چند شهید در یک قاب 📸
رفیق شفیق ڪہ مےگویند
همین ها هستند
رفاقت شــــان
از زمین🌍 شروع شد
و تا بهشت ادامہ یافت ...
.
#شهید_محمد_جاودانی🌷
#شهید_مصطفی_عارفی🌷
#شهید_جواد_کوهساری🌷
#شهید_محمد_اسدی🌷
#اللهمالرزقناتوفیقشهادتفیسبیلک
#شادی_روح_شهدا_صلوات🌷
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
🔰به آقامصطفی گفتم : برای اتمام حجت و آرامش خودم برویم حرم و استخاره بگیریم. وقتی رسیدیم حرم خجالت می کشیدم وارد حرم شوم...
🔰چون از خدا خواسته بودم که به بنده اش نشان دهد آیا راهی که می رویم درست است✓ یا نه ، و آیا حضرت آقا راضی به این کار هستند یا نه.
🔰همان شب خودم در خواب حضرت آقا امام زمان(ع) را دیدم که به خانهمان آمدند و با خوشحالی سراغ آقا مصطفی را میگیرند. در خواب همسرم خانه بود. آقا چهار تا هدیه به من دادند و فرمودند اینها را شما از طرف من به آقا مصطفی بدهید. خوابم این طور تعبیر شد که مصطفی چهاربار بعنوان داوطلب اعزام شد.
🔰و خداوند به خوبی با خواب صادقه و تحقیقات نشانم داده بود. وقتی استخاره گرفتیم جوابش اینگونه بود⇜ دعوت پیامبر با دعوت انسانهای عادی فرق می کند به او اجازه دهید.
🔰از آقا علےبن موسیالرضا خواستم همانگونه که تا کنون مراقبم بود از این پس نیز هوایم را داشته و صبوری نصیبم کند هنوز از حرم مطهر بیرون نرفته بودم که به آقا مصطفی گفتم:
🔰به گمانم امام_رضا(ع) برمن منت گذاشتند و صبوری بسیاری به من عطاکردند. ارامشی خاص وجودم را فرا گرفته بود و از آنهمه نا آرامی و بیتابی خبری نبود.
✍به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_مصطفی_عارفی 🌷
#سالروز_شهادت
#خاطرات_شهدا
💠لبخند در دامان مولا
🔰بارها برای عملیاتهای سخت و سنگین عازم عراق شد. او که دیگر به فرمانده ای شجاع و دلاور تبدیل شده بود جهت اعزام به سوریه آموزشهای سخت را پشت سر گذاشت و نهایتاً با رضایت پدر، مادر و همسر فداکارش عازم نبرد با حرامیان تکفیری شد.
🔰مصطفی در جریان عملیات آزادیسازی تدمر به ارتفاعات جبلالمزار عزیمت کرد. متأسفانه جاده مورد حمله تروریستها قرار گرفت و درگیری سنگینی رخ داد. در اثنای درگیری داعشیها یک نارنجک به سنگر شهید عارفی پرتاب کردند که باعث مجروحیت دست و پهلویش شد.
🔰مصطفی از بقیه نیروها جلوتر بود و به دلیل حجم آتش دشمن و همین طور بعد مسافتی که او با دیگر همرزمان داشت، پیکرش داخل سنگر ماند. البته به فرمانده بیسیم زدند که علمدار داریم.
🔰استعاره «علمدار» در مورد زخمیها به کار برده میشود. هرچقدر هم که به خود مصطفی بیسیم زدند که «طاها، طاها» کسی جواب نداد و پس از گذشت 30ساعت پیکر شهید در سنگر توسط شهید هریری از همرزمانش به عقب منتقل شد.
🔰شهید هریری از هیبت شهید عارفی گفته بود: مانند حضرت ابوالفضل دست در بدن نداشت و خون گرم تمام تنش را فراگرفته بود. لبخند بسیار زیبایی هم بر چهره داشت.
🔰قبل از شهادت خود آقا مصطفی خطاب به همرزمانش گفته بود: از این تعداد پنج نفری که با هم هستیم یکیمانوخمس این راه میشویم ولی آن کسی که به شهادت میرسد وقتی سرش در دامان حضرت امام حسین(ع) قرار گرفت لبخند بزند از تعداد شهدایی که به مشهد آورده بودند فقط آقامصطفی لبخند بر لب داشت. مادر شهید با دیدن پیکر فرزندش به جای ناراحتی خیلی خوشحال شد.
#شهید_مصطفی_عارفی 🌷
#سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۵۹/۱۰/۱۴ مشهد
شهادت ۱۳۹۵/۲/۱۲ تدمر ، سوریه
🌿آن شب،شب عجیبی بود. #باران میهمانِ مشهد الرضا شده بود .هوا خنک بود ، نزدیک سی بار بود که با مسئول اعزام تماس گرفته بود ولی هربار به درِ بسته می خورد. #نماز مغرب و عشاء را که خواند دلش طاقت نیاورد .😥
.
🌿آن شب دل یک بسیجی حوالی #حرم حضرت عشق میچرخید و حاجتش را میخواست.🕊
.
🌿با همسر و فرزندش راهی حرم شدند ، ساعتی از #زیارتش نگذشته بود که با لبی خندان به سوی همسرش آمد.دلش آرام گرفته بود و گویی امید داشت این گره به دست #ضامن_آهو باز میشود.💚
.
🌿میدانست که #علی_بن_موسی_الرضا ضمانتش را پیش عمه اش میکند و او حتما راهی وادی عاشقی میشود.
.
🌿شاید کمتر از ده روز گذشت که مسئول اعزام تماس گرفت و گفت ساکت را ببند، بسیجی آماده رزم شو.🎒
.
🌿او که دو سال تمام در پی راهی برای اعزام بود، حالا با ضمانت شاه خراسان کمتر از ده روز گره از کارش باز شد.
.
#ابوطاها گفتی: «من برای یک زندگی عادی ساخته نشدم.»
به گمانم برای همین مسئول اعزام را کلافه کردی ، #امام_رضا را واسطه قرار دادی تا برای دفاع از حریم اهل بیت راهی شوی و درست در شب تولد #بانوی_صبر حاجتت را گرفتی.📿
.
🌿همرزمت میگفت: با هم قرار گذاشتید که هر کدامتان زودتر #آسمانی شد و بال پریدن گرفت دست آن یکی را در #زمین بگیرد ، حتی گفته بودید شربت #شهادت را هرکه نوشید، وقتی آقا بالای سرش آمد لبخندی بزند آن موقع است که ما میفهمیم مهمان #آقا شده است.😊
.
🌿همینطور هم شد. وقتی ابوطاها شربت شهادت را نوش جان کرد و این دیار و مردمانش را ترک کرد. #لبخند به لب داشت ، لبخندی به شیرینی عسل و به زیبایی شهادت و به همین زودی #طاها مرد خانه شد.☺️
.
🌿در عجبم چطور از #همسرت دل کندی و چگونه از شیرین زبانی های #امیر_علی گذشتی؟😭
.
🌿به راستی که قدم گذاشتن در این راه دل شیر میخواهد و قلبی که برای #معشوق بتپد ، کاش #قلب ما هم اینگونه بی قرارِ معشوق حقیقی مان باشد و در راه عشق ثابت قدم باشیم.❤
.
✍نویسنده: #مهدیه_نادعلی
.
به مناسبت سالروز تولد #شهید_مصطفی_عارفی
.
📅تاریخ تولد : ۱۵ دی ۱۳۵۹
.
📅تاریخ شهادت : ۵ اردیبهشت ۱۳۹۵ تدمر سوریه
.
📅تاریخ انتشار: ۱۴ دی ۱۳۹۹
.
🥀مزار : بهشت رضا
.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی #طراحی #دل_نوشته