eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
67.2هزار عکس
10.2هزار ویدیو
171 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
تبعیض در میدان جنگ ممنوع 🔹برخی رزمنده ها به نماز کمی بی‌توجه بودند، شهید مهدى ميرزایی صفی آبادی با شوخی به آنها می‌گفت: «اگر حواستان به همین پشتک ملق‌هایتان باشد، درست است؛ ولی امان از وقتی که حواستان نیست! » 🔹عملیات رمضان آزمون دشوار دیگری را در مقابل شهید مهدى ميرزایی قرار داد. در این عملیات که در محور شلمچه انجام شد برادرش رضا به شهادت رسید و مهدی در حالی که می توانست جنازه او را به پشت خط خودی منتقل کند ترجیح داد جنازه رزمنده دیگری را بیاورد و در حالی که نیروهایش اصرار داشتند که جنازه برادرش را بیاورند، با توجه به محدودیت وقت با قاطعیت دستور داد: «که اول دیگران، بعدا برادر من!».
تبعیض در میدان جنگ ممنوع 🔹برخی رزمنده ها به نماز کمی بی‌توجه بودند، شهید مهدى ميرزایی صفی آبادی با شوخی به آنها می‌گفت: «اگر حواستان به همین پشتک ملق‌هایتان باشد، درست است؛ ولی امان از وقتی که حواستان نیست! » 🔹عملیات رمضان آزمون دشوار دیگری را در مقابل شهید مهدى ميرزایی قرار داد. در این عملیات که در محور شلمچه انجام شد برادرش رضا به شهادت رسید و مهدی در حالی که می توانست جنازه او را به پشت خط خودی منتقل کند ترجیح داد جنازه رزمنده دیگری را بیاورد و در حالی که نیروهایش اصرار داشتند که جنازه برادرش را بیاورند، با توجه به محدودیت وقت با قاطعیت دستور داد: «که اول دیگران، بعدا برادر من!».
نقش شهید در خنثی کردن توطئه‌های منافقین 🔹شهید سیدمحمود سبیلیان در اجرای مسئولیت خطیر مبارزه با گروهک‌های الحادی و منافقین ، گامهای اساسی و اصولی بر داشت و در جبهه‌ی فکری و عملیاتی، به مبارزه با آنان پرداخت و نقش مدبرانه‌ای در جهت کشف و خنثی سازی توطئه‌های منافقین ایفا نمود، به طوری که در طی روزهای بحرانی سالهای آغازین پیروزی انقلاب، حتی یک گلوله در کاشمر شلیک نشد و با تدبیر و درایت او، بساط همه گروهک‌ها برچیده شد. به علاوه، برخی از مراکز سپاه در شهرستان‌های استان با مدیریت و اعزام نیروهای سپاه کاشمر، تقویت و تاسیس گردید. 🔹قسمتی از دست نوشته‌های شهید سید محمود سبیلیان: خدایا با کدامین دلیل دل بر دنیا بسته‌ام، اما می‌دانم که من موجود ضعیف النفس ، فریب خورده و گنهکاری هستم که جز با لقلقه زبان به درگاهت نیامده‌ام . خدایا تو را می‌خواهم و خدایا من از تو نشانی می‌خواهم ، به حق شب جمعه یا الله عنایتم کن ، مجنونم کن ، عاشقم کن و آتشم زن. یا الله حاشا که جوابم را ندهی.
سیم‌های خاردار و عطر گل ماندگار 🔹برادر شهید حسینعلی عالی در خاطراتی روایت می‌کند: " عملیات والفجر ۸ بود، بر اثر بمباران شیمیایی دشمن تعدادی از رزمنده‌ها زیر آوار ماندند، حسینعلی بدون توجه به گازهای شیمیایی سریع به طرف بچه‌ها رفت، من نیز به دنبالش رفتم، به سختی بسیجی‌ها را بیرون آوردیم. وقتی از محوطه خارج شدیم حالت تهوع و سرگیجه شدید به ما دست داد. 🔹️تمام صورت برادرم سوخته بود. ما را به بیمارستان «بوعلی» تهران اعزام کردند. مصدومیت حسین از ناحیه چشم بیشتر از دیگر اعضای بدنش بود، اما باز می‌خندید. در حالیکه نگرانش بودم و به استقامت او در برابر آزمایش‌های الهی غبطه می‌خوردم او با دیدن ناراحتی من مرا به صبوری دعوت کرد و گفت:«اینها نعمت‌های الهی هستند، از این نعمت‌ها استفاده کنید، این بالاترین افتخار است،‌ اگر خداوند شهادت را نصیب ما نکرد، همین که جراحتی از جنگ داشته باشیم، بالاترین افتخار برای ما است."
شب قبل از شهادت، می‌دانست که آخرین شب اوست 🔹یکی از همرزمان شهید علی‌اصغر خنکدار می‌گوید: " قبل از عملیات والفجر ۸ که بهمن ماه بود، هوا هم خیلی سرد بود و برای استحمام، آبگرم هم نداشتیم. دیدم شهید خنکدار سر و صورت و تنش خیس است، گفتم: چرا سرت خيس؟ گفت: مگه نمی‌دانی؟! گفتم: چی رو؟! گفت: امشب عمليات داريم من غسل شهادت كردم. با آن آب سرد و در هوای سرد با اطمینان قلبی غسل شهادت کرده بود. 🔹حاج محمدعلی روحانی می ‌گوید: " وقتی به همراه بچه‌های اطلاعات به گشت و شناسایی می‌رفتيم و برمی‌گشتیم؛ می‌ديديم ظرف‌های غذامان شسته شده است. از هر كی می‌پرسيديم اینها رو کی شسته جواب نمی‌داد. چند روز گذشت؛ در اين فكر بوديم كه کی اين كارها را انجام می‌داده؟ يک روز زودتر از زمان مقرر به محل استقرارمان برگشتيم تا ببینیم کی ظرف‌ها رو می‌شورد؛ دیدیم باز هم ظرف‌ها شسته شده و این بار كنار سنگر فرماندهی گردان چيده شده تا خشک بشود. رفتیم تو سنگر از اصغر آقا سوأل كرديم، اين ظرف‌ها را کی شسته که کنار چادر شما چیده شده؟ از سكوتش متوجه شديم كه کار خودش است."
 شهیدی که به ندای رهبر گوش داد 🔹 شهید کاظم حسینی به‌علت سن کم از حضورش در جبهه‌های نبرد جلوگیری گردید اما دیری نپاید که شور حسینی تار و پود وجودش را احاطه نمود و مجدداً با دستکاری شناسنامه به ندای پیر جماران لبیک گفت و عاشقانه به سوی جبهه‌ها شتافت. 🔹در فراز از وصیت‌نامه شهيد آمده است: "  امیدوارم که پیرو اسلام و شهیدان باشید و ادامه دهندگان راه شهیدان که همان راه اسلام است من بخاطر اسلام عزیز که یک مکتب تکاملی است به این جبهه جنگ آمدهآم." 🔹چون عزت وشرف مسلمین در گرو این جنگ است و امیداورم توانسته باشم در این کار قدمی برداشته و همواره برای حفظ اسلام فکر کنیم نه چیز دیگر و با این گروه های ضد اسلامی مبارزه و آنان را نابود کنیم.
اقدامات ارزنده شهید مهدی وحیدی 🔹شهید مهدی وحیدی در درگز کمیته‌ای را بنا نهاد که در ابتدا تعداد پاسدارهایش از انگشتان دست هم تجاوز نمی‌کرد. با ایجاد یک مرکز قدرت تشکیلاتی، فعالیت خود را بر علیه ضد انقلابیون، ساواکی‌ها، خوانین، اشرار، منافقین و … شکل داد. 🔹 مهدی وحیدی برای اولین بار در سال ۱۳۵۹ در جهاد مقدس علیه کفار بعثی شرکت نمود و پس از آن بارها در جبهه نبرد اسلامیان علیه کفار حضور پیدا کرد. مسئولینی که در جبهه بودند بخاطر لیاقت و شایستگی که از ایشان دیدند برای بار اول ایشان را در سمت معاونت فرماندهی گروهان منصوب و بخاطر شهامت‌ها ، رشادت‌ها و کاردانی‌هایی که پی در پی از خود نشان داد به سمت‌های “فرماندهی گروهان” ، “معاونت گردان” ،”فرماندهی گردان” و آخرین بار “معاونت تیپ” ارتقاء یافت.
نگاهی به زندگینامه سردار شهید رستم‌پور 🔹شهید رستم‌پور پس از تشکیل سپاه، گروه‌های سرود، نمایش و خطاطی را در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی این شهر پایه ریزی کرد و برای جذب جوانان به سپاه فعال بود. 🔹حسین رستم‌پور در شانزده سالگی هنگامی که امام راحل دستور شکست حصر آبادان را صادر کردند داوطلبانه و به صورت بسیجی وارد میدان جنگ شد و از طریق بسیح به جبهه ها اعزام گردید. 🔹این شهید والامقام در ۱۹ سالگی و بنا به ميل خودش به خواستگاری دختر خاله‌اش رفت و با او ازدواج كرد ولی اين ازدواج شش ماه بيشتر دوام نيافت و حسين در هشتم اسفند ماه ۱۳۶۲ به جبهه رفت. وی در حالی كه برای تبليغات به سمت خط مقدم می‌رفت بر اثر آتش باری شديد عراق و برخورد تركش خمپاره به سرش به شهادت رسيد.
زیارت عاشورا بهترین هدیه شهید به دوستانش 🔹یکی از همرزمان شهید نورالله مقیسه می‌گوید: " برای سنجش توان رزمی و آمادگی افراد تصمیم گرفتیم به مانور شبانه برویم. بعد از بازگشت از مانور دیدیم که نورالله نیست. چون سراغش را گرفتیم و او را یافتیم با فریاد یا حسین(ع) استقبالش نمودیم و از او پرسیدیم چه شد؟ گفت: شما که رفتید من نتوانستم بیایم، یک سید بالای سرم آمد و گفت: برخیز! خشابت پر از تیر و قمقمه‌ات پر از آب است. 🔹شهید نورالله مقیسه انگار که بخواهد یک گنج را دو دوستی به دوستانش هدیه دهد، با اشتیاق به آنها می‌گوید:" زیارت عاشورا بخوانید، من از این زیارت خیلی چیزها گرفتم ".
زندگینامه شهید شاهسونی 🔹شهید اسدالله شاهسونی دوران آمادگی رزمی را در زاهدان گذراند و بعد از آن‌ حدود ۱۵ ماه از خدمتش را در جبهه‌های حق بر علیه باطل در منطقه‌ی عملیاتی سومار گذراند. 🔹شاهسونی در آن منطقه‌ی عملیاتی آر پی‌جی‌ زن ماهری بود و به خاطر رشادت‌ها و مهارتی که ‌داشت از سرباز معمولی به سرباز حرفه‌ای و سپس از سرجوخه‌ای به گروهبان سومی ‌ارتقاء یافت. 🔹این شهید والا مقام دو بار در منطقه ‌از ناحیه‌ی دست و بار دیگر صورتش مجروح گردید ‌ولی با استراحت کمی پس از بهبودی نسبی به جبهه باز می‌گشت. 🔹او از نظر اخلاقی، فردی لایق و با‌ خدا و از نظر دینی هیچ موقع عبادت را سهل و کوچک نمی‌شمرد. او ‌حتی در روزهای سخت جبهه روزه می‌گرفت.
نگاهی به زندگینامه سردار شهید رستم‌پور 🔹شهید رستم‌پور پس از تشکیل سپاه، گروه‌های سرود، نمایش و خطاطی را در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی این شهر پایه ریزی کرد و برای جذب جوانان به سپاه فعال بود. 🔹حسین رستم‌پور در شانزده سالگی هنگامی که امام راحل دستور شکست حصر آبادان را صادر کردند داوطلبانه و به صورت بسیجی وارد میدان جنگ شد و از طریق بسیح به جبهه ها اعزام گردید. 🔹این شهید والامقام در ۱۹ سالگی و بنا به ميل خودش به خواستگاری دختر خاله‌اش رفت و با او ازدواج كرد ولی اين ازدواج شش ماه بيشتر دوام نيافت و حسين در هشتم اسفند ماه ۱۳۶۲ به جبهه رفت. وی در حالی كه برای تبليغات به سمت خط مقدم می‌رفت بر اثر آتش باری شديد عراق و برخورد تركش خمپاره به سرش به شهادت رسيد.
زیارت عاشورا بهترین هدیه شهید به دوستانش 🔹یکی از همرزمان شهید نورالله مقیسه می‌گوید: " برای سنجش توان رزمی و آمادگی افراد تصمیم گرفتیم به مانور شبانه برویم. بعد از بازگشت از مانور دیدیم که نورالله نیست. چون سراغش را گرفتیم و او را یافتیم با فریاد یا حسین(ع) استقبالش نمودیم و از او پرسیدیم چه شد؟ گفت: شما که رفتید من نتوانستم بیایم، یک سید بالای سرم آمد و گفت: برخیز! خشابت پر از تیر و قمقمه‌ات پر از آب است. 🔹شهید نورالله مقیسه انگار که بخواهد یک گنج را دو دوستی به دوستانش هدیه دهد، با اشتیاق به آنها می‌گوید:" زیارت عاشورا بخوانید، من از این زیارت خیلی چیزها گرفتم ".
زندگینامه شهید شاهسونی 🔹شهید اسدالله شاهسونی دوران آمادگی رزمی را در زاهدان گذراند و بعد از آن‌ حدود ۱۵ ماه از خدمتش را در جبهه‌های حق بر علیه باطل در منطقه‌ی عملیاتی سومار گذراند. 🔹شاهسونی در آن منطقه‌ی عملیاتی آر پی‌جی‌ زن ماهری بود و به خاطر رشادت‌ها و مهارتی که ‌داشت از سرباز معمولی به سرباز حرفه‌ای و سپس از سرجوخه‌ای به گروهبان سومی ‌ارتقاء یافت. 🔹این شهید والا مقام دو بار در منطقه ‌از ناحیه‌ی دست و بار دیگر صورتش مجروح گردید ‌ولی با استراحت کمی پس از بهبودی نسبی به جبهه باز می‌گشت. 🔹او از نظر اخلاقی، فردی لایق و با‌ خدا و از نظر دینی هیچ موقع عبادت را سهل و کوچک نمی‌شمرد. او ‌حتی در روزهای سخت جبهه روزه می‌گرفت.
شهیدی که به فرمان امام راهی جبهه شد 🔹شهید محمد احراری درح در زمان انقلاب ‌همواره گوش به فرمان خمینی بت‌شکن بود. او در اجرای سنت پیامبر خدا اقدام به ازدواج با دختر مومنه‌ای از اقوام نمود و زندگی متاهلی را برگزید. 🔹این شهید والامقام پس از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی عراق بر علیه نظام نوپای اسلامی با وجودی که متأهل بود، حفظ کیان خانواده را منوط به حفظ تمامیت و استقلال کشور می دانست. لذا تکلیف خدمت به اسلام و امام را بر آسایش در کنار همسر و خانواده بودن ترجیح داد.
آخرین دیدار شهید با خانواده‌اش 🔹پدر شهید علی کرمعلی می‌گوید: " شهید در روزهای آخر مرخصی‌اش هنگامی که حرم مطهر حضرت رضا(ع) را زیارت می‌کرد، با من خداحافظی نمود و گفت: مرا حلال کنید چون ممکن است دوباره همدیگر را نبینیم و این سفر آخر باشد. پس از خداحافظی و گفتن این حرف‌ها عازم منطقه‌ی جنگی شد و پس از گذشت نزدیک به یک هفته خبر شهادتش را برای ما آوردند. 🔹علی کرمعلی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و همچنین به علت حفظ و حراست از انقلاب لحظه‌ای از کوشش باز نایستاد و تا آخرین قطره خونش از مرز و بوم کشور دفاع کرد.
سرداری كه ۵۰ بار عرض اروند را برای موفقيت يک عمليات شنا كرد 🔹در عملياتی قرار بود شهيد مهدی شوشتری، نيروهايش را از عرض اروند عبور داده و در نقطه خاصی در آن سوی اروند مستقر شود كه سردار شهيد قبل از عمليات، خود ۵۰ بار عرض اروند را براي سنجيدن ميزان توفيق نيروهايش در اين عمليات، با لباس غواصی طی كرد. 🔹در ابتدای جنگ تحميلی كه به فاصله كوتاهی از پيروزی انقلاب آغاز شد، يكی از حربه‌های دشمن، ترور شخصيت‌ها بود و شهيد مهدی شوشتری در آن دوران محافظ برادرش حجت الاسلام " اسماعيل شوشتری " نماينده آن زمان مجلس بود و شرايط برای حضور نيافتنش در جبهه فراهم بود اما وی به همه راحتی‌ها پشت پا زد و در خط مقدم جبهه حضور يافت.
🔸مسئول حفاظت بیت امام خمینی(ره) 🔹شهید عباس فانی موشکی در دوران دفاع مقدس و پس از اتمام خدمت، ازدواج کرد. هنوز مدت کوتاهی از ازدواجش نگذشته بود که از طریق بسیج، به منطقه‌ی مهاباد کردستان اعزام شد. پس از بازگشت به کاشمر، به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد، دیگر بار به کردستان اعزام شد و مدت ۹ ماه در کردستان خدمت کرد. سپس، حدود ۲ سال در جماران، به پاسداری و حفاظت از بیت امام خمینی(ره) پرداخت. 🔹شهید فانی از روحیه خیلی بالایی برخوردار بود، به همه احترام می گذاشت، رفتار او زبانزد خاص و عام بود، به نماز و روزه اهمیت می داد و سعی می کرد نماز را به جماعت بخواند. همیشه نسبت به رزمندگان زیر دست خود با عطوفت و مهربانی رفتار می کرد.
حضور فعالانه شهید در سرکوبی آشوبگران 🔹شهید مسلم قانعی قوچان در آشوب‌های کردستان حضور فعال داشت و شجاعت‌های زیادی را از خود به نمایش گذاشت و در شهرهای سنندج، مهاباد و دیواندره مدت‌ها به سرکوبی اشرار پرداخت. 🔹این شهید والا مقام در خانواده فوق العاده زحمتکش به دنیا آمد علیرغم اینکه زندگی پر فراز و نشیب خود را با دسترنج ناچیز پدر سپری نمود ولی همیشه سپاس‌گذار و شاکر به درگاه احدیت بود 🔹 علاقه شدید این شهید بزرگوار نسبت به ثمر رسیدن انقلاب خونبار اسلامیان، او را بر آن داشت که به سهم خود درقبال خون شهدا احساس مسئولیت کند و لذا در پی پیام‌های آتشین امام امت و مسئولین با شوق بیحد در تاریخ ۱۳۶۰/۱۲/۱۸ به لباس با عزت و افتخار سربازی درآمد و به سوی کربلای ایران در جبهه غرب کشور اعزام گردید.
📷روایت شهیدی که منافقان زنده پوستش را کندند 🔹مادر شهید رضوی در خصوص ویژگی‌ها و سرگذشت فرزندش می‌گوید: " زمانی که ۱۱ ساله بود، یک روز بلند شد و پتویش را زیر بغلش گرفت. گفتم: «چرا پتو را زیر بغلت گرفتی؟» جواب داد: «می‌خواهم به جبهه بفرستمش.» گفتم: «پس خودت چی؟» گفت: «رزمندگان در جبهه هستند و با سختی و در سرما برای ما می‌جنگند، آن‌وقت من راحت باشم؟» ما به او پول دادیم که یک پتو بخرد و آن را به جبهه بفرستد. خیلی خوشحال شد." 🔹مادر این شهید والا مقام در ادامه در خصوص عشق و ارادت فرزندش به ائمه اطهار (ع) می‌گوید: "عشق خیلی زیادی به حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س) و امام‌حسین(ع) داشت. ایام محرم و عزاداری در هیئت‌ها بود و عشقش قابل وصف نبود. قبل اینکه شهید شود، هر موقع تهران بود، می‌رفت روی قبر شهدا می‌خوابید و با آن‌ها صحبت می‌کرد. با خدا راز و نیاز می‌کرد و خیلی دوست داشت، شهید شود."
دفاع از وطن تا آخرین قطره خون 🔹شهید حسین رضائی علاقه خاصی به ائمه اطهار داشت و با اشتیاق در مجالس حاضر می‌شد و دیگران را به این کار دعوت می‌کرد؛ وی در ایام محرم و صفر حضور فعال در مجالس عزا داشت‌. 🔹دوستانش از روحیه‌ی بالای حسین تعجب می‌کردند و هر وقت مشکلی داشتند با او مطرح می‌کردند و او برای حل مشکل آنها هر کاری از دستش بر می‌آمد انجام می‌داد. 🔹این شهید والامقام در منطقه سومار ترکش خورد و وقتی همرزم و پسر خاله‌اش برای کمک رفت، به او گفت تو تیربارچی هستی باید وظیفه‌ات را انجام دهی، مرا رها کن و کارت را انجام بده و تا آخرین قطره خون جنگید.
از سرما دست‌هایش بی‌حس می‌شد 🔹شهید محمدجواد صالحیان کلا با حیوانات و جانوران میانه خوبی داشت. یک‌بار که به کوهنوردی رفته بود یک مار شکار کرده بود. بدون هیچ وسیله‌ای توانسته بود مار را با دستش بگیرد و به‌عنوان سوغات کوه به خانه آورده بود. 🔹اگر سنگ هم از آسمان می‌بارید؛ قرارهای دوستانه‌اش را فراموش نمی‌کرد. یک‌بار بعد از آخرین امتحانش با دوستانش تصمیم گرفتند تا به پارک ملت بروند و در آنجا کلی عکس گرفتند. 🔹محمدجواد هربار که مرخصی می‌آمد خودش لباس‌های داخل ساکش را درمی‌آورد و کنار شیر آب حیاط می‌شست؛ طوری‌که دستهایش از سرما بی‌حس می‌شد. ملا پسر منظم و مرتبی بود و با وجود اینکه درس داشت، تمام کارهای خانه را انجام می‌داد.
دفاع از وطن تا آخرین قطره خون 🔹شهید حسین رضائی علاقه خاصی به ائمه اطهار داشت و با اشتیاق در مجالس حاضر می‌شد و دیگران را به این کار دعوت می‌کرد؛ وی در ایام محرم و صفر حضور فعال در مجالس عزا داشت‌. 🔹دوستانش از روحیه‌ی بالای حسین تعجب می‌کردند و هر وقت مشکلی داشتند با او مطرح می‌کردند و او برای حل مشکل آنها هر کاری از دستش بر می‌آمد انجام می‌داد. 🔹این شهید والامقام در منطقه سومار ترکش خورد و وقتی همرزم و پسر خاله‌اش برای کمک رفت، به او گفت تو تیربارچی هستی باید وظیفه‌ات را انجام دهی، مرا رها کن و کارت را انجام بده و تا آخرین قطره خون جنگید.
علم‌آموزی شهید در سنگر‌های مقاومت 🔹شهید هاشم مرگان ازغدی در طول مدت تحصیل در دبیرستان همواره شاگرد نمونه بود در سال سوم دبیرستان به عنوان بهترین دانش آموز از طرف آموزش و پرورش یک عدد دوربین عکاسی به عنوان هدیه دریافت نمود. 🔹این شهید والامقام در دوران آموزش آن چنان ذوق و علاقه‌ای از خود نشان داد که گفتنی نیست. وی در همان روزها نیز مواقع استراحت کتاب‌ها را باز می‌کرد و به رزمندگانی که قصد شرکت در کنکور داشتند درس می‌داد. شب‌ها به نماز شب می پرداخت و نماز شب او چنان شور و حالی داشت که دیگران محو نماز او می‌شدند. 🔹وی در پوشیدن لباس رعایت سادگی را می‌کرد. از شرکت در مجالس و میهمانی‌هایی که رنگ مذهبی نداشت (حتی مجالس اقوام) خودداری می‌کرد و دیگران را نیز از شرکت در این گونه مجالس باز می‌داشت. مدتی با گروه تئاتر انجمن اسلامی دبیرستان همکاری نزدیک داشت و در چندین تئاتر به مناسبت‌های مختلف شرکت فعال کرده بود.
علاقه زیاد شهید به مطالعه و یادداشت برداری 🔹محمدعلی از هوش بالائی برخوردار بود و توانست در کلاس اول جدول ضرب را به خوبی یاد بگیرد. درس را همانجا سر کلاس یاد می‌گرفت و در خانه کمتر دور تکالیف می‌رفت. پدرش همیشه نگران بود که چرا این بچه درس نمی‌خواند؟ برادرش را موظف کرده بود تا به درس‌های محمدعلی برسد. 🔹محمدعلی به تاریخ اسلام علاقه داشت و عبرت‌های آن را برای دیگران بازگو می‌کرد. می‌گفت: " ما در تاریخ هر جا شکست خوردیم، برای این بود که رهبر را تنها گذاشتیم . " 🔹از خصوصیات ذاتی این شهید والامقام یادداشت برداری بود. تمام مطالعات خود را اعم از شیمی و فیزیک و حتی اطلاعات عملیات را در دفترچه‌اش می‌نوشت و جالب بود از همین اطلاعات علمی و درسی در راستای جبهه و جنگ استفاده می‌کرد. 🔹محمدعلی ورودی سال 1365 رشته پرستاری بود. قبل از دانشگاه وارد سپاه شد و برای اینکه بتواند در دانشگاه ثبت نام کند؛ باید از سپاه استعفا می‌داد و تسویه حساب می‌کرد؛ اما این کار را نکرد و در دانشگاه ثبت نام کرد و از طریق دانشگاه عازم جبهه‌ها شد و در آنجا هم پزشک بود و در بهداری اهواز خدمت می‌کرد.
نگاهی کوتاه به زندگی شهید بنسبردی 🔹شهید علی بنسبردی در انجام فرائض دینی به ویژه نماز و روزه و شرکت در مجالس مذهبی و محافل دینی کوشا بود. به حضرت امام و انقلاب اسلامی بسیار علاقه‎مند بود و دیگران را هم به حمایت از امام و انقلاب دعوت می‌کرد. 🔹وی بعد از انقلاب اسلامی از طریق ارتش جمهوری اسلامی ایران به خدمت مقدس سربازی رفت و در منطقه کردستان در لشکر ۲۸ سنندج انجام وظیفه نمود. پس از دوران خدمت سربازی به عضویت بسیج درآمد و دوباره به مناطق جنگی شتافت. 🔹شهید بسنبردی در تاریخ ۱۳۶۲/۱۱/۲۷ به استخدام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و به‌عنوان عضو رسمی سپاه عازم جبهه‌های نبرد گردید. وی فرمانده دسته گردان سیف الله از لشکر ۵ نصر بود. 🔹علی در سال ۱۳۶۳ ازدواج نمود و محل زندگی خود و خانواده‌اش را از روستای جراحی به شهر سبزوار منتقل کرد.