم: عبدالله چی کار میکنی؟ الان میوفته.عبدالله هم با صدای خشنی گفت:
بجنب خواهر،بجنب سریع تر استخوانهام شکست.وقتی دوباره پتو جر خورد و از سمت من پایین رفت،مردی که دوبار از پشت بام بالا آمده و برگشته بود از نردبان بالا آمد و
همان طور که روی نردبان ایستاده بود طناب سمت مرا گرفت.بلاخره با سلام و صلوات مردهایی که پایین ایستاده بودند و ندا
می دادند چطور طناب را شل کنید،جنازه پایین رسیدکف دست هایم بدجوری خراشیده شده بودند.زبری طناب پوست دستم را برده بود.
#قصه_شب
#بخش_پنجاه_و_سوم
#رمان_دا
#کتاب_بخوانیم
#اعلام_جلسه📍
آیین پخت سمنو
در شب شهادت حضرت زینب (سلام الله علیها)
هیئت ختم صلوات شهر کهریزسنگ
هیئت قمربنی هاشم(علیه السلام)
...............................................
🗓 جمعه۶بهمن
⏱بعداز نماز مغرب و عشا
..............................
🔅خیابان ولیعصر کوچه۲۲ زینبیه شهر کهریزسنگ
@ghamarebanihasha133
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕰 #به_رسم_عاشقی: ۲۲ شب...
✍ قرائت دستهجمعی و همزمان #دعای_فرج برای تعجیل در فرج حضرت صاحبالزمان عجل الله فرجه الشریف و علیهالسلام
✍ اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ...
❤️ #امام_مهدی علیهالسلام فرمودند: در تعجيل #فرج بسیار دعا كنيد كه تعجيل در فرج، گشايش كار خود شماست.
💚 اللهم عجل لولیک الفرج 🇮🇷
هدایت شده از سید کاظم روح بخش
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: جمعه - ۰۶ بهمن ۱۴۰۲
میلادی: Friday - 26 January 2024
قمری: الجمعة، 14 رجب 1445
🌹 امروز متعلق است به:
🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️1 روز تا وفات حضرت زینب سلام الله علیها
▪️11 روز تا شهادت امام موسی کاظم علیه السلام
▪️12 روز تا وفات حضرت ابوطالب علیه السلام
▪️13 روز تا مبعث حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم
▪️18 روز تا ولادت امام حسین علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 سلام
❄️صبح زیباتون بخیر
🌷امیدوارم
❄️روزی تون افزون
🌷 وجودتون شادی آفرین
❄️دستاتون روزی رسون
🌷آرزوهاتون دست یافتنی
❄️و تنتون سالم وسلامت باشه
❄️صبحتون پر از بهترینها
@kahrizsang
💫سلام خدمت دوستان همراه.
ضمن تبریک میلاد حضرت علی (ع).
✅️گروه اجرایی صنا چوب در نظر دارد به قید قرعه از بین شرکت کنندگان به یک نفر هدیه ناقابل مبلغ۵۰۰۰۰۰۰( پنج میلیون ریال) پرداخت کند.
دوستان فقط کافیه برای شرکت در قرعه کشی متن ، حدیث، عکس و یا حتی یک کلمه در مورد حضرت علی(ع) به لینک گروه زیر ارسال کنند.👇
https://eitaa.com/joinchat/1189282351C4789d106ff
👌درضمن دوستان و اطرافیان خودتون را در جریان قراربدید شاید برنده هدیه شدند.🌺
🟢مهلت ارسال تا جمعه شب ساعت ۲۴
یاعلی
#شنبه_های_ام_البنینی_سلام_الله_علیها
به نیت و تعجیل در امر فرج
به رسم اهالی کربلا
شنبه های ام البنینی(سلام الله علیها)
شنبه۷بهمن ماه
شنبه این هفته به نیابت ازحضرت زینب کبری(سلام الله علیها)
⏰از ساعت ۶:۳۰ الی۸:۰۰صبح
حسینیه چهارده معصوم(علیهم السلام)
موکب سیده ام البنین (سلام الله علیها)
@Mookeb_sayede_ommolbanin_s
#اعلام_جلسه📍
الٰلّـهُمَ عَجِّـــلْ لِوَلیــِّکَ الْفــَـــرَجْ ْبه حق الزینب(سلام الله علیها)
مراسم مناجات خوانی وعزاداری شهادت حضرت زینب(سلام الله علیها)
امشب ساعت۷:۳۰
مسجد الحجت
هدایت شده از مسجد الحُجَّت (عج) کهریزسنگ
گوشه هایی از مراسم معنوی اعتکاف در مسجد الحجت
@m_hojjat
هدایت شده از مسجد الحُجَّت (عج) کهریزسنگ
قرائت دعای ندبه توسط کربلایی سید موسی حسینی
صبح جمعه مسجدالحجت
مراسم معنوی اعتکاف
@m_hojjat