هر چه میگذرد کلمات رام نمیشوند تا به چنگ قلم بیایند، خاطرات میدوند و پنجه پنجه چنگ میاندازند به روح و جانم... از روزهای مشترکمان، از خوبیِ تو، از بدیِ من، هی پسر! خبر داری چه کردی با ما؟ اصلا خبر داری دیشب در مقتلت، ما برادرهایت همدیگر را که میدیدیدم در آغوش میکشیدیم و بیصدا شانههامان از اشک میلرزید؟ مستأصل بودیم! همهمان! عجب ایهامی، هیچ کس بلند گریه نمیکرد، برای علیاکبر هم همینطور بود؟ نمیدانم، گمان کنم. چه خوب گفت سیدالشهدا «یا دهر اف لک»، اُف بر تو روزگار... برد را تو کردی دانیال جان، زندگی؟ ارزشی ندارد! هیچ! ارزش همانجا و همان راهیست که تو تمام هستیات را فدایش کردی... چه کردی با ما؟ روضه علی اکبر کم داشتیم... ببین چطور به خون نشستی... بالا بلند داداش... گیسو کمند داداش...
#ازقلمیکرفیقبرایرفیقیکهنیست
#شهید_دانیال_رضازاده
@kalame-alii