فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹داستان آموزنده🌹.
صدقه حلوانی می گوید: در مسجدالحرام یکی از دوستانم دو درهم از من قرض خواست و من گفتم: پس از طواف خواهم داد.
در حین طواف امام صادق علیه السلام را مشغول طواف دیدم، امام دستش را به جهت کمک خواستن روی شانه من گذاشت و هر دو به طواف پرداختیم.
طواف من به پایان رسید، اما برای رعایت وضعیت جسمی امام ترجیح دادم به ایشان کمک کنم. دوستم که از من قرض خواسته بود در کناری نشسته و به خیال این که من در قرض دادن به او مسامحه می کنم هر دور که از مقابل او رد می شدم با دست به من اشاره می کرد. امام متوجه شد و پرسید: این مرد چه می خواهد؟ عرض کردم: او منتظر من است که طوافم تمام شود و به او دو درهم قرض بدهم. امام سریع دست از شانه ام برداشت و فرمود: مرا رها کن و برو حاجت او را برآور. وقتی بازگشتم که امام طوافش تمام شده بود و با دوستانش صحبت می کرد. به من فرمود: من اگر برای برآوردن حاجت کسی شتاب کنم بهتر است که هزار بنده را در راه خدا آزاد و هزار نفر را برای جهاد در راه خدا بسیج کنم.
(روضه كافى، ج۲، ص۳۲۲).
🌹
#کار_خیر
#داستان_واقعی
#سبقت
#کار_نیک
#شتاب
#بخشیدن
#تلنگر
#عشق
#محبت
#داستان_کوتاه
#خدا
#داستان_آموزنده
#ثقلین
#حديث
#عكس_حديث
#احاديث
#شيعه
#خودسازی
#داستان_پندآموز
#امام_شناسی
#داستان_پند_آموز
#توبه
#حکایت
#منتظران_مهدی
#منتظران_ظهور
#ياران_مهدی
#فاستبقوا_الخيرات
#امام_حسین
#ظهور_نزديك_است
#اللهم_عجل_لوليك_الفرج 🌹