eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
71.1هزار عکس
11.9هزار ویدیو
183 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
مادر با بیان اینکه نماز شب علی هرگز ترک نمی‌شد، تصریح کرد: تا طلوع آفتاب نمی‌خوابید می‌گفتم: «علی‌جان بخواب خسته‌ای» می‌گفت: «کراهت دارد»... هیچگاه نمی‌توانم حالات را هنگام نماز خواندن توصیف کنم او همچون فردی ناتوان و فقیر به روی قبله می‌نشست، با گردنی کج با خشوع با خدای خویش راز و نیاز می‌کرد سجده‌های طولانی،‌ حالات عرفانی و روحانی خاصی داشت گاهی که نماز می‌خواند از پشت به او نگاه می‌کردم، می‌گفتم: "خوش به حالت سیدعلی قامتت چون حضرت ابوالفضل(ع)، مظلومیت و ایثارت چون جدت امام حسین(ع) و سجده‌هایت چون امام سجاد(ع) است"
بارالها! من نمی خواهم که در بستر بمیرم میروم تا همچو مردان خدا در دل سنگر بمیرم و میدانم که به شهادت میرسم، میخواهم اگر لیاقتش را داشتم، بدنم مانند فاطمه زهرا(س) بشود. 🌷 🕊🕊
🔸همیشه روزه می گرفت، یک وقت که با دوستانش آمده بود خانه، برای آن ها غذا آوردم، او برخواست، و آرام گفت: چرا برای من نیاوردی؟ گفتم:مگر روزه نیستی؟ گفت: چرا، ولی نمی خواهم دیگران بفهمند.»  🔹می گفت:«پیراهن که برایش می خریدم؛ از مسجد جامع که بر می گشت،می دیدم عوض شده. علتش را می پرسیدم،می گفت: یکی خوشش آمده هدیه اش دادم؛ ضبط صوتی که برایش خریده بودم را داده بود به دوستانش، می گفت:آنها بیشتر نیاز دارند. بعد از٢١ رمضان آن سال تازه فهمیدیم چند خانواده را سرپرستی می کرد. 🔸یکی می گفت،وقتِ سینه زنی، میان ذکر حسین(ع) ، فریاد می زد:«یااباالفضل(ع)»، بعد از مراسم از او پرسیده بود:«علی آقا، بین ذکر حسین (ع)، چرا شما نام عباس (ع) را فریاد می کردی ؟» در جواب می گفت:«بدون واسطه نمی شود ارباب را صدا زد» 🔹همرزم دیگرش می گفت:«شما علی را نشناختید، او یک عارف بود. یک نصفه استکان اگر سهمیه ی آب داشت، آن را هم وضو می ساخت.» پا برهنه در میان دسته ها میرفت و خدمت میکرد، و نتیجه ارادتش ، زخم پهلویی بود که از مادر به ارث برده بود. 📎جانشین گردان مسلم ابن عقیل لشگر ۲۵کربلا 🌷 ولادت : 21رمضان 1346 شهادت : 21رمضان 1367 شلمچه سن : 21سال
یک سقف یک آرزو ... روزگار ، شوخی‌ هایشان را خرید..! و آرزوهای آمیخته با خنده‌هایشان را برآورده کرد. حالا که بر مزار سیدعلی می‌روی و به سوله‌ ساکت گلزار شهدا که دیگر ، رواق حـرم سید شده است نگاه می‌کنی، به یاد آرزوی شوخی‌وار او می‌ اُفتی که گفته بود : " ای کـاش روی قبر ما هم سایبانی و گنبدی بسازند"