eitaa logo
کلام عرفا 💚
665 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
🌹ناب ترین نکات زندگی عرفا ❣فضایی صمیمی و دور از گرایشات دنیا❣ 🍃بخوانید بعدا قضاوت با خودتان 👌 #کوتاه_کاربردی_جذاب_خاص 💌دوستانتان را به این بزم زیبا دعوت کنید. 📣خادم کانال : @H_R_35866 کانالهای ما در ایتا @TEBE_ESLAMI_IR @SALE_FARAJ
مشاهده در ایتا
دانلود
#مستان_مِی_حسین❤️ #شهید #آوینی ✍آن #شراب #طهور را ڪه شنیده‌اے بـ‌هشتیان را مےنوشانند، میڪده‌اش ڪربلاست و خراباتیانش این مستانند ڪه اینچنین بےدست و پا افتاده‌اند... #امام_حسین❤️ #عاشق‌کربلاتم‌تاآخرش‌باهاتم♥️ @KALAME_ORAFA
 🍃🌹🍃💐🍃🌹🍃💐🍃  کسی که مرا کند، مرا خواهد و کسی که مرا یافت مرا خواهد# شناخت، و کسی که مرا شناخت مرا خواهد داشت و کسی که دوستم بدارد می گردد و چون شد او را خواهم کشت ( خواهم کرد) و بر من است که دیه اش را بدهم و دیه اش هستم. «حدیث قدسی» 🍃🌹🍃💐🍃🌹🍃💐🍃 @KALAME_ORAFA
! ؟ ... 🍃بالای یک کوه وسط یه تنگه محاصره شده بودیم و دشمن همینطوری نزدیکتر میشد ، دیگه چیزی نبوده بود که برسند بالا ، بچه ها شهادتین داشتند میخوندند که یدفه دیدیم ابراهیم رفت لبه کوه شروع کرد به گفتن ، یه جورایی خودکشی بود چون تیرمستقیم میزدند ، اتفاقا یدفه یه تیر اومد مستقیم خورد تو گلوی ابراهیم و خون فواره زد و ابراهیم نقش زمین شد . ☘همه گفتن این چه کاری بود کرد آخه ، همه مشغول این حرفا بودیم که در اوج ناباوری یدفه دیدیم فرمانده عراقیا با سربازاش پوتیناشون رو دراوردن انداختن گردنشون و با حالت تسلیم امدند بالا و فقط پشت سرهم تندتند به لهجه عربی میگفتند یعنی موذن کی بود ، که همه تعجبشون بیشتر شد . فرمانده عراقی گفت ما هم مسلمونیم وقتی این جوان اذان گفت ما رو تسخیر کرد که دیگه نتونستیم تکون بخوریم و اون تیرم یکی از نیروهای تازه کارمون زد ...(ابراهیم در اثر این ماجرا شهید نشد) ⭐️خلاصه اثر این اذان آنقدر بود که اون جمع عراقی با فرماندهشون همه توبه کردند و امدند تو سپاه بدر که مخصوص عراقی هایی بود که توبه کردند و بعدم همشون یکی یکی شدند ، ☀️این موذن خالص بود . 📚کتاب سلام بر ابراهیم ،ج۱ 👇👇👇 @KALAME_ORAFA
☢ شهید پور جعفری می‌گفت: روزی در منطقه ای در ، حاجی خواست بادوربین دید بزنه، خیلی محل خطرناکی بود، من بلوکی را که سوراخی داشت، بلند کردم که بذارم بالای دیوار که دوربین استتار بشه. همین‌که گذاشتمش بالا تک تیرانداز بلوک رو طوری زد که تکه تکه شد ریخت روی سر وصورت ما!!! حاجی کمی فاصله گرفت، خواست دوباره با دوربین دید بزنه که این بار، گلوله ای نشست کنار گوشش روی دیوار... خلاصه شناسایی بخیر گذشت.... بعد از شناسایی داخل خانه ای شدیم برای تجدید وضو احساس کردم اوضاع اصلا مناسب نیست!!! به اصرار زیاد حاجی رو سوار ماشین کردیم و راه افتادیم.... هنوز زیاد دور نشده بودیم که همون خونه در جا منفجر شد وحدود هفده تن شدند. بعد از این اتفاق حاجی به من گفت: حسین امروز چند بار نزدیک بود شهید بشیم اما حیف... 📚 @KALAME_ORAFA 📚
🔰اخلاق نیکو 🔹علی یک اخلاق قشنگی داشت. اگر متوجه می شد غریبه ای هم مشکل دارد، قلبا افسوس می خورد. انگار که رفیق خودش است. می گفت: ای خدا کاش می شد برایش یک کاری کنیم. اگر خودش نمی توانست کمکی کند، با اطرافیان صحبت می کرد... ==== 🍂‌⃟ 🍂==== @KALAME_ORAFA ==== 🍂 ‌⃟ 🍂====