بسم رب الشهدا
شهیدمهدی نوروزی
.
شجاعت و دليريهاي مثالزدني مهدي، دليلي شد تا او را با نام «شير سامرا» بشناسند. در عملياتهايي كه در سامرا و نواحي آن انجام ميشد، هرجا بچهها تحت فشار قرار ميگرفتند و به تنگنا ميرسيدند، از مهدي ميخواستند تا با نيروهايش به كمك آنها برود و غائله را ختم كند. مهدي خطشكن بود، هميشه در وسط ميدان معركه بود. ميگفت: ما بايد اولين نفر در جلو و خطمقدم نبرد باشيم تا هر زمان به بچهها گفتيم بيايند ما را ببينند و بدانند كه ما نيز در معركه نبرد حاضريم. حضورش هم همواره با شجاعت و دلاوري همراه بود.
از نحوه شهادت مهدي خبر داريد؟
بله، مهدي آنطور كه دوست داشت به شهادت رسيد. دعاي مادرش در حق او مستجاب شد و مهدي در خون خود غلطيد. چون مولايش اباعبداللهالحسين(ع) مظلومانه به شهادت رسيد. بعد شهادت براي تشييع پيكر، مهدي را به كربلا و حرم اباعبداللهالحسين بردند. به من گفته بود من دوست دارم شهيد بشوم، من را ببرند كربلا، تشييع جنازهام آنجا باشد.
الحمدلله به آن هم رسيد، اميد كه دست ما را هم بگيرد. ما در تاريخ 19 ديماه در منطقهاي به نام «اوينات» 40 كيلومتر بعد از شهر سامرا به سمت تكريت جهت شناسايي رفتيم. فرداي آن روز ساعت 3 بعد از ظهر، به سمت داخل سامرا در حركت بوديم، در يك كيلومتري دشمن، به ما تيراندازي شد و ما در كمين افتاديم. من در كنار مهدي بودم و به همراه 5 نفر داخل يك كانال بوديم. سه چهار مرتبه بلند شديم با هم تيراندازي كرديم كه بتوانيم از سمت ديگر برويم كه يك لحظه ديدم آقامهدي تير خورد و به زمين افتاد. گفتم مهدي چي شد؟ گفت تير خوردم.
شجاعت مهدي را براي بار ديگر ديدم. خون از بدنش ميرفت اما بلند شد، چند مرتبهاي دوباره تيراندازي كرد. تا تير آخرش را زد. گلولهاي برايش نمانده بود. ذكر يا حسين بر لبهاي مهدي جاري بود و آخرين ذكرش يا زهرا(س) بود. مهدي در لحظات آخر به من گفت: حواست به بچهها باشد. گفت: خودت را به زحمت نينداز، اينجا قتلگاه من است. مهدي با لباس مشكي وارد ميدان كارزار شده بود. قبل از عمليات هم به من از شهادتش گفته بود. او به من وصيت كرد كه لباس مشكياش را همراه او در قبر بگذارم. شهادت مهدي براي ما ضايعه و خسارتي بزرگ است.
.
.
شادی روح شیرمرد ایرانی شهید نوروزی صلواتی عنایت کنید
لایک و کامنت هم لطفا بذارید🙏🙏🙏❤❤
.
.
#شهید_نوروزی #نوروزی #شیر_سامرا #شیر #سامراء #کربلا #داعش_حرامزاده #داعشي #علی #شهدا