#ستارههای_زینبی
💠محمدجواد تک پسر بود و اگر میخواست میتوانست نرود، اما او بیتاب رفتن بود. من که از رفتن او کاملاً راضی بودم، اما نمیخواست بهجز من، به کس دیگری بگوید که میخواهد سوریه برود، ولی به اصرار من به دنبال کسب اجازه از پدر و مادرش رفت.
💠وقتی میخواست راهی شود حس عجیبی داشت و مطمئن بود که سالم برنمیگردد؛ من هم همان حس را داشته و حالم شبیه حال دفعات قبل نبود. یکشب گفت «بیا بشین باهم حرف بزنیم.» دلم لرزید و گفتم «میخواهی مأموریت بروی؟ و حتماً میخواهی سوریه بروی؟» خندید و گفت «آفرین عزیزم.» گفتم «من هم که نمیتوانم و نمیخواهم مانع رفتنت شوم.» که در جواب گفت «به تو افتخار میکنم.»
💠مهمترین ویژگی محمدجواد توجه و حساسیت زیاد به مصرف بیتالمال بود. به یاد دارم که یک روز ماژیکی از پایگاه بسیج به خانه آورد و به زینب تأکید کرد که از آن استفاده نکن و یا یکبار دیگر بنر و میخ آورده بود که به من تأکید کرد که نباید از آن استفاده کنم. تمام دغدغهاش پایگاه بسیج محله بود و میگفت: «پایگاه دست من امانت است.» چند سالی آنجا راکد بود و رونقی نداشت. تابلوی آنجا را رنگ کرد و برای جمعکردن بچهها همه کاری کرد. خودش همیشه در پایگاه، حضور داشت و میگفت این حضور باعث دلگرمی بچهها میشود.
✍به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_محمدجواد_قربانی🌷
#سالروز_شهادت
💢مادرشهیدی که پسرش را نذر امام رضا کرد و با ذکر "یارضا(ع)" شیرش داد..❣
محمدجواد قربانی در اولین روز فروردین سال ۱۳۶۲ متولد شد. مادر یا امام رضایی زیر لب گفت و به نوزادش شیر میداد.
🔹️سال قبل در مشهد، امام رضا(ع) را به جوانش قسم داده بود که پسری به آنها عطا کند و به همان خاطر بود که نوزاد را محمدجواد گذاشتند.
🔹️محمدجواد همزمان که فرزند صالحی برای خانواده بود، درسهایش را خواند و بزرگ شد و ازدواج کرد و برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) به سوریه رفت.
🔹️محمد جواد درباره مجروح شدن خود میگوید: در لحظهای که صدای انفجار براثر اصابت موشک یا خمپاره دشمن بر گوشم طنینافکن شد ناگهان به مدت ۲۰ ثانیه خود را در آسمان مشاهده کردم و از بالا به بدن خود نگاه کردم و فهمیدم به شهادت رسیدهام که ناگهان به یاد همسر و فرزندانم افتادم. بهمحض خطور این فکر در من به ناگاه از آسمان در کنار پیکر خود نزول کردم و دوباره درون پیکرم وارد شدم و دوستانم را صدا زدم.
🔹️همسر شهید میگوید: خیلی زود او را به بیمارستان حلب و پس از آن به تهران منتقل میکنند. دردهای جسمانی محمدجواد را اذیت میکند اما جز ذکر "یا زینب" و "یا رقیه" چیزی نمیگوید. او را مرخص کردند و ادامه درمان به خانه آوردیم.
🔹️دخترم زینب و خانواده محمد جواد را سیر دیدند و او فقط آرزوی شهادت میکرد که بعد از چند روز حال محمدجواد بد شد و آسمانی شد.
#شهید_محمدجواد_قربانی
هدیه به روح مطهرشون صلوات 🌷
#شهادت_امام_رضا(ع)
.
💢مادرشهیدی که پسرش را نذر امام رضا کرد و با ذکر "یارضا(ع)" شیرش داد..❣
محمدجواد قربانی در اولین روز فروردین سال ۱۳۶۲ متولد شد. مادر یا امام رضایی زیر لب گفت و به نوزادش شیر میداد.
🔹️سال قبل در مشهد، امام رضا(ع) را به جوانش قسم داده بود که پسری به آنها عطا کند و به همان خاطر بود که نوزاد را محمدجواد گذاشتند.
🔹️محمدجواد همزمان که فرزند صالحی برای خانواده بود، درسهایش را خواند و بزرگ شد و ازدواج کرد و برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) به سوریه رفت.
🔹️محمد جواد درباره مجروح شدن خود میگوید: در لحظهای که صدای انفجار براثر اصابت موشک یا خمپاره دشمن بر گوشم طنینافکن شد ناگهان به مدت ۲۰ ثانیه خود را در آسمان مشاهده کردم و از بالا به بدن خود نگاه کردم و فهمیدم به شهادت رسیدهام که ناگهان به یاد همسر و فرزندانم افتادم. بهمحض خطور این فکر در من به ناگاه از آسمان در کنار پیکر خود نزول کردم و دوباره درون پیکرم وارد شدم و دوستانم را صدا زدم.
🔹️همسر شهید میگوید: خیلی زود او را به بیمارستان حلب و پس از آن به تهران منتقل میکنند. دردهای جسمانی محمدجواد را اذیت میکند اما جز ذکر "یا زینب" و "یا رقیه" چیزی نمیگوید. او را مرخص کردند و ادامه درمان به خانه آوردیم.
🔹️دخترم زینب و خانواده محمد جواد را سیر دیدند و او فقط آرزوی شهادت میکرد که بعد از چند روز حال محمدجواد بد شد و آسمانی شد.
#شهید_محمدجواد_قربانی
هدیه به روح مطهرشون صلوات 🌷
#شهادت_امام_رضا(ع)
.
💌