💠🍃💠🍃💠
#محرم_و_شهدا
راوی: مادر شهید
هر سال که نزدیک ماه محرم می شدیم مصطفی حسابی سرش شلوغ بود.
باید تدارک هیئتش رو می دید هر وقت خونمون می آمد، آروم و قرار نداشت، بس که فکرش درگیر کاراهاش بود.
دوست داشت به بهترین شکل ممکن برنامه ها و مراسم عزاداری انجام بشه و برای اربابش چیزی کم نذاره...
🌷شهید مصطفی صدرزاده
💠🍃💠🍃💠
ایام محرم شده بود
قول و قرار گذاشته بودیم که امسال اربعین موکبی راه بندازیم که خادم هاش بچه های خادم الشهدا باشند.
سید هادی پیگیر کارها بود و بهم گفت سجاد پایه؟ گفتم بسم الله
مشکلاتی جلوی راه بود که نمیشد این حرکت انجام بشه
روز عاشورا محمد رو دیدم
کشیدمش کنار گفتم حاجی چیکار میکنی کارهارو پیگیری کن راه بندازیم دیگه ...چرا چند روزه دیگه از تب و تاب پیگیری کار خبری نیست
با همون لبخند همیشگیش یه درسی داد بهم گفت سجاد مگه شماها بسیجی نیستین مگه خط ها رو بتون ندادم که با کیا باید ببندید
منتظر منی؟! تو و سید هادی پاشید برید تهران دنبال کارها دیگه چیه دست به دست هم میکنید
بسیجی منتظر نمیمونه خودتون بسم الله بگید.
سید هادی پیگیر شد و ما رفتیم عراق یک ماه قبل #اربعین برای ساخت و ساز موکب ها..
🌹شهید مدافع حرم محمد بلباسی
#محرم_و_شهدا