#لالههای_آسمونی
‼️نماز شب او همراه با خضوع و گریه بود و من گاهی بیدار شده و پنهانی فقط نماز خواندن محسن را تماشا می کردم که چگونه یک نوجوان با خدای خود راز و نیاز می کند.
‼️محسن خواب دیده بود در صحرای محشر همه ناراحت و در تکاپو هستند، اما عده ای راحت نشسته اند، سئوال کرده و متوجه شده بود آنها کسانی هستند که نماز شب میخوانده اند.
‼️محسن در یادداشت هایش نوشته بود" من با خدای خود عهد بسته ام. من از آن خودم نیستم". قبل از رفتن به جبهه تابستان به روستاها میرفت و آموزش قرآن و درس میداد. همیشه به محسن میگفتم تو شیشه عمر من هستی و او میگفت" این حرف را نزن. موقع مرگ به خاطر علاقه به من دینت را میدهی".
‼️آخرین بار که خداحافظی میکرد گفت: میخواهم بروم گردان غواصی. اگر در آب شهید شوم ثواب دو شهید را دارم. غواص آر پی جی زن بود و سرانجام در آب شهید شد و جنازه اش بعد از 10 سال برای ما آمد.
#شهید_محسن_برهانی🌷
#سالروز_شهادت
📎 وصیتنامهای که شدیداًتوجه امامخمینی(ره) رابخود جلب کردو بعنوان شهید شاخص شناخته شد👇👇
❂○° #وصیٺـــ_نامہ °○❂
🔰"همه ما آدم های ضعیف و پر ادعا یک روزی چشم به جهان گشودیم، شاید در آن لحظه چه قدر هراسان بودیم و بیمناک. گریه هم می کردیم. در جدایی محیط رحم، اشک میریختیم و حتی جیغ میکشیدیم. هراسان و وحشت زده بودیم. بعد، انس گرفتیم و با دنیا دل بستیم. قلب هایمان با هم ارتباط پیدا کرد. محکم شد انگار با یک طناب ضخیم به هم بسته شدند. با همه ی ظاهرش دوست شدیم. رفیق مخلص. بعضی جاها اون نامردی میکرد اما ما هم چنان صادقانه پیوند رفاقت را محکم تر میکردیم. به جای این که پند بگیریم . بارها بهترین عزیزانمان را ازاما گرفت. همان هایی که قبل از ما باهاش دوست بودند، اما درس نگرفتیم. بارها قصد جان خودمان را کرد. اما کجاست پند گیرنده؟
🔰در همین رفاقت ها ندایی طنین افکند. بدنمان را لرزاند. صدا از یک منبع نور میآمد. مطلق نور. چه قدر زیبا بود. دلپذیر و دلنشین. خیلی بیشتر از دنیا جذب شدیم. حرف های خوبی میزد. خوبی اش به این بود که هر چه میگفت، راست می گفت. حقیقت را میگفت . میگفت: تو خیلی والاتر و برتر از این ها هستی. عظمت و مقامت به این چند سال نیست. اندازه اش نمی شه، جای نمیگیره، تو از اون بالاهایی. اونجاها که الان مغزت خطور نمیکنه. تو از آن کمال مطلق هستی. این دوستت بد دوستیه. اگر باهاش دوست شدی از تو میبُره. اما اگر پشت بهش کردی، بهت رومی آره.
🔰راست می گفت: بارها دل از دنیا میکندیم و طریق میپیمودیم، اما باز غافل میشدیم، چرا غفلت؟؟ با این همه نور؟توی دستوراتی که داده بود تا آدم بشیم؛ یک کلمه خیلی جلب نظر میکرد؛ جهاد و بعد هم شهادت.
🔰عزم جهاد تمام بند های تنمان را میگسست؛ زنجیرها را پاره میکرد، آلودگی هامون رو پاک میکرد جهاد ما را با سرعت؛ سیر میداد. میفرستاد اون بالا و بعد در یک لحظه شکفته می شد و انفجاری خونین صورت میگرفت و ما را در یک آن؛ میگسلاند و به اعلی پیوند می زد. آن وقت دیگه محو بودیم در کمالات خدا. چرا که شهادت «لقاء الله» است.
🔰پیرمرشد ما، راه را بر ما روشن ساخت، تکلیف را معیّن کرد. تنها وظیفه ما جهاد است به حکم امام. خیلی ها عزم کردند، رفتند و جنگیدند. یکی شون هم من، مثل هزاران فرزند دیگری که قدم برداشتند.
🔰پدر و مادر عزیز و مهربانم! می دانم که مرا دوست دارید و میدانم فراق برایتان دشوار است. حتی احتمال بیماری را در این فراق میدهم اما همه ما برای چیز دیگری آمده ایم و تکلیف من جهاد بود و در این راه شهادت هم نیز.
🔰این عنایت و رحم خاص خداوند بود که با کمال و اعجاب، شامل حال من شد تا در این راه گام بردارم و خدا را شکر میگویم که خودش ما را به این راه کشاند و حمد و سپاس که شهادت را هم نصیبم کرد «الحمد الله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله» و شما هم شاد باشید از این رحمت، شکر گویید که توانستید فرزندی پرورش دهید تا در راه احیای دین جان بازد، جانی ناقابل.
🔰پدر و مادر و برادران و خواهر عزیزم! میدانید که چقدر رحمت شامل حالتان شده است، میدانید چه رستگاری در انتظار شماست. امیدوارم انشاالله که " الله " عنایت و رحمتش را همان گونه که بوده، باز هم باشد و مرا قبول کند. در روز سختی و هراس و وحشت واقعی که جداً انسان ذوب میشود، به رحمت یکتای رحیم به اون وعده هایی که خودش داده، همه مون رستگار و در جوار رحمتش . افتخار بر شماست در دنیا و آخرت.
🔰آهای اون هایی که از این عوالم بی خبرید! آیا گمان می کنید دست از فرزند شستن آسان است؟ هیچ چیز، هیچ چیز جز"خدا" نمی تواند این ها را ظاهراً از هم جدا کند. افتخار بر تمام خانواده های محترم شهداء.
🔰سخن آخر وصیت که انشاالله محترم است . عزیزان! من ظاهراً از شما جدا شده اما واقعاً به خدا قسم انشاالله به شما نزدیک تر شده ام، مهم تر آیا نشنیده اید که روز قیامت همه از هم گریزانند؟ اما ما به خواست خدا با شادی در کنار یکدیگر هستیم. دیگر از این نزدیک تر! خدایا مرا قبول کن هر چند ناشایسته ام. آمین.
#شهید_محسن_برهانی🌷
#سالروز_شهادت
✍سالروز شهادت دو شهیدی که در یک قبر دارند دانش آموز شهید محسن برهانی و شهید سعید حسنی پور اما با سنگ مزار متفاوت...
🔹دو شهیدی که با هم در یک شب به شهادت رسیدند اما پیکرهایشان بعد از چند سال تفحص شد.
🔸بعدها ابتدا پیکر شهید محسن برهانی یافت میشود اما به اذن الهی و کاملا اتفاقی صبر میکند تا پیکر یار دیرینهاش هم پیدا شود.
🔹دو شهید محسن برهانی و سعید حسنیپور شهدایی که در گلزار شهدای کرمان درون یک قبر دارند.
🔸دو شهیدی که نسبتهای فامیلیشان فرق دارد اما به دلیل اینکه با هم عقد اخوت بسته بودند روی سنگ مزارشان نوشته در کنار برادر شهید خود به خاک سپرده شد.
#شهید_محسن_برهانی
#شهید_سعید_حسنی_پور